دو سالی پيش از اين نويسنده اين سطور به عکس نسخه ای خطی و پر برگ از تفسيری ناشناخته دسترسی پيدا کرد. از آن تاريخ تاکنون درباره هويت نويسنده البته به نتيجه نهایی نرسيده ام. احتمال نخست اين است که اين نسخه بخشی از تفسير ابو مسلم محمد بن علي بن مهريزد اديب اصفهاني؛ متولد سال 366 ق و درگذشته سال 459 ق باشد؛ همو که می دانيم معتزلی و صاحب تفسير بزرگی در بیست جلد بر قرآن بوده است؛ به نام خلاصة التفاسير. ويژگی تفسير ما در این نسخه خطی چنانکه خواهيم ديد با نام تفسير ابو مسلم ابن مهريزد سازگار است گرچه مطمئن نيستم ابن مهريزد بر مذهب حنفی بوده باشد؛ در حالی که نويسنده تفسير ما حنفی مذهب است. احتمال ديگر اين است که نويسنده اين تفسير ابو العبّاس سمّان باشد. ما قبلا در کاتبان تفسير او را که از معتزليان مکتب ری بوده معرفی کرديم. در آنجا گفتيم که او از شاگردان قاضي عبد الجبّار بود. از او خيلی نمی دانيم اما خوشبختانه نام ابو العبّاس و اندکی اطلاعات ديگر درباره وی از طريق نسخه ای از امالي قاضي عبد الجبّار که به روايت ابو يوسف قزويني در اختيار است، دستياب است. در اين نسخه از امالي، ابو يوسف قزويني از "قاضي القضاة ابو العبّاس احمد بن محمد السمّان" که او را قاضي القضاة ري می خواند در ميان کسانی که در هنگام سماع امالي از قاضي عبد الجبّار در قزوين به سال ۴۰۸ و يا ