در دو جلسه ای که در خدمت برخی دوستان درباره احاديث ضعيف و مجعول و اسباب نشر و جعل آنها از نقطه نظر زمينه های تاريخی صحبت کردم به دو نکته اصلی توجه دادم:
1) صرف وجود روايات مذهبی و دينی و نقل آنها در سنت های مختلف شفاهی و مکتوب دينی به معنی تأييد آنها و تطبيق آن آموزه ها و روايات با هسته اصلی تعاليم دينی نيست. وجود اين دسته روايات وجهی از طبيعت گسترش فرهنگی دين است و تعاملی که دين به مثابه نظريه الهياتی با سطوح مختلف فرهنگی و در مقام يک پديده انسانی در بستر تاریخی اش تجربه می کند. بنابراين به صرف وجود اين دسته روايات نمی توان هسته اصلی نظريه دينی را مورد ارزيابی قرار داد. با اين حساب اينکه اين روزها در فضای مجازی شاهد اين هستيم که عده ای به صرف نقل اين دسته روايات در برخی کتاب های مذهبی غیر معتبر و يا در شماری از سخنرانی های دينی تلاش بيهوده ای می کنند تا تعاليم اسلام و تشيع را به مثابه يک مکتب فکری مورد هجمه قرار دهند بيش از هر چيز نشانه ای است از بی اطلاعی و جهل به جامعه شناسی و تاريخ دين.
2) در طول تاريخ اسلام و تشيع نقل روايات ضعيف و تأييد نشده به صورت های شفاهی و مکتوب و از سوی برخی نمايندگان جريان های مذهبی امری معمول بوده و البته زمینه ها و اهداف مختلفی داشته که به شماری از آنها در اين دو جلسه اشاره کردم. امروزه با توجه به دستاوردهای علمی و فلسفی عصر جديد نقل اين نوع روايات که در جای خود با اصول نقد درونی مذهبی هم قابل دفاع نيستند از سوی متوليان و سخنگويان مذهبی بايد با دقت بيشتری توأم باشد. هر تکه متن عربی لزوما روايت و حديثی مأثور از پيامبر و ائمه شيعه نيست. انضباط در نقل روايت اگر در قرون گذشته مورد تأکيد علمای علم حديث و رجال و فقيهان و متکلمان بود؛ باری امروز به مراتب بايد بيشتر مورد توجه باشد. آيا توجه داريد فلان حديث ضعيف و مجعولی را که با آب و تاب و با مشتی شاخ و برگ دادن به آن در فلان تلويزيون اينترنتی و يا بهمان رسانه ماهواره ای برای مخاطبی محدود نقل می کنيد با امکانات و فضای رسانه ای و مجازی امروز ديگر مخاطبی محدود ندارد و متأسفانه همان نقل و تفسير غير اصولی ممکن است ملاک داوری بسیاری درباره اصل دين و تعاليم اصلی و هسته اصولی مکتب قرار گيرد؟
جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۷:۲۲