عبد الله بن يزيد فزاري در کتاب التوحيد في معرفة الله به معرفی گروه های مختلف شيعه در سده دوم قمری تحت عنوان "سبئيه" می پردازد. آنچه او در اينجا می گويد غير از اشاره اش به عنوان سبئيه از چند جهت ديگر هم بسيار مهم است. يکی از حيث اعتقاد آنان درباره جايگاه امام. او می گويد گروهی از شيعيان امام را خدا می پندارند که اشاره اش بايد به گروه هایی از غلات باشد. گروهی ديگر امام را در جايگاه پيامبر قرار می دهند (درباره اين موضوع مفصل در درسگفتارهای علمای ابرار سخن گفتيم). فزاری اضافه می کند که عده ای ديگر از شيعه امام را در مقام منبع شريعت باز می شناسند و حلال و حرام را از او فرا می گيرند. او اضافه می کند که اين سه يا چهار گروه نسبت به هم اظهار برائت می کنند و همديگر را قبول ندارند. با اين وصف او می گويد امام با اينکه همه اين گروه ها را می شناسد و از اظهار برائت آنها نسبت به يکديگر اطلاع دارد اما مداخله ای برای تصالح بين آنها نمی کند. فزاري معاصر هشام بن الحکم بوده و آنچه درباره شيعه اينجا می گويد اهميت فوق العاده ای دارد. او در عين حال به گروهی از زيديه اشاره می کند که درباره آنان (حصينية) می گويد قائل به عدل اند. من ترديد دارم اينجا مقصود او از عدل اشاره به اعتقاد به عقايد توحيدی عدليه باشد. بلکه منظورش اين است که آنان باوری همچون اباضيه در اصل تسميه اهل کفر و فسق دارند و مخالف با مرجئه اند. به هرحال گزارش زير از کهن ترين گزارش ها درباره شيعه در نيمه دوم سده دوم قمری است:
وأما السبئية فإنّ کلّ صنف منهم قلّدوا أمورهم إلی رجل واحد. فما أحلّ لهم حلّلوه وما حرّم علیهم حرّموه، وإن غيّر الکتاب والسنّة وحوّل القبلة مع أنّه قد یکون منهم ثلاثة أصناف أو أربعة. فمنهم من يزعم أنه إله، ومنهم من یزعم أنّه رسول، ومنهم من يزعم أنّه إمام مطاع لا يأمرهم بشيء إلا وقد کفر من عصاه. فالذين يزعمون أنّه إله يبرأون من الفريقين والذين يزعمون أنّه رسول يبرأون من الفريقين والذين يزعمون أنّه إمام مطاع يبرأون من الفريقين وهو حيّ يعرف براءة بعضهم من بعض. ثمّ لا يصلح بينهم. مع أنّه قد يدخل عليهم بعض ما يدخل علی المرجئة والشکاکة. إلا صنفاً واحداً منهم يقال لهم الزيدية. وهم يسمون الحصينية، لأنهم قالوا بالعدل فجامعوا المسلمين من جميع کلامهم في أسماء المحدثين من أهل القبلة ولا نعلم أحداً من أهل القبلة أحدث حدثاً هو أقبح منهم. وذلک أنه يجوز عندهم أن يحرّموا الدماء التي أحلّ الله لهم بلا توبة ولا رجعة وأن للکفار الذين أحلّ الله دماءهم أن يحکّموا في کتاب الله فإن حکموا بأنّ دماءهم حرام حرّمت وإن حکموا بأنّ دماء المسلمين حلال استحلت. وإن ردّوا الحکم الذي مضی عليه أوائلهم ردّوه بلا توبة ولا رجعة، وأقرّوا بالحکومة في الإسلام بعد الإدعاء منهم أنها فسق وضلال. ثمّ رجعوا فسمّوهم مسلمین في الکتاب الذي کتب بينهم، وذلک أنهم جوّزوا أمر الحکوين (کذا: الحکمين؟) وحرّموا دماء من قاتل علياً يوم صفين من أهل الشام مع معاوية، وهم بغاة عندهم ولم يفيئوا إلی أمر الله وحکّموهم في الکتاب والسنّة.
سه شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱:۳۸