در طول تاريخ تمدن اسلامی کسانی که در کار مجلس تذکير و وعظ بوده اند به تفسير قرآن اهتمامی خاص داشتند. معمولا مجالس تذکير با ذکر آياتی از قرآن آغاز می شد و در مقام تفسير آن به نقل احاديثی و نکاتی ادبی و گاه نقل حکايتی و قصه ای اهتمام می شد. گاهی صبغه تفسيری مجالس قوی تر بود و در واقع شباهت به مجالس درس تفسير داشت. طبعا مجالس وعظ هر واعظی را مستمعان نمی نوشتند. بستگی به جايگاه علمی واعظ داشت. اگر او خود شاگردانی داشت که ملتزم به مجالس درس او بودند احتمالا صورت بسياری از مطالب به نحوی از سوی شاگردان تدوين می شد. اين نوع مجالس با مجالس املاء های رسمی تر که جنبه درسی داشت فرق می کرد. نمونه اخير را مثلا بايد در مجالس درسی تفسير شريف مرتضی ديد که حاصل آن امالی اوست که بيشتر مجالسی است در تفسير قرآن. گاهی هم خود واعظ و صاحب مجالس مطالب خود را قبل و يا بعد از مجلس می نوشت و کتابی فراهم می کرد. اگر قبل از ايراد مجالس وعظ نوشته می شد معمولا از آن به عنوان دفتری استفاده می شد که بر اساس و الگوی آن در مجالس وعظ خود آن واعظ و مذکّر و يا ديگران استفاده می شد (نمونه، مجالس خرگوشی به نام اللوامع).

قاضی ابوبکر ابن العربی مجالس تفسير زيادی داشت که آن را در مجالس عمومی ايراد می کرد و از آن دفاتر زيادی هم توسط شاگردان و ديگران فراهم شده بود. چنين می نمايد که برای آنچه فراهم می شد به عنوان کتاب نامی هم گذارده بود. اما از عبارات او که بعد از اين نقل می کنيم معلوم می شود اوراقی که از مجالس تفسيری او که شکل عمومی داشت فراهم شده بود هيچ گاه صورت کتابی مدون را به خود نگرفته بود؛ با اينکه او خود چنانکه گفتیم برای آن نامی هم پيشنهاد کرده بود. دليلش اين بود که اين مجالس در طی بيش از بيست سال تداوم داشت و از آن دفاتر بسيار فراهم شده بود اما هيچ گاه از نظر خود او نگذشته و حاصل آن مجالس نويسی ها به تأييد نهایی او به منظور تدوين در بين الدفتين قرار نگرفته بود. اين مثلا برخلاف مورد امالي شريف مرتضی است که حاصل آن مجالس در نهايت از نظر او گذشته و به تأييد او رسيده بود و می دانيم که حتی آن را بعدها بر او می خوانده اند و نسخه نهایی شده ای داشت (در مورد امالی های حديث هم اين قضيه عموما صادق است: می دانيم که امالي شيخ طوسي را خود او بعدها در نجف به صورت تدريس دوباره در مجالس خود املای مجدد می کرد). تفاوت چنانکه گفتم بيشتر بدين دليل بود که مجالس مرتضی مجالسی در شکل تدريس علمی بود و نه صرفا مجالسی برای وعظ و تذکير.

ابن العربي بعدها در چند کتاب و از جمله کتاب القبس في شرح الموطأ در مقدمه باب تفسير به اين مجالسش اشاره کرده. از عبارات او می توان تا اندازه ای با ادب مجالس در تمدن اسلامی آشنایی حاصل کرد:

