آنچه در اين چند سطر مورد توجه و سخن صاحب اين قلم است حوزه علوم انسانی است و به طور خاص حوزه تاريخ و پژوهش های تاريخی در دين و انديشه فلسفی و دينی و تاريخ فکر. پژوهش در حوزه تاريخ در ايران و جهان اسلام پيشينه اش به قرن نوزدهم می رسد و پوشيده نيست در آغاز با تأثيرپذيری از تحقيقات و نوشته های شرقشناسان غربی در مصر و شام و عراق و ايران نوشتن در حوزه تاريخ به تدريج مستقل از نهادهای سنتی و مدارس دينی مجال ظهور يافت. در مصر و از دوران محمد علی و در ايران به ويژه از حدود مشروطه به اين طرف به تدريج مصريان/ عرب ها و ايرانيان با نوشته های غربيان درباره تاريخ و به ويژه تاريخ شرق و جهان اسلام آشنایی حاصل کردند. در ايران علامه محمد قزوينی به عنوان کسی شناخته می شود که به دنبال سفر و اقامت در اروپا و آشنایی با منابع و نوشته ها و شيوه های پژوهش های تاريخی و ادبی ايرانيان را با اين دست پژوهش ها آشنا کرد و او را به درستی پدر تحقيقات نوين حوزه تاريخ و ادبيات در ايران دانسته اند. با وجود اينکه تنی چند از محققان ايرانی با الگو گرفتن از علامه قزوينی و با آشنایی با ادبيات شرقشناسی در غرب اين نوع تحقيقات را در حوزه های مختلف دين و تاريخ و انديشه و ادبيات به تدريج دامنه دادند با اين وصف بيشتر اين محققين محصول مستقيم دانشگاه نبودند. خود قزوينی، و خيلی ديگر و از جمله فروغی و تقی زاده در اين طبقه با وجود اقامت های کوتاه و بلند در غرب هيچگاه در يکی از دانشگاه های غربی تجربه تحصيل نداشتند و در ايران هم سابقه تأسيس دانشگاه به بعد از ظهور و شکوفایی علمی اين طبقه باز می گردد. ما البته در ايران از دوران عباس ميرزا سابقه ای داريم از تحصيل شماری از ايرانيان در مدارس و دانشکده های پاريس و لندن و يا تأسيس مدارسی با الگوپذيری از مدارس و دانشکده های غربی که به پيش از زمان تأسيس دانشگاه تهران مربوط است. شماری از اهل علم ما محصول اين مدارس بودند و بسياری از آنها بعد از تحصيلات مقدماتی در اين نوع مدارس راهی غرب شدند و به ويژه در مدرسه های علوم طبيعی و مهندسی و البته حقوق تحصيلات تکميلی را دنبال کردند. بدين ترتيب وقتی دانشگاه تهران تأسيس شد و نيز با تأسيس مدرسه معقول و منقول قديم و بعدا دانشکده الهيات و دانشکده های ادبيات و سپس تاريخ به دليل نياز به استادانی که بتوانند مواد درسی اين رشته ها را تدريس کنند و به صلاحديد اوليای وقت دانشگاه و وزارت معارف از شماری از استادان سنتی که تحصيلکرده مدارس دينی قديم بودند و به ويژه در رشته معقول تخصص داشتند و در حوزه تهران در طبقه شاگردان حکمای قديم طهران بودند و يا استادان آن مدارس که در تحقيقات ادبی و تاريخی و متن شناختی تحت تأثير علامه قزوينی و همقطارهای مرحوم فروغی بودند و يا در مکتب مشهد از نسل شاگردان اديب اول بودند دعوت شد تا با اين دانشکده ها همکاری کنند. بدين ترتيب زمينه ای فراهم شد تا نسل جديد در دانشگاه با بهره وری از يکی دو نسل از استادان سنتی عهد قديم همزمان تلاش کنند با آموختن زبان های خارجی و آشنایی بيشتر با تحقيقات تاريخی حوزه شرقشناسی و همچنين آشنایی با شيوه های پژوهش های تاريخی و ادبی زمينه را برای آماده کردن نهاد دانشگاه برای جايگاه و کارکرد ويژه ای که از آن انتظار می رفت فراهم کنند.

منتهی مشکلی که در اين ميان پيش آمد اين است که اين پيشينه که از آن به دلائلی که گفتم گريزی نبود دست کم در حوزه علوم تاريخ و ادبيات و الهيات اين تصور خام و نادرست را ايجاد کرد که گویی از دانشگاه در ماده و فورم پژوهش و تأليف علمی بايد همان انتظار را داشت که از حوزه ها و مدارس علمی و دينی قديم و سنتی باید منتظر بود. اين در حالی است که نهاد دانشگاه اصولا کارويژه خاص خود را دارد. ما از فارغ التحصيل دانشکده الهيات نبايد متوقع باشيم مجتهدی در فقه و اصول و يا تفسير قرآن و يا حتی استاد در فلسفه اسلامی باشد. اين وظيفه حوزه های علميه و دانش آموخته های آن مدارس است. دانشگاه نهاد آموزش بينش تحليلی تاريخی است با همه مبانی فکری و فلسفی خاص خود که ناظر به انديشه و فکر تاريخی انتقادی است.

سنت/ سنت های علمی حوزه های علميه ما در طول تاريخ تمدن اسلامی و ايرانی و شيعی آثار و برکات علمی بسيار داشته و دارند. در کنار آن نهاد دانشگاه به عنوان يک نهاد برآمده از تجدد و مدرنيته در طول حدود صد سال گذشته آثار و برکات مهمی برای علم و دانش به ارمغان آورده است. با اين همه بايد بدانيم اگر بناست محصولات دانشگاهی ما در حوزه های تاريخ و ادبيات و فلسفه و علوم انسانی قابليت رقابت با نهاد مشابه در غرب را داشته باشد ناچاريم با زبان و فضای نهاد دانشگاه و تفکر تاريخی انتقادی فکر و اندیشه و سخن خود را بیان کنیم و اين بدين معناست که بايد تفاوت رویکردهای متناسب با دانشگاه و حوزه را هر کدام به خوبی بشناسيم و از همديگر بازشناسيم. چنانکه عرض کردم وجود نسلی از استادان قديم که شيوه های پژوهشی سنتی را در تاريخ و ادبيات و متن شناسی دنبال می کردند به عنوان استادان دانشکده های معقول و منقول و ادبيات برای چند دهه در نيمه قرن بيستم موجب شد ما تمايزهای دقيق کارويژه پژوهش های حوزوی و دانشگاهی را کمتر بتوانيم از يکديگر تميز بدهيم. بدين ترتيب گاهی شما با نویسندگانی روبرو می شوید که تصور می کنند تحقیقات ادبی از نوع سنتی آن و يا بهره وری از منابع متعدد و یا ارجاعات فراوان در پاورقی ها و صرف تتبع های متنی برای ارائه یک نوشته آکادميک در حوزه ادبیات و تاریخ و پژوهش تاريخی و فيلولوژيک کفایت می کند و فی المثل الگوی نوشتاری دانشمند برجسته و کم مانندی در رشته خود چون جلال الدین محدث ارموی و یا علامه جلال الدین همایی و یا حتی استادانی مانند مجتبی مینوی و بدیع الزمان فروزانفر می تواند برای ارائه پژوهشی دانشگاهی به معنایی که ما از پژوهش های تحليلی انتقادی تاريخی آکادميک توقع داريم کفايت کند. اين موضوع وقتی زمينه پژوهش به تحولات مفهومی و تاريخ فکر و ايده ها مرتبط است اهميت خاص خود را پيدا می کند و طبيعی است که حتی از نقطه نظر فورم زبان يک پژوهش متعهدانه با پژوهش سرد و تحلیلی آکادميک تفاوت هایی خواهد داشت.

برای رقابت با پژوهش های آکادميک غربی در حوزه اسلامشناسی و به ويژه برای پاسخ به نوشته هایی با رويکرد انتقادی که نگاهی نقادانه به تفکر دينی و دريافت سنتی از دين و منابع دين دارند چاره ای نيست جز اينکه دانشگاه های ما در رشته های علوم انسانی واحدهای روش پژوهش و آشنایی با مکاتب تحقيق تاريخی و تحليل های ادبی و انتقادی و مبتنی بر علوم اجتماعی و انسانی را بيش از پيش جدی بگيرند؛ در غير اين صورت بسياری از مقالات و کتاب هایی که ما حتی با عنوان هایی مانند علمی- پژوهشی منتشر می کنيم نسبتی با پژوهش های آکادميک ندارند و در بهترين حالت يا نوشته هایی اند در سطحی از ذوق پردازی های ادبی و زبانی و يا تنها تقليد نوشته هایی اند از نسل استادان قديم پيشگفته که به ويژه به دليل تغيير جايگاه تتبع (به دليل تکنولوژی های جديد در اينترنت و منابع ديجيتال) کارکرد خود را در بسياری از سطوح از دست داده اند. آموزش دانشگاهی و آکادميک به ويژه برای هدفی که گفتيم بسيار مهم است.
سه شنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۷:۵۵