در حدود پانزده سال اخیر برداشت غلطی در میان شماری از محققان حوزه مطالعات حدیث شیعی عمومیت یافته که به نظر من درک ما را از ساختار و تاریخچه شکلگیری حدیث شیعی مخدوش کرده است. خطوط کلی این برداشت غلط به طور خلاصه چنین است: اگر شماری از اسناد حدیثی را دیدید که در چند طبقه در زنجیره اسناد مشابه یکدیگرند و در یکجا در سندها اختلاف در روات آغاز می شود آخرین شخص مشترک در حلقه اسانید مشابه باید صاحب کتابی باشد که سندها از او گرفته شده است. این نظر چنین می گوید که اگر دیدید این شخص در کتاب های فهارس قدیم شیعی مانند نجاشی و شیخ صاحب اثری است که موضوعش با موضوع احادیث با سند مشترک مورد گفتگو یکی است لامحاله باید گفت تمامی آن احادیث ریشه اش به آن کتاب و آن نویسنده می رسد. این دیدگاه در خود حقیقتی دارد اما در کلیتش اصلا دقیق نیست. بر اساس این نظریه تاکنون کتابی پر برگ در فهرست آثار قدمایی در حدیث و فقه منتشر شده و کتاب های حدیثی متعددی نیز تاکنون بازسازی شده اما واقعیت این است که مسئله تاریخ شکل گیری متون حدیثی و اسناد به این سادگی که در نظر نخست تصور می شود نیست و این دیدگاه بدین شکل اصلا دقیق نیست.

من در کتاب امامت و غیبت از دیدگاه امامیه نمونه هایی را نشان دادم که می توان از میراث حدیثی شیعی با وجود شیوه بالا بازسازی کرد اما همچنان درباره ماهیت و محتوای آن آثار حدیثی و اسانید آنها می توان مناقشه ها کرد. بنابراین سعی من این بود که سنت ها را در شکل گیری حدیث شیعی دست کم در حوزه امامت و غیبت روشن کنم و نشان دهم که کتاب های حدیثی در تلاقی چه سنت هایی در حدیث در کوفه و قم و بغداد و بصره و خراسان شکل گرفته است. بحث درباره مبانی این شیوه را در مجلدی دیگری پی گرفته ام که در آغاز همین جلد چاپ بریل وعده تکمیل آن را داده ام.
دوشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۱ ساعت ۵:۱۶