مکرر نوشته ام و گفته ام که یکی از اصلی ترین مشکلات نظری روشنفکری دينی در کشور ما غياب فکر تاريخی در انديشه های شماری از نمايندگان آن است. فکر تاريخی داشتن صرفا توصيه کردن به مطالعه تاريخ و يا اطلاع از تاريخ نيست. کما اينکه کافی نيست بگوييم فهم بشری از همه چيز و از جمله دين در "قبض و بسط" است. فکر تاريخی هم نيازمند آشنایی با تاريخ است؛ تاريخ سياسی و فرهنگی و اجتماعی، و هم نيازمند فراگيری دانش تاريخ و تاريخنگاری است. تاريخ را بايد آموخت؛ بدون آشنایی با دانش تاريخ نمی توان درکی درست از تاريخ تحول انديشگی و تاريخ باورها و تفکر در سياق تحولات سياسی و فرهنگی و اجتماعی داشت و ديالکتيک فکر و تاريخ را بررسيد و فهميد. برای اين کار بايد ابزارهای دانش تاريخ و تاريخ نگاری را به درستی دانست و با آن ابزارها سراغ منابع و مستندات رفت. تنها با بهره وری از چنين دانشی است که با فهم تاريخی به تدريج آشنا می شويم. يعنی می فهميم که چگونه تفکر در بستر تاريخ شکل می گيرد و عوامل مختلف انسانی و فرهنگی و محيطی روی آن تأثير می گذارد. تاريخ دين و باورهای دينی و تفکرات فلسفی از اين قاعده مستثنا نيست.
چطور می توان درباره "دين و قدرت" و نسبت اسلام با قدرت سخن گفت و درباره پيامبر رحمت و سيره او داوری کرد بدون آنکه تصوير روشن، درست، متخصصانه و کارشناسانه تاریخی ناظر به متون از تاريخ و تاريخنگاری سيره داشت؟ چطور می توان دو نظر متخالف در اين زمينه داشت در حالی که دو طرف گفتگو در ارض مشترکی که همانا تعهد به اصول تاریخنگاری و اندیشه و فهم تاریخی است رو در روی هم قرار نمی گيرند؟ چطور می توان درباره وحی و تجربه وحيانی پيامبر در يک لحظه "تاريخی" سخن گفت و از طبيعت و ماهيت بشری آن سخن راند و تجربه نبوی را محکوم به زمان و زمينه آن دانست اما هيچ تلاش آکادميک قابل توجهی برای فهم تاريخ پيامبر و جامعه و زمانه او نداشت؟

چنين فهم و درکی تاريخی مستلزم تعهد به تحقيقات آکادميک در حوزه تاريخ و متن است. نيازمند کار با اسناد و متون و فيلولوژی و تحقيقات متن محور است. اين کار پژوهشگر تاريخ در دانشگاه است. يا بايد روشنفکر دينی ما خودش دست به کار شود و قبل از هر اظهار نظری در حوزه دين (و بنابر ادعايش اصلاح و يا بازسازی و تجديد فکر دينی) تحقيقات تاريخی را در زمينه ای که در آن می انديشد سامان دهد (و البته نتايج کار خود را در معرض داوری محققان رشته تاريخ با انتشار مقالات و کتاب های آکادميک قرار دهد) و يا اينکه می بايست فروتنی به خرج دهد و به تحقيقات تاريخی متخصصان رشته تاريخ گوش سپارد و حرمت اهل اين دانش را پاس بدارد و آرای خود را با نتايج تحقيقات آنان هماهنگ کند.

در دنيای مسيحيت متألهانی که نظراتی نوين در الهيات دينی و در بيرون از سنت کليسا پیشنهاد می کنند تلاش می کنند فهم های جديد خود را بر اساس درکی تاريخی از متن مقدس و پيشينه تفسيرهای تاريخی آن ارائه دهند. در این سنت در کنار هر تفسیر رفورمیستی و یا هر نظریه کلامی جدید ده ها و بل صدها پژوهش تاريخی درباره مسيح، زمينه ظهور او، گفتمان های مذهبی و فکری معاصر با ظهور مسيح، شرايط سياسی و اجتماعی و فرهنگی مصادف با ظهور مسيحيت و تلقی / تلقی های مسیحیان و غیر مسیحیان از پیام/ پیام های مسیح در چند قرن نخستین پیش و پس از شکل گیری مسیحیت رومی وجود دارد که آنان را در ارائه نظریات نوین کلامی شان کمک می کند و از پژوهش هایی تازه در قامت يک مؤرخ بی نياز می کند. روشنفکر دينی ما به کدام يک از تحقيقات تاريخی آکادميک در حوزه های مرتبط با دین و مذهب استناد کرده و يا می تواند بکند؟ کجا ديده ايد که در طرح مسئله ای مانند زمینه های انسانی و اجتماعی وحی و یا فقه و شریعت و یا موضوعاتی مانند ایمان و کفر و تلقی اسلام از خدا و مباحث کلامی مرتبط با خداوند و صفات او و نسبت خدا و انسان و موضوع خدای متشخص و نا متشخص از ديدگاه قرآن و اسلام تاريخی به تحقيقات آکادميک در اين زمينه ارجاع داده شود؟ در حوزه فقه اسلام جز کلی گویی کجا ديده ايد که روشنفکر دينی ما نشان دهد در فلان مسئله فقهی نقش زمان و مکان و تاريخ و فهم بشری دقيقا چه بوده است؟

در ميان نوگرايان دينی اخیرا نزاعی درباره مرز ايمان و کفر و ذات باوری و يا ذات ناباوری برای اسلام درگرفته است. گویی چنين تصور می شود همه آنچه روشنفکران دينی در اين چند دهه اخير درباره دين و ماهيت و ذات و فهم دين و متن مقدس و دشواره های زبانی و فهمی و هرمنوتيک آن گفته اند به يکباره تنها در سده بيستم به ذهن آنان رسيده و يا تحت تأثير کلام مسيحی سربرآورده است. گویی اين نوع پرسش ها از تمام تاريخ فقه و کلام و اصول فقه ما غائب بوده است. خير چنين نيست. مهمترين مسئله های روشنفکران دينی ما که در دو سه دهه اخير مطرح شده پژواک هایی روشن و گاه بسيار دقیق تر و پرسش برانگيزتر در عمق تاريخ فکری مسلمانان در دانش های فقه و اصول و کلام و تفسير داشته است. نيازمند دانشمندان تاريخ پژوه و متن شناسيم که آنان را برای طالبان روشنفکری دينی از اعماق تاريخ بيرون بکشند و به آنان نشان دهند که بسياری از مسئله های فکری امروز ريشه در تأملات نظری کهن دارد. البته به شرط اينکه روشنفکر دينی ما اعتنای لازم را به تخصص در دانش تاريخ داشته باشد.
سه شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱:۴۵