"هذا كتاب التفسير أرسل مالك رضي الله عنه كلامه فيه إرسالاً فلقطه أصحابه عنه ونقلوه كما سمعوه منه ما خلا المخزومي، فإنه جمع له فيه أوراقاً فألفيناها في دمشق في الرحلة الثانية فكتبناها عن شيخنا أبي عبد الله المصيصي الأجل الأمين المعدل وكان كلامه رحمه الله في التفسير على جملة علوم القرآن فنظمنا كل علم في سلكه ونظمناه في نظيره فما كان من قبيل التوحيد ذكرناه في المشكلين وما كان من قبيل أحكام أفعال المكلفين ذكرناه في أحكام القرآن وما كان من الشذور المنثورة والفوائِد المتفرقة رأينا أن نورد منه ها هنا نبذاً اقتداءً به رضي الله عنه في الجامع حيث ألف أبوابه أنواعاً متفرقة وحتى يكمل التصنيف بجميع معانيه إذ كتاب التفسير من جملة أبواب التصنيف بل جله وإن كان تفسير القرآن أمراً لا يطاق وما تعرض له أحد فاستقل به خلا محمَّد بن جرير فإنه قرأه وأتمه ومن جاء بعد ذلك فهو عيال عليه فيه ومتمم حيال وقد كنا أملينا فيه في كتاب أنوار الفجر في عشرين عاماً ثمانين ألف ورقة وتفرقت بين أيد الناس وحصل عند كل طائفة منها فن وقد ندبتهم إلى أن يجمعوا منها ولو عشرين ألفًا وهي أصولها التي يبنى عليها سواها وينظمها على علوم القرآن الثلاثة التوحيد الأحكام التذكير إذ لا تخلو آية منه بل حرف عن هذه الأقسام الثلاثة إلَّا أن فساد الزمان بمواصلة الإخوان ومصاولة الأقران وضرورة المعاش والرياش الملازمة للإنسان قواطع تقي المتاع وتقطع أسباب الامتاع وقد كنا عوتبنا في إعراضنا عن مجموع في تفسير القرآن يثلج حرارة الصدور ويفرج عن حزازات المصدور فاعتذرت فما قبل عذري وقيل لي قد شاهدناك تملي فيه في نيف على عشرين عاماً ما لَوْ سطر لملأ النشر وعجز عن تحصيله البشر فقلت كان ذلك والشباب بنضارته والعمر في عنفوانه. فأما الآن فقد وليا فقد وليت معهما وهذا أوان تفريض فكيف أحاول أن أجمع تحقيقي فألح ولج والمثل السائِر من لج حج فحررت مائة ورقة قانوناً في التأويل لعلوم التنزيل تأخذ بصبغ الشادي وتثير الهمم للبادي فمن وجده فليأخذ به فإنه لباب الألباب وشارع عظيم إلى كل باب فأما الآن فنستبيح بنكت في هذا الإملاء يناسبه في العجالة وأرجو ألا يكون ضغثاً على أبالة ولي فيها مقاصد الله عليم بها معظمها التنبيه على مقدار مالك في العلوم وسعة باعه فيها في الفهم والتفهيم (ص1047 تا 1048؛ نيز نک: أحكام القرآن ، ج 1 ص 470 ، ج 3 ص 1415، 1439، ابن جزي الكلبي في التسهيل ، 1/ 10).
او خود در احکام القرآن هم از آن به "مجالس أنوار الفجر " ياد می کند ( ج 2 ص 792 : وقد كنا تكلمنا عليها في مجالس أنوار الفجر أزمنة كثيرة ، ثم أنعم الله بأن أخرجنا نكتها المقصودة من الوجهين جميعا في كتاب : الأمد الأقصى )؛ و يا "امالي أنوار الفجر" (نک: ج 3، ص 1530: "... وهي كثيرة بيناها في أمالي أنوار الفجر" ) .

ابن العربي در اينجا می گويد حاصل مجالس تفسير او هشتاد هزار برگ بوده. اين البته تخمين و حدس او بود و حتما در آن اغراق بسیار است. از دنباله عباراتش معلوم است که اصلا شايد بسياری از آن مجالس حتی بر کاغذ نيامده بود. او تنها احتمال می داد اگر حاصل آن همه مجلس فراهم می شد چنين کتاب بزرگی به دست می آمد. اينکه چه مقدار آن فراهم شده بود را احتمالا خود او هم نمی دانست.
بعيد نيست شاگردان نکات تفسيری او را در حاشيه های مصاحف قرآن های خود می نوشتند و بدين ترتيب او از 80 هزار برگ سخن می گويد. می دانيم که بسياری از تفاسير قرآن را بر حاشيه مصاحف قرآن می نوشته اند. در تفاسير زيدي نمونه آن "تفسير کتاب الله" است که چاپ عکسی آن منتشر شده و همچنين تفسير فضل الله راوندي به نام الکافي في التفسير که نسخه آن در کتابخانه مجلس هست و اخيرا در جایی، اگر اشتباه نکنم، ديدم که بناست به زودی منتشر شود.
چهارشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۱ ساعت ۹:۵۲