1) از نمونه هایی که نشان می دهد فقه حنفی در محيط زبان فارسی و نه مثلا زبان ترکی رشد کرد و تدوين شد کتاب مهم المبسوط سرخسی است که از بزرگترين کتاب های فقه حنفی است و نويسنده اش (قرن پنجم) در شمار مهمترين فقهای احناف در طول تاريخ است. او در اين کتاب مکرر حکم مواردی که در ابواب مختلف عبادات، معاملات و يا عقود و ايقاعات فارسی (در کنار زبان عربی) به کار گرفته شود را بيان می کند. در حالی که از زبان ترکی يادی نمی کند. اين به خاطر اين است که محيط حنفيان خراسان محيط فارسی زبان بود؛ سرخس و بلخ و بخارا و سمرقند و ..

2- کتاب فتاوی هنديه معروف به فتاوی عالمگيريه از مهمترين منابع فقه فروع و فتوایی مذهب حنفی است که در زمان اورنگ زيب و دستور او فراهم شد؛ در عصر امپراتوری گورکانی شبه قاره. اين کتاب مملو از عبارات فارسی و استفتائات به اين زبان و اصطلاحات و واژگان به فارسی است. همين يک کتاب به تنهایی نشان می دهد که تا چه اندازه زبان فارسی و محيط خراسانی و ايرانی در شکل دادن فقه حنفی سهم مهم داشته. زبان فارسی نه تنها عامل پيوند فرهنگی و زبانی همه ساکنان خراسان بزرگ بلکه عامل پيوند دينی همه آنان بوده.

3- از ديگر منابع فقه حنفی خراسان که کلمات فارسی در آن زياد است اين کتاب است: خزانة المفتين تأليف حسين بن محمد بن الحسين السمنقاني (سمنگان دشت تايباد خراسان) (درگذشته ٧٤٦ ق). او از منابع فقهی حنفی متعددی استفاده کرده؛ بيشتر آنها منابع فتوایی تأليف شده در خراسان سده های آغازين است.

4- از منابع مهم فتوایی در فقه حنفی يکی هم فتاوى قاضيخان (فتاوی خانيه) است تأليف فخر الدين أبو المحاسن الحسن بن منصور بن محمود الأوزجندي الفرغاني، معروف به قاضي خان (درگذشته 592 ق) که باز بسیاری از کلمات فارسی را و نه مثلا زبان ترکی در آن می بينيم. دليل آن اين است که کتاب در محيطی نوشته شده که فارسی در آن زبان مخاطبان بود. زبان فارسی خدمت بسیاری به فقه حنفی کرده و برای فهم فقه حنفی آشنای با زبان و فرهنگ ايرانی ضروری است.

5- يکی ديگر از مهمترين متون فقه حنفی که از میراث خراسان بزرگ است و در آن تنها زبان فارسی (در کنار عربی) مورد توجه نویسنده بوده کتاب الهداية في شرح بداية المبتدي تأليف أبو الحسن برهان الدين علي بن أبي بكر بن عبد الجليل الفرغاني المرغيناني (درگذشته 593 ق) است. چنانکه از اين کتاب هم معلوم می شود زبان فارسی قرن ها قبل از زبان ترکی پایه اساسی در ادبیات فقه حنفی بوده.

6- آل برهان يا بنی مازه رؤسای حنفيان و بخارا در سده های ششم و هفتم بودند و از کسانی بودند که ميراث دينی و فرهنگی به زبان فارسی را نمايندگی می کردند و آن را حفظ کردند. آثار آنان در فقه و عقايد حنفی آينه فرهنگ خراسان و زبان فارسی است. از جمله کتاب المحيط البرهاني في الفقه النعماني از أبو المعالي برهان الدين محمود بن أحمد بن عبد العزيز بن عمر بن مَازَةَ بخاري (درگذشته 616 ق) که از مهمترين و مفصلترين آثار در فقه حنفی است و مملو از اصطلاحات، کلمات و جملات به زبان مردم بخارا يعنی زبان فارسی است.

7- یکی از جالب ترين آثار در فقه حنفی کتاب النهاية في شرح الهداية (بداية المبتدي) تأليف حسام الدين حسين بن علي السغناقي (سغناق از بلاد ترکستان) (درگذشته ٧١٤ ق) است که بی آنکه به زبان ترکی ارجاعی دهد مکرر از زبان فارسی در ذکر فتاوی حنفی و از کلمات و اصطلاحات آن ياد کرده. اين در حالی است که نويسنده بخش بزرگی از عمر خود را در نزد حنفيان شامات می زيسته اما به سبب آنکه تحصيلاتش نزد علمای فرارود و خراسان بوده در نوشته هايش به زبان فارسی توجه بسيار دارد. اين نشان می دهد دست کم بخش مهمی از مخاطبان اين کتاب فارسی زبان اصلی شان بوده.

8) از ديگر منابع سهم مهم زبان فارسی در فقه حنفی کتاب الفتاوى التاتارخانيّة (20 جلد) از عالم بن العلاء انصاري اندربتي دهلوی هندی (د. ٧٨٦ ق) است. مجموعه ای است بر اساس کتاب های افتایی کهنتر فقه حنفی. گنجينه ارزشمندی است.

کاش کسی پيدا می شد فارسيات اين کتاب ها را يکجا گرد می آورد.


يک توضيح:
يکی از خوانندگان کانال از افغانستان به من نوشته که مقصود از سمنگان، سمنگان افغانستان است و همانی که در شاهنامه از آن مکرر ياد شده. من البته همچنان احتمال قوی می دهم که مقصود از سمنقان/ سمنگان در نسبت نويسنده خزانة المفتين (و نه طبعا همه جا) همانی باشد که گفته ام؛ يعنی در دشت تايباد خراسان. دليلش هم اين است که ياقوت تنها از اين دومی ياد کرده و نه اولی و سمعانی هم ابدا متعرض اولی نشده. عبارت ياقوت در معجم البلدان از اين قرار است:

سَمَنْقَانُ:بفتح أوّله وثانيه، ونون ساكنة ثمّ قاف، وآخره نون: بلد بقرب جاجرم من أعمال نيسابور، وهي كورة بين جبلين تشتمل على عدّة قرى أوّلها متصل بحدود أسفرايين وآخرها متصل بحدود جرجان وجاجرم في غربيها، والقصبة: بليدة في لحف جبل تسمّى سملقان، والمحدثون يكتبونها بالنون، رأيتها إذ كنت هاربا من التتر في سنة ٦١٧ (معجم البلدان، 3/ 254).
جمعه ۲۴ تير ۱۴۰۱ ساعت ۵:۰۸