شادروان استاد مجتبی مينوی به اشتباه کتاب السعادة والاسعاد را تأليفی از ابو الحسن عامري به حساب آورد. سبب اشتباه اين بود که نويسنده اين کتاب در تنها نسخه موجود آن که در کتابخانه چستربيتی نگهداری می شود (و نسخه مرحوم مهدوی از روی آن استنساخ شده بود) ابو الحسن بن أبي ذر (و گاه ابو الحسين (کذا) يوسف بن أبي ذر رضي الله عنهما) معرفی می شود. از آنجا که ابو الحسن عامري، فيلسوف نامدار نام کاملش ابو الحسن محمد بن يوسف عامري بوده و استاد مجتبی مينوی به اين شخصيت علاقمند و درباره او پژوهش هایی انجام داده بود نويسنده السعادة والاسعاد را خيلی شتابزده ابو الحسن عامري قلمداد کرد و بدين سان همه جا نام او را ابو الحسن محمد بن أبي ذرّ يوسف عامري نام می برد. اين در حالی است که در هيچ منبع کهن و هيچ نسخه خطی از آثار عامري کنيه پدر او ابو ذر دانسته نشده. عامري هم در سياهه ای که از آثارش در آغاز کتاب الأمد علی الأبد (تأليف شده در سال 375 ق يعنی تنها چند سالی قبل از مرگش) ارائه داده مطلقا از السعادة والاسعاد يادی نمی کند و سبک کتاب هم کاملا با قلم و انديشه عامري متفاوت است.
يک موضوع مجتبی مينوی را در اين خطا کمک کرد: کلاباذي در التعرف از يک ابو الحسن بن أبي ذر ياد و مطالبی از او در تصوف نقل می کند و از آن جمله از کتابی از او با عنوان منهاج الدين. از آنجا که گفته شده ابو الحسن عامري کتابی داشته به نام النسک العقلي والتصوف الملي (که از آن در منابع متعدد و از جمله ابن مسکويه و ابو حيان توحيدی و کتاب صوان الحکمة نقل هایی آمده) و نيز در حکايتی در الامتاع والمؤانسة گفته شده که عامري کتابی در تصوف دارد (که برخی آن را همين کتاب النسک العقلي می دانند) بنابراين فرض مجتبی مينوی اين بود که عامري می توانسته همين شخصی باشد که کلاباذي از او ياد کرده؛ خاصه که نامش را کلاباذي ابو الحسن بن أبي ذر گزارش کرده؛ يعنی همو که نويسنده السعادة والاسعاد است. با اين حساب استاد مجتبی مينوی عامري را ابو الحسن محمد بن أبي ذر يوسف می خواند و او را نويسنده کتاب منهاج الدين می دانست که اثری در تصوف است. از همين جا تقريبا در بيشتر تحقيقات جديد در غرب و شرق و در دائرة المعارف ها نام و نسب عامري را چنين نوشتند: ابو الحسن محمد بن أبي ذر يوسف عامري.
اين در حالی است که کلاباذي خود در سال 380 ق درگذشته، يعنی يکسالی قبل از ابو الحسن عامری که مرگش در 381 ق بود. نقل کلاباذي از عامري با اين وصف کمی عجيب است. اما استاد مجتبی مينوی توجه نداشت که کلاباذي در اثر ديگرش معانی الأخبار يا بحر الفوائد دو جا از همين ابو الحسن بن أبي ذر ياد می کند و در هر دو جا از تعبير "رحمه الله" برای او استفاده می کند. در هيچ موردی هم کلاباذي نه در التعرف و نه در اين کتاب دوم نامی از عامري نمی برد. بنابراين مقصود کلاباذي عامری نيست. وانگهی آنچه از کتاب النسک العقلي والتصوف الملي در منابع نقل شده ربطی به تصوف خراسانی از نوعی که کلاباذي از اين ابو الحسن بن أبي ذر نقل می کند ندارد. عامري در واقع صوفی به معنای تصوف خراسانی نبود و ماهيت کتاب النسک العقلي هم ربطی به تصوف از نوع خراسانی ندارد.
حالا داستان چيست؟
اين ابو الحسن بن أبي ذر آدم ناشناخته ای نيست. او فرزند قاضی القضات خراسان (در بخارا) در زمان سامانيان ابوذر محمد بن محمد بن يوسف البخاري بود که شرح حالش را منابع متعدد و از جمله تاريخ بخارا نقل کرده اند. فرزندش را که همان ابو الحسن بن أبي ذر باشد نيز در برخی منابع ياد کرده اند. کلاباذي اين ابو الحسن بن أبي ذر را منظور داشته و کتاب السعادة والاسعاد هم به احتمال بسيار زياد بايد تأليف همين شخص باشد.
ما ابتدا اينجا نقل های کلاباذي را از ابو الحسن بن أبي ذر نقل می کنيم و بعد چند تا از مطالب منابع را درباره او و پدرش عينا نقل خواهيم کرد:
1- التعرف لمذهب أهل التصوف، ص ٨٧
وعن عبد الواحد بن زيد قال سألت الحسن عن علم الباطن فقال سألت حذيفة بن اليمان عن علم الباطن فقال سألت رسول الله عن علم الباطن فقال سألت جبريل عن علم الباطن فقال سألت الله عز وجل عن علم الباطن فقال هو سر من سرى أجعله في قلب عبدي لا يقف عليه أحد من خلقي. قال أبو الحسن بن أبي ذر في كتابه منهاج الدين أنشدونا للشبلي:
علم التصوف علم لا نفاد له * علم سنى سماوي ربوبي
فيه الفوائد للأرباب يعرفها * أهل الجزالة والصنع الخصوصي
2- التعرف لمذهب أهل التصوف، ص ١٤٣
ويدل على قول النبي صلى الله عليه وسلم الصوم جنة أي حجاب عما دون الله في قوله تعالى الصوم لي وأنا أجزى به. قال بعض الكبار أي أنا الجزاء به وقال أبو الحسن بن أبي ذر أي معرفتي هي الجزاء له به قال وحسبه ذلك جزاء فما يبلغها شيء ولا يدانيها.
3) قَالَ الشَّيْخُ الْإِمَامُ الْمُصَنِّفُ رَحِمَهُ اللَّهُ: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ: النُّصْحُ فِي الْجُمْلَةِ عِنْدِي هُوَ: فِعْلُ الشَّيْءِ الَّذِي بِهِ الصَّلَاحُ وَالْمُلَاءَمَةُ، مَأْخُوذٌ مِنَ النَّصَاحَةِ، وَهِيَ السُّلُوكُ الَّتِي يُخَاطُ بِهَا، وَتَصْغِيرُهَا نُصَيْحَةٌ (بحر الفوائد، ص 83)
4) وَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ مَعْنَى قَوْلِهِ: «أَنَا أَجْزِي بِهِ» ، أَيْ: أَنَّ الْجَزَاءَ بِهِ لَهُ (بحر الفوائد، ص 68).
شرح حال ابو الحسن بن أبي ذر:
أبو الحسن بن محمد بن محمد بن يوسف البخاري ابن أبي ذر قاضي القضاة بخراسان وكان عابدا زاهدا سائحا قدم طرسوس للتعبد بها وذكره الحافظ أبو عبد الله الحاكم في تاريخ نيسابور في ترجمة أبيه أبي ذر القاضي كما أنبأنا أبو بكر عبد الله بن عمر بن علي وعبد الرحمن بن عمر بن أبي نصر قالا أخبرنا أبو الخير أحمد بن إسماعيل القزويني قال أخبرنا زاهر بن طاهر الشحامي قال أخبرنا أبو عثمان الصابوني والبحيري وأبو بكر البيهقي والحيري فيما أجازوه لي قالوا أخبرنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله الحافظ قال: محمد بن محمد بن يوسف قاضي القضاة بخراسان أبو ذر البخاري كان ينتحل مذهب الحديث ويذب عن السنة وأهلها قال وأعقب الولد الشيخ الزاهد العالم السياح العابد أبا الحسن بن أبي ذر كان يتعبد إما بمكة أو بطرسوس وإما في جبالنا بنيسابور وقال ما كان يسكن بخارى تجنبا للدخول على السلطان (نک: ابن العديم، بغية الطلب في تاريخ حلب، ج ١٠، ص 4396 تا 4397).
و ذکر او اينجا:
ابن عساکر، تاريخ مدينة دمشق، ج ٥٢، ص ٨٠
حدثنا أبو المحاسن عبد الرزاق بن محمد الطبسي لفظا قال سمعت الشيخ الإمام
أبا محمد فضل الله بن محمد بن أحمد يقول سمعت الإمام والدي أبا الفضل رحمه الله يقول سمعت القاضي أبا بكر الحيري يقول سمعت الإمام الزاهد أبا الحسن يوسف بن أبي ذر البخاري يقول: مرض محمد بن إسماعيل البخاري ...
شرح حال پدر ابو الحسن، ابو ذرّ البخاري القاضي (د. 314 ق):
1) ديگر ابو ذر محمد بن يوسف البخارى از جملهء اصحاب امام شافعى بود ( رحمه الله ) و با علم و زهد بود ، و او را بر علماء بخارا تقديم كردندى. و او را بسيار بيازمودند به رشوت پنهان ، و به هر معنى به هيچ چيز خويشتن را آلوده نكرد ، بلكه هر روز عدل و انصاف از او ظاهرتر مىشد . و چون پير شد از قضا عفو خواست ، و به حج رفت ، و حج گذارد ، و مدتى « به عراق باشيد ، و در » طلب علم حديث پيغمبر صلى الله [ عليه ] و سلم بود . و شاگردى كرد ، و باز به بخارا آمد ، و عزلت ( اختيار ) كرد ، تا آخر حيات ( رحمة الله عليه ) (نک: تاريخ بخارا از محمد بن جعفر نرشخي، ص6).
