استاد عبد الله انوار دار فانی را بعد از حدود صد سال زندگی با برکت و پر تلاش وداع گفت. روحش شاد. بعد از درگذشت استاد؛ همچون درگذشت دیگر استادان و محققان برجسته در ساليان اخیر موجی از واکنش ها درگرفت و انبوهی از یادداشت ها در فضای مجازی از سوی اشخاص مختلف منتشر شد و از فقدان او و امثال او اظهار تأسف شد و اینکه همانند این نسل از استادان دیگر نخواهد آمد و ... اين ها همه سخنانی است بجا و شايسته. اما بیاییم با خود یک لحظه اندیشه کنیم که ما اهالی قلم چه کرده ایم که بتوانیم جای آن نسل و آن استادان را پر کنيم و فقدان آنان را نه اگر به طور کامل بلکه تا اندازه قابل قبولی استدراک کنيم؟ من متأسفم که اين را می گويم اما ما با اهل پژوهش و تحقيق و استادان متن شناس خود بد کرده ايم و بد می کنيم. وقتی پژوهشگران جوان ما با تمام وجود همه توان و امکانات خود را به مطالعه و تحقیق و تتبع و دقت در متون و نسخه های خطی قدمایی می گذرانند همین جامعه دست به قلم فضای مجازی کمترین اعتنایی به آنان ندارند. چرا چنين نباشد در حالی که عادت کرده ايم تريبون ها را به آدم های پر سر و صدا بدهيم؛ لايک های مجازی را حواله آدم های متوسط نویس فضای مجازی کنيم؛ روزنامه ها و فضاهای مجلات روشنفکری خود را به تئوری پردازی های در بسياری موارد مقلدانه و متأسفم که اضافه کنم متوهمانه اختصاص دهيم؛ دنبال هر کسی که حرف نو و ساختار شکنانه می زند و لو اينکه آن حرف نو هيچ پايه در واقعيت تاريخی و يا پشتوانه پذيرفته شده علمی و آکادميک ندارد می رويم؛ اما کمترين اعتنایی به محققان و پژوهشگرانی نداريم که بی سر و صدا و بی هيچ ادعایی مشغول تحقيق و تتبع اند و آرام و بی صدا از متون يادداشت ها بر می گيرند و برای کوچک ترین سخنی که بر زبان و قلم می آورند و يا موضوعی علمی که با آن مواجه می شوند ده ها و صدها سند و متن را زير و رو می کنند و موشکافی می کنند. اگر کسی تاکنون متنی ادبی و يا تاريخی و يا فلسفی را تصحيح و تحقيق نکرده باشد چه می داند که جستجو در نسخه های خطی و مقابله با نسخه های متعدد و تتبع در متون کهن و جستجو برای يافتن معنای درست يک اصطلاح و يا يک واژه علمی و يا پژوهش درباره تاريخ تحول يک انديشه چقدر کار می برد و چه زحمت ها و چه تلاش ها که بايستنی است؟ باری اگر ندانی که تلاش و همتت برای به سامان دادن اين نوع کارها تا کجا بايد دامنه بگيرد به جای پرداختن و توجه به کارهای اصيل دل به نوشته های کسانی می دهی که بر سر سفره همان محققان نشسته اند و از حاصل رنج آنان بهره ای ناقص برده اند و آنگاه با سر و صدای زياد مطالب آنان را به صورت بريده و عموما با تحريف و شتابزدگی در نتيجه گيری در فضای مجازی به اسم تئوری و نظريه و فلان و بهمان به خورد خلق الله می دهند. باری در اين فضاست که جای محقق و مقلد با هم اشتباه گرفته می شود و هر کس صدايش بلندتر است گمان می کند سخنش درست تر است.
عده ای در همین فضاهای مجازی و فيسبوک ها و تلگرام های خود صبح تا شام در حال متلک انداختن و ایراد گرفتن در عرصه سیاست و اجتماع و اقتصاد و فرهنگند و دل خوش دارند که "نکته گویی" های فيسبوکی شان در چند سطر راه حل همه مشکلات را پیشنهاد می کند . اما اگر از هر کدامشان بپرسید تو خودت در این چند ماه اخیر چه کرده ای؟ چه کتابی يا مقاله ای نوشته ای؟ چه چيزی ترجمه کرده ای و يا متنی را تصحيح و تحقیق کرده ای می بینید که دستشان خالی است.
تجلیل از مقام علمی دانشمندان و پژوهشگران و استادان ذو فنون و سختکوشی مانند استاد انوار بر همه واجب است. اما بايد از خود در عین حال هر بار و در پی مرگ هر یک از این ستارگان علم و ادب و تحقيق و تتبع بپرسيم وظيفه ما در قبال جامعه و فرهنگ و تاريخ کشورمان چيست و چگونه می توانيم راه آن استادان را دنبال کنيم و چگونه می توانیم چراغ فضيلت را در اين کشور روشن نگاه داريم و به نسل های بعدی منتقل کنيم؟
سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۳:۴۲