استاد و دوست عزيز جناب آقای دکتر معصومی همدانی در مقاله ارزشمند خود درباره خيام در دائرة المعارف بزرگ اسلامی درباره تاريخ مرگ او می نويسند: "چنین مینماید که خیام تا ۵۱۶ ق / ۱۱۲۲ م زنده بوده است، زیرا چنانکه گفتیم، احتمالاً ملاقات خیام با امیر کاکویی یزد در این سال بوده است." پيشتر هم در همين مقاله ابراز فرموده اند که: " ملاقات خیام با امیر کاکویی یزد (بیهقی، ۱۱۰-۱۱۱) به احتمال زیاد در ۵۱۶ ق و در خراسان (احتمالاً در نیشابور) بوده است، زیرا بیهقی میگوید که خود او این امیر را در این سال در خراسان دیده است؛ بنابراین میتوان احتمال داد که ملاقات بیهقی و خیام با او، هر دو، در این سال بوده است."
از محضر استادمان معصومی اجازه می خواهم يکی دو نکته را اينجا عرض کنم:
بيهقي در تتمة صوان الحکمة در ذيل شرح حال عمر خيامي از دو ملاقات با خيام به طور خاص ياد می کند: يکی در سال 507 ق آن زمان که ابن فندق نوجوانی حدودا 17 ساله بود و مشغول تحصیل. او می گويد همراه پدرش به محضر عمر خيامی رفته بوده و او را ديده است. ديگر بار هم از ملاقات با او در محضر پدر به شکلی تلويحی ياد می کند آنگاه که می گويد: "وحكى الامام عمر يوما لوالدي قال.." تاريخ اين ملاقات معلوم نيست. غير از اين دوبار در ذيل شرح حال خيامي يادی از ملاقاتی ديگر نمی رود. اگر ابن فندق او را در سال 516 ق آنگاه که امير فرامرز کاکویی در خراسان بود و بنابر گفته ابن فندق وی او را در محضر پدرش ابوالقاسم بيهقي ديده بود نيز ملاقات کرده بود و به تعبير استاد معصومی در همين سال بايد زمان ملاقات خيام و فرامرز در خراسان که از ديگر سو مورد روايت ابن فندق قرار گرفته صورت گرفته باشد در آن صورت اين پرسش پيش می آيد چرا ابن فندق در ذيل شرح حال خود خيامی اشاره ای به اين ملاقات سال 516 ق نمی کند؛ در حالی که حکايت را به نحوی نقل می کند که خودش گويا ناظر ماجرا بوده؟ در سال 516 ق ابن فندق خود در حدود 26 سال سن داشته و البته باز در عین حال تصريح می کند که فرامرز را در محضر پدرش ملاقات کرده و نه مستقلا. حکايتی که ابن فندق درباره ملاقات خيامي و فرامرز نقل می کند به نحوی است که بعيد است اگر خودش ناظر ماجرا بوده و این ملاقات در سن حدود 26 سالگی وی بوده از ذکر آن در ذيل شرح حال خود خيام غفلت کند. بنابراین او تنها این حکایت را شنیده بوده و دلیلی نداریم که این واقعه مربوط به سفر سال 516 ق فرامرز به خراسان باشد.
حکايت منقول درباره ملاقات فرامز و خيامي چنين است: " قال يوما للامام عمر الخيام : ما تقول في اعتراضات الحكيم أبي البركات على كلام أبي علي : فقال له الامام عمر : أبو البركات لم يفهم كلام أبي علي ، وليست له رتبة الادراك لكلامه ، فكيف يكون له رتبة الاعتراض عليه ، وايراد الشكوك على كلامه . فقال له الملك علاء الدولة . أمن المستحيل أن يكون حدس أقوى من حدس أبي علي ؟ أم من الممكن ؟ فقال الامام عمر : ليس من المستحيل . فقال له الملك علاء الدولة : ساواك عبد غيرك ! أنت تقول ليست له رتبة الادراك والاعتراض [ وغلامي الدواتي يقول له رتبة الادراك والاعتراض] والزيادة تتكلم بما لا يزيد به كلامك على كلام مملوك ، ولا تميل إلى سفاهة ، غلامي أقدر عليها منك ، فتشور الامام عمر . فقال له الملك علاء الدولة : الحكيم يهجّن كلام غيره بالبرهان ، والجدلي السفيه بالوقيعة والبهتان ، فاطلب أعلى الدرجتين ، ولا تقنع بأخس الرذيلتين فقام الامام عمر ملجما بالسكوت." ( بيهقي، ص 117 تا 118).
ما قبلا احتمال داده ايم که خيامي نهايتا تا سال 510 ق در قيد حيات بوده.
يكشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۱ ساعت ۹:۵۱