2) محمّد بن محمّد بن يوسف ، أبو ذرّ الغفاري (کذا: العدوي؟) قاضي القضاة بخراسان .قال الحاكم : كان يبجّل مذهب أهل الحديث ويذبّ عن السنّة وأهلها ، وسمع من البخاري وأقرانه ، وحدّث وفي مجلسه ابن خزيمة ، وأبو العبّاس السّراج. توفّي سنة أربع عشرة وثلاثمائة ، وهو والد الشّيخ الصّالح أبي الحسن ابن أبي ذرّ ، رحمهما اللّه تعالى (نک: ابن كثير، طبقات الشافعية، ج ١، ابن كثير، ص 226).
3) محمد بن محمد بن يوسف البخاريّ أبو ذرّ القاضي . حدّث بهراة وغيرها عن : أحمد بن عبيد بن ناصح ، ومحمد بن إسماعيل البخاريّ ، وجماعة . ولي قضاء خراسان . وكان ينتحل الحديث ويذبّ عن السّنّة .أملى ، وحضر مجلسه ابن خزيمة ، وأبو العبّاس السّرّاج . وهو والد الزّاهد القدوة أبي الحسن (نک: تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج ٢٣، ص 485).
4) محمد بن محمد بن يوسف بن الحكم العدوي أبو ذر القاضي من أهل بخاري . قدم بغداد وحدث بها عن أبيه ، وعن أبي زكريا يحيى بن سهيل البخاري . روى عنه عبد الرحمن بن أحمد بن عبد الله الختلي ، وأبو العباس أحمد بن محمد الأنماطي النيسابوري ، ومحمد بن المظفر ، وإسحاق بن سعيد بن الحسن بن سفيان... (نک: تاريخ بغداد، ج ٣، ص 427).
5) نيز اين مطلب درباره يکی از دخترانش:
وسكينة بنت القاضي أبي ذر محمد بن محمد بن يوسف بن الحكم بن هميان بن عبدة بن عبيد الله العدوي [ البخاري ] ، وكان جدها أبو عبد الله محمد بن يوسف رفيق محمد بن إسماعيل البخاري في طلب الحديث ، وسمع محمد بن سلام والمسندي وقتيبة وأبا الوليد الحنفي ويحيى بن معين والقواريري وغيرهم ، حدثت عن أبيها القاضي أبي ذر ، حدث عنها غنجار صاحب تاريخ بخارا (نک: ابن ماکولا، إكمال الكمال، ج ٤، ص 316).
البته ابو ذر القاضي را نبايد با شخص زير که فقيهی حنفی مذهب بوده و به مقام وزارت هم رسيد و اندکی متأخر است اشتباه گرفت:
تاريخ بخارا، محمد بن جعفر نرشخي، ص 132: ( ذكر ولايت ) امير حميد ابو محمد نوح بن نصر بن احمد بن اسماعيل السامانى امير حميد به ملك بنشست به اول شعبان سال بر سيصد و سى و يك . ابو ذر وزير او شد . و وى قاضى بخارا بود و بروزگار وى كسى از وى فقيه تر نبود . و مختصر كافى تصنيف او بود.
با اين حساب بايد نام و نسب کامل ابو الحسن بن أبي ذر را چنين دانست: الإمام الزاهد أبو الحسن يوسف بن أبي ذر محمد بن محمد بن يوسف بن الحكم
ابن هميان بن عبدة بن عبيد الله العدوي البخاري. او با توجه به زمان مرگ پدرش بايد معاصر ابو الحسن عامري بوده باشد و طبق آنچه در گزارش از کلاباذي گفتيم می بايست قبل از سال 380 ق به خاک رفته باشد. او نويسنده کتاب منهاج الدين است.
آيا اين شخص نويسنده السعادة والإسعاد است؟ با توجه به آنچه گذشت محتمل است اما نمی توان با اطمينان کامل درباره آن سخن گفت. دور نيست که اين کتاب را اين ابوالحسن فرزند ابو ذر قاضي در دوره جوانی اش نوشته و بعدها که پدر دست از قضا شست و زهد پيشه کرد فرزند هم به راه پدر رفت. بنابراين اينکه او را زاهد و بر طريقه تصوف می بينيم گرچه با محتوا و سنت کلی کتاب السعادة سازگار نيست اما دليل نمی شود که اين کتاب را تأليف او ندانيم. احتمالا اين اثر را زمانی نوشت که پدر همچنان در دستگاه قضای خراسان عصر سامانی بود و فرزند هوایی ديگر در سر داشت؛ متفاوت با فضای زهد و تصوف.
يكشنبه ۱۸ دي ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۲۷