امروز با خبر شدم نويسنده و پژوهشگر نامدار پرويز اذکایی چشم از جهان فروبست. خدایش بیامرزاد. شادروان اذکایی مدت کوتاهی در اواسط دهه شصت با مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی همکاری می کرد و آشنایی ما با هم از آنجا آغاز شد. بعدها به مناسبت های مختلف و از جمله شرکت در چند کنفرانس با هم مرتبط بودیم و در سفرهایی بدین مناسبت چند روزی را با هم معاشرت داشتیم. مرحوم اذکایی حقيقتا آدم زحمتکش و در امر نوشتن و نشر کتاب و مقاله کوشا بود. نوشته های او طیف وسيعی از موضوعات را در بر می گرفت. از تاريخ و جغرافيای همدان تا فلسفه يونانی و اسلامی و مانی شناسی و تحقيقات فيلولوژيک و پژوهش های تاريخی و ادبی و متن شناختی. او بخش قابل توجهی از عمر خود را صرف تحقيق درباه ابو ريحان بيرونی و محمد بن زکريای رازی کرد. اذکایی تعصب و علاقه عجیبی به محمد بن زکريای رازی داشت؛ البته نه رازی واقعی بلکه آن زکريای رازی که خود در کتاب پر برگش درباره "حکيم رازی" به تصوير کشيده بود. این تعصب و علاقه تا بدانجا کشيد که به خاطر آن حتی به ابن سينا شيخ الرئيس هم تعرض می کرد و فصولی درباره ابن سينا منتشر کرد توأم با نقدهای تند و خارج از عرف. من در چند یادداشت کوتاه پیش از این به برخی نوشته های او نقدهایی نوشتم. به دلیل رفاقتی که بین ما از قدیم برقرار بود می دانستم که به دل نمی گيرد. اين کمترين وظيفه ای بود که در قبال او و نوشته هايش به عنوان يک دوست قديم بر خود واجب می دانستم.
از آنچه شادروان اذکایی از کتاب و مقاله منتشر کرد بی گمان بخشی تلاش هایی بود شخصی برای نوشتن در موضوعاتی که گرچه در زمینه تخصص او نبود اما به آنها عشق می ورزيد. طبعا باید خواننده در آنچه اذکایی درباره ابو ريحان و محمد بن زکريای رازی و مانویت و اديان باستانی ايران و از جمله آيين زردشت و تاریخ اندیشه های گنوسیستی و مباحث فیلولوژيک نوشته این جنبه انسانی را در نظر بگیرد و آنها را در پیش زمینه عشق و علاقه های شخصی اذکایی قلم ببرد. اما بی ترديد نوشته های اذکایی درباره تاريخ همدان و به ويژه تاريخ قرون جدید اين شهر زيبا و باستانی ايران عزيزمان و تاریخ خاندان های آنجا در دامنه تخصص و دانش و تتبع گسترده او جا می گرفت و دست کم تا چند ده سال از منابع اصلی اين زمينه باقی خواهد ماند؛ روانش مينوی.
سه شنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۷:۵۹