1 – ابراهيم بن اسحاق ابو اسحاق الاحمري النهاوندي ( زنده در 269 ق ) ، تعبير نجاشي : كان ضعيفا في حديثه متهوما ( نجاشي ، 19/21 )
2 - ابراهيم بن يزيد المكفوف ، ضعيف بوده ، گفته مي شود كه در مذهب او ارتفاع بوده است ( نجاشي ، 24/40 )
3 – اسماعيل بن سهل الدهقان ، اماميه او را تضعيف كرده اند ( نجاشي ، 28 / 56 )
4 – اسماعيل بن يسار الهاشمي ( نجاشي ، 29 / 58 )
5 – اسماعيل بن علي بن علي بن رزين الخزاعي ، ابن اخي دعبل . در واسط مي زيست و آنجا متولي امر حسبه بود . نجاشي مي گويد او مختلط بود به طوري كه گاه احاديث او منكر است ( يعرف منه وينكر ) . دو كتاب از او نام مي برد ولي سندي به آن دو ارائه نمي دهد ( نجاشي ، 32 / 69 )
6 - الحسن بن علي بن ابي حمزه سالم البطائني كوفي . از وجوه واقفه . مورد طعن علي بن الحسن بن فضال . ( نجاشي ، 36 / 73 )
7 – الحسن بن محمد بن سهل النوفلي ، ضعيف بوده ولي كتاب نيكوي كثير الفائده اي داشته است كه آن را گردآوري كرده بوده است ، با عنوان ذكر مجالس الرضا عليه السلام مع اهل الاديان ( نجاشي ، 37 – 38 / 75 )
8 – الحسن بن راشد الطفاوي ، ضعيف . كتاب نوادري داشته كه به تعبير نجاشي ، نيكو و كثير العلم ( يعني مشتمل بر احاديث و طرق بسيار) بوده است ( نجاشي ، 38 / 76 )
9 - ابو عبدالله الحسين بن يزيد بن محمد بن عبدالملك النوفلي ، از موالي ، كوفي بوده ، شاعر و اديب . او ساكن ري شده بود و همانجا نيز درگذشت . گروهي از قمي ها معتقد بودند كه او در آخر عمر غالي شد ولي نجاشي مي گويد كه از او روايتي كه گواهي بر غلو او كند ، نديده است . نجاشي به كتاب التقية او اسناد مي دهد ولي به كتاب السنة او سندي نمي دهد ( معلوم نيست چرا ؟ ) . ابراهيم بن هاشم از او روايت مي كرده است ( نجاشي ، 38 / 77 )
10 - ابو عبدالله الحسين بن ابي سعيد هاشم بن حيان المكاري ، از وجوه واقفه ، در عين حال نجاشي او را توثيق مي كند . كشي درباره او مواردي دال بر ذم وي روايت كرده كه نجاشي مي گويد كه اينجا جاي ذكر آن نيست . او نوادر داشته كه نجاشي آن را بزرگ توصيف كرده است ( نجاشي ، 38 / 78 )
11 - ابو عبدالله الحسين بن عبيدالله بن سهل السعدي ، بر او طعن شده و متهم به غلو شده است . با اين وصف نجاشي مي گويد كه او كتابهاي صحيح الحديث داشته است . از آن جمله التوحيد ، المومن و المسلم و چند كتاب ديگر و علاوه بر آنها كتاب النوادر . آنگاه نجاشي تنها به كتاب المتعة سند مي دهد ( نجاشي ، 42- 44 / 86 ) .
12 - الحسن بن خرزاد ، قمي ، كثير الحديث . نجاشي مي گويد كه گفته شده او در اواخر عمر به غلو گراييده بوده است ( نجاشي ، 44 / 87 )
13 – ابو علي الحسن بن العباس بن الحريش الرازي ، از امام جواد روايت مي كند . نجاشي درباره او مي گويد كه او جدا ضعيف بوده است . نجاشي مي گويد كه او كتاب انا انزلناه في ليلة القدر داشته كه كتابي بوده ردي الحديث و مضطرب الالفاظ . البته با اين وصف نجاشي به كتاب سند مي دهد ( نجاشي ، 60 – 61 / 138 ) .
14 - ابو محمد الحسن بن ابي عثمان ، ملقب به سجاده ، كوفي ، اماميه او را تضعيف كرده اند . كتاب نوادر داشته است . نجاشي به او سند مي دهد ( نجاشي ، 61 / 141 ) .
15 - ابو محمد الحسن بن محمد بن جمهور العمي ، بصري . نجاشي مي گويد كه خودش ثقه بوده ولي با اين وصف از ضعفا روايت مي كرده و بر مراسيل اعتماد مي كرده است . نجاشي مي افزايد كه اصحاب ما چنين گزارش داده اند و نيز گفته اند كه او از پدرش اوثق و اصلح بوده است . او كتاب الواحدة داشته كه نجاشي به آن سند مي دهد ( نجاشي ، 62 / 144 ) .
16 - ابو محمد الحسن بن محمد بن يحيي ( از سادات ) ، معروف به ابن اخي طاهر ( درگذشته ربيع الاول 358 ق ) ، به گفته نجاشي از مجاهيل ، احاديث منكر روايت مي كند و او مي افزايد كه چنين ديدم كه اصحاب ما او را تضعيف مي كنند . دو كتاب با عناوين كتاب المثالب و نيز كتاب الغيبة و ذكر القائم عليه السلام را نجاشي براي او ذكر مي كند ( نجاشي ، 64 / 149 ) .
17 – ابو محمد الحسن بن احمد بن القاسم ، الشريف النقيب ( از سادات ) ، نجاشي درباره او تعبير ( سيد في هذه الطائفة ) مي كند ولي با اين وصف مي نويسد كه ديده ام برخي از اصحاب ما در برخي رواياتش غمز مي كنند . نجاشي چند كتاب از او نام مي برد . نجاشي مي افزايد كه بر او فوائد بسيار قرائت كرده و يا بر او قرائت مي كرده اند و او شنيده است . او پيش از نجاشي درگذشته بوده است ( نجاشي ، 65 / 152 ) .

18 - ابو عبدالله الحسين بن حمدان الخصيبي الجنبلاني ، نجاشي او را فاسد المذهب خوانده است و كتابهايي از او برشمرده و در پايان كتاب الرسالة را نام برده و سپس گفته است تخليط . هيچ سندي به او نمي دهد كه شايد به اين دليل بوده كه از لحاظ سنت روايي ميان او و اماميان بغداد مناسباتي نبوده است و اين البته به اعتقادات غاليانه الخصيبي باز مي گردد ( نجاشي ، 67 / 159 ) .
19 – ابو عبدالله الحسين بن احمد بن المغيرة البوشنجي ، نجاشي مي گويد او عراقي بود ، و نيز مي گويد كه مضطرب المذهب بود ولي در عين حال مي نويسد كه او در روايتش ثقه بود ، بنابراين مراد او از مضطرب المذهب مي بايست عقيده مذهبي البوشنجي باشد ،و شايد تعبير" كان عراقيا "به گرايش حنفي اشاره داشته باشد ( يعني از اماميان متمايل به حنفيان ) . نجاشي كتاب عمل السلطان را از او نام مي برد و به يك واسطه از او روايت مي كند ( نجاشي ، 68 / 165 ) .
20 - اسحاق بن محمد بن احمد بن ابان بن مرار النخعي ، نجاشي او را معدن تخليط مي خواند . به گفته نجاشي ، او كتبي در تخليط داشته است و بعد مي افزايد كه : و او راست كتاب اخبار السيد و كتاب مجالس هشام . بنابراين اين دو كتاب در حوزه كتابهاي تخليط وي نبوده است . آنگاه نجاشي سندي ويژه از طريق شيخ مفيد به او مي دهد ، بدون اينكه روشن كند كه اين سند مربوط به كدام دسته از كتابهاي اوست ( نجاشي ، 73 – 74 / 177 ) .
21 – ابو الحسين اسحاق بن الحسن بن بكران العقرائي التمار ، كثير السماع بوده ولي نجاشي مي گويد كه در مذهبش ضعيف بوده است . او در كوفه زندگي مي كرده و در آنجا ( يعني نجف ) مجاور بوده است . نجاشي او را در كوفه ديده بوده است . در كوفه كتاب كافي كليني را از خود او روايت مي كرد و نجاشي مي گويد چون در آن زمان كه او را ديده بوده ، وي سن بالا داشته ( احتمال قوي تري براي معناي عبارت – و كان في هذا الوقت علوا) از آنرو از وي چيزي نشنيده است . اين مسئله مربوط مي شود به احتياط نجاشي در روايت و اينكه خطايي در روايت از كسي ايجاد نشود . سه كتاب را نجاشي براي او ذكر مي كند كه البته به آنها سندي هم نمي دهد . دليل اينكه به اين سه كتاب هم سندي نمي دهد ، شايد به همان مسئله سن بالاي العقرايي و احتمال خطا مربوط شود ( نجاشي ، 74 / 178 ) .
22 - ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمن بن محمد بن علي البرقي ( درگذشته 274 ق – بنابر گفته احمد ابن الغضائري - يا 280 ق – بنابر گفته علي بن محمد ماجيلويه – كه دومي درست تر به نظر مي رسد ) . خود او بنابر عقيده نجاشي ، ثقه بوده ، ولي او مي گويد كه از ضعفا روايت مي كرد و بر مراسيل اعتماد مي نمود ( نجاشي ، 76 – 77 / 182 ) .
23 – ابو جعفر احمد بن الحسين بن سعيد بن حماد بن سعيد بن مهران الاهوازي ، ملقب به دندان ، بنابر زعم قميان ، از تمامي شيوخ پدرش جز حماد بن عيسي روايت مي كند . آنان همچنين او را تضعيف مي كردند و مي گويند كه او غالي بوده و در احاديث او موارد منكر ديده مي شود ( حديثه يعرف و ينكر ) . كتابي با عنوان الاحتجاج داشته كه نجاشي به آن دو سند مي دهد و نيز دو كتاب ديگر كه آن دو را نيز در يك سند روايت مي كند ( نجاشي ،‌ 77 – 78 / 183 ) .
24- ابو عبدالله احمد بن محمد بن سيار الكاتب ، معروف به سياري ، بصري ، از كتاب آل طاهر بوده در زمان امام عسكري . حسين بن عبيدالله الغضائري ، او را ضعيف الحديث و فاسد المذهب مي دانسته است . نجاشي نيز مي افزايد كه او مجفو الرواية و كثير المراسيل بوده است . نجاشي مي گويد كه او را كتبي است كه رسيده از آنها نزد ما كتابهاي كتاب ثواب القرآن ، كتاب الطب ، كتاب القراءات ، كتاب الغارات و كتاب النوادر . پس او به زمينه هاي تاريخي هم علاقه مند بوده است . نجاشي از طريق دو استادش به او اسنادي مي دهد از طريق محمد بن يحيي العطار از او جز اينكه در اين اسناد كليه روايات غاليانه و تخليط او استثنا شده است ( الا ما كان من غلو و تخليط ) . معلوم نيست كه اين استثنا از جانب مشايخ پيشتر است يا از سوي خود نجاشي ( نجاشي ، 80 / 192 ) .
25 - ابو جعفر احمد بن هلال العبرتائي ( 180 – 267 ق ) ، نجاشي او را صالح الرواية خوانده ولي با اين وصف مي گويد كه در احاديث او ، احاديث منكر وجود دارد ( يعرف منها و ينكر ) و معلوم نيست اين دو وصف چگونه قابل جمع است . در عين حال نجاشي اضافه مي كند كه درباره او رواياتي دال بر ذم او از امام عسكري روايت شده است . نجاشي مي گويد كه از او دو كتاب يوم وليلة و كتاب نوادر را مي شناسد . آنگاه يك سند به النوادر مي دهد و يك سند هم به كتاب يوم و ليلة ( نجاشي ، 83 / 199 ) .

26 - ابو علي احمد بن محمد بن جعفر الصولي ، بصري ، تمام عمر مصاحب عبدالعزيز بن يحيي الجلودي بود و در سال 353 ق وارد بغداد شد ، نجاشي او را توثيق مي كند ولي در عين حال مي گويد كه گفته شده است كه او از ضعفا روايت مي كرد . كتاب اخبار فاطمة داشته است و از او ابوالفرج محمد بن موسي القزويني آن را روايت مي كرد ولي نجاشي سندي به او ارائه نداده است ( نجاشي ، 84/ 202 ) .
27 – ابو عبدالله احمد بن محمد بن عبیدالله بن الحسن بن عیاش بن ابراهیم بن ایوب الجوهری ( درگذشته 401 ق ) ، خاندانش بغدادی و از وجوه این شهر بودند . بنا به تصریح نجاشی ، او از اهل علم و ادب برجسته بود و شعر نیكو می سرود و خط خوب داشت . حدیث بسیار شنید ولی در آخر عمر اضطراب پیدا كرد . نجاشی او را دیده بوده و می گوید كه ابن عیاش دوست خود وی و پدرش بوده است و همچنین می افزاید كه از او حدیث و روایت بسیار شنیده است اما نجاشی اضافه می كند كه شیوخ ما او را تضعیف می كنند واز اینرو می گوید كه از او روایت نمی كند و از روایت از او اجتناب می كند . نجاشی برای او تعبیر رحمه الله می آورد و سپس می افزاید : سامحه كه نشان از ملاحظه ای است كه درباره او دارد . كتابهای مختلفی داشته در موضوعات گوناگون و حتی موضوعات ادبی و تاریخی و رجالی از جمله كتابی درباره رجال تك تك امامان ( شاید هم سبك رجال شیخ طوسی ) و نیز كتابی به نام كتاب ذكر من روی الحدیث من بنی ناشرة . درباره تعداد امامان و نیز امام غایب و وكلای امامان هم كتابهایی داشته است ( نجاشی ، 85 – 86 / 207 ) .
28 – ابو جعفر احمد بن ابی زاهر موسی الاشعری القمی ، از موالی ، نجاشی درباره او می گوید كه او در قم از وجهاء بوده است . در عین حال نجاشی می افزاید كه حدیث او چندان تعریفی ندارد ( معنای احتمای برای تعبیر: وحدیثه لیس بذلك النقی ) . نجاشی می نویسد كه اخص اصحاب او محمد بن یحیی العطار بوده است كه می دانیم خود استاد نجاشی بوده است . كتابهایی تصنیف كرد از جمله دو مورد در فقه مانند كتاب الزكاة و نیز دو سه مورد در عقاید مانند البداء . با این وصف او كتاب النوادر هم داشته است و نجاشی از طریق پسر عطار به او اسناد می دهد ( نجاشی ، 88 / 215 ) .
يكشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۴۱