قاسم رسي (د. 246 ق)، پيشوای زيديه با زيديان بعد از خود تفاوت ديدگاه کم ندارد. از جمله در بحث امامت. در حالی که به ويژه از زمان الهادي الی الحقّ، نواده قاسم رسي بر عنصر "دعوت" و نامزدی برای ادعای امامت و "خروج" برای استقرار دعوت تأکيد می شد قاسم رسّي در آثارش به اين مسئله توجه نمی دهد و بر آن تأکيدی ندارد. در تنها رساله ای که از او در بحث امامت باقی است و اصالت آن مورد ترديد قرار نگرفته، يعنی تثبيت الإمامة قاسم رسي از امامت بسان يک عالم امامی سخن می گويد. او با اختيار مخالف است. معتقد است که تعيين امام بايد از ميان کسانی باشد که امامت محدود به آنان شده و از سوی پيامبر (ص) تعيين شده اند. خود امامت ضرورتی دينی است و امام جايگاه دينی منحصر به فردی دارد که با جايگاه پيامبر قابل مقايسه است و اين به دليل موقعيت علمی امام و جايگاهش در تبيين دين است. اين ديدگاه ها بعد از قاسم رسي از سوی هيچ يک از زيديه پی گرفته نشد. به ويژه با ظهور اعتزال در مکتب هادويان يمن و شمال ايران امامت زيديه در قالبی نزديک به معتزله ارائه شد و جز در مورد سه امام نخستين که برای آنها نوعی از "نص" پذيرفته شد عملا در دوره بعد از سه امام امامت به نوعی انتخاب در محدوده فاطميان به شرط وجود تخصص دينی و ادعای امامت با اقامه "دعوت" فروکاسته شد. امامت از اين نقطه نظر ديگر جايگاه انحصاری در حجيت دينی نداشت و بيشتر حکومت مجتهدی از نسل فاطمی قلمداد می شد؛ بدون شرط عصمت و نص. اين در حالی است که قاسم رسي در تثبيت الإمامة نظری چنانکه گفتيم کم و بيش نزديک به ديدگاه اماميه مطرح می کند؛ گو اينکه در اينجا شرط عصمت مطرح نيست. "نص" نيز گرچه ناظر به يک شخص معين نيست اما امامت هم از جنس "انتخاب" نيست بلکه از قبيل "کشف" امام از طريق بازشناسایی مصداق شخص دارای شروط امامت در دايره اشخاصی محدود است که از جانب پيامبر تعيين شده اند؛ حال چه به نام و چه با تعيين دقيق دايره کسانی که تنها بايد در ميان آنها مصداق شروط ديگر را بازشناخت.
قاسم رسي با اين وجود امامی مذهب نبود. او با این وصف بی ترديد گرايش مذهبی اش در امر امامت بيش از اخلافش به جاروديه قديم کوفه در سده دوم قمری نزديک بود. وی کاملا از اين نقطه نظر يک "رافضی" بود. يعنی خلافت خلفای متقدم بر حضرت امير (ع) را مشروع نمی دانست. بسیاری از زيديان دوران معتزلی در يمن و ايران به کلی از اين ديدگاه جارودی فاصله گرفتند گرچه با بتريه هم همدلی نداشتد.
به قاسم رسي رساله های ديگری هم در امامت نسبت داده شده که در مجموع رسائل او منتشر شده. هيچ کدام از اينها اصيل نيست. در مورد يک متن ديگر که گاهی به نام الإمامة و گاهی الاحتجاج في الإمامة ناميده شده آقای مادلونگ به درستی در انتساب آن ترديد می کند و آن را احتمالا تأليفی از يکی از زيديان مکتب قديم کوفه از معاصران قاسم رسي (در آغاز قرن سوم) می داند. آقای مادلونگ سبک بيانی اين رساله را متفاوت با تثبيت الامامة می داند. حق با اوست. سبک اين دو رساله کاملا متفاوت است. آقای مادلونگ اين را هم اضافه می کند که در اين رساله از مخالفانی ياد شده که معمولا قاسم رسي نسبت به آنها واکنشی نشان نمی دهد. وانگهی تعبير "قدريه" در کتاب آشکارا به مخالفان جبر و قدر اشاره دارد و اين با موضع قاسم رسي در رد جبر گرایی موافق نيست و بيشتر با موضع حديث گرای زيديان مکتب قديم کوفه سازگار است. مادلونگ همين را هم به عنوان يک شاهد برای عدم اصالت اين رساله عنوان می کند و به نظرم سخن درستی است. اما چيزی که مهمتر است و به نظر من بايد روی آن تأکيد کرد اين است که انديشه های مرتبط با امامت در اين رساله تفاوت های معناداری با انديشه های مرتبط در رساله تثبيت الإمامة دارد. در اين رساله با وجود اينکه باورهای نزديک به جاروديه مطرح می شود اما رويکرد کلی بيشتر نگاهی زيدی است تا نزديک به اماميه در خصوص جايگاه دينی امام و مسئله "نص" و علم امام.
در مورد رساله تثبيت الإمامة اين را هم اضافه کنم که خطبه آغازينش آشکارا الحاقی به نظر می رسد.
تحليل های آقای آبراهاموف در مقاله ای که درباره نظريه امامت قاسم رسّي نوشته به دليل پذيرش اصالت همه اين رساله ها از ديدگاه ما درست نيست و تصويری صحيح از قاسم رسّي و ديدگاه امامت او به دست نمی دهد.
يكشنبه ۱۸ دي ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۳۳