شادروان عباس اقبال آشتياني بر اساس اينکه خيامی در يکی از آثارش ابن سينا را "معلم" خود خوانده او را شاگرد ابن سينا می داند. ما در نوشته های قبلی درباره خيامی گفته ايم که اين نکته قابل تأملی است. احتمال اينکه خيامی متولد حدود 410 و يا اندکی بعدتر باشد هست. او احتمالا حدود سال 510 ق از دنيا رفته و اينکه کسی به معمر بودن او در منابع اشاره نکرده نمی تواند دليلی کافی برای رد اين نظر باشد. آنچه منابع شرح حالی درباره او گفته اند بسيار اندک و مختصر است. در چند دهه آغازين زندگی خيام هنوز تعدادی از شاگردان ابن سينا در قيد حيات بودند. از آن جمله است ابوالحسن علي بن احمد نسوی، "استاد مختص" و همچنين "القاضي الإمام أبو نصر محمد بن عبدالرحيم النسوي تلميذ الشيخ الرئيس" که خيام در پاسخ به پرسش های فلسفی او رسالة في الکون والتکليف را نوشته است. طبعا اگر خيامي در آثار و گفتارش ابن سينا را "معلم" خود می خواند در آن فضا نمی توانست جز اين تفسير شود و اگر ادعایی خلاف بود مورد اعتراض شاگردان شيخ الرئيس قرار می گرفت. از لحاظ سنی محتمل هست که خيامي در دوران نوجوانی محضر شيخ را درک کرده باشد. وانگهی آيا معقول است که ابو نصر نسوي که خود شاگرد ابن سينا بوده پرسش های فلسفی اش را برای کسی ارسال کند که شاگرد مستقيم ابن سينا نبود؟ خيام در اوائل نيمه دوم سده پنجم شکوفایی علمی لازم را پيدا کرده بود و پرسش های فلسفی مرتبط با مکتب شيخ به او دائما می رسيد. طبعا اگر ابو نصر از او پاسخ پرسش هایی فلسفی را درخواست کرده می بايست اين بدان جهت باشد که او را در مقام يک دانش آموخته با کفايت فلسفه استادش ابن سينا باز می شناخته.
اينکه شاگردی او نزد شيخ الرئيس مثلا مورد تذکر ابن فندق قرار نگرفته البته مسئله مهمی است. منتهی بعيد نيست که معاصران خيامی به دليل اينکه او در سنين نوجوانی محضر فيلسوف را درک کرده بود نمی خواستند اين جايگاه را برای او در نظر بگيرند. در يک سند غير معتبر البته خيامی را شاگرد بهمنيار قرار داده اند. اين سند مطلقا از اين جهت معتبر نيست. ما پس از اين خواهيم گفت که شماری از آرای مهم خيامي کاملا مخالف بهمنيار بوده و بسيار بعيد است او نزد بهمنيار تحصيل دانش کرده باشد.
يكشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۱ ساعت ۹:۴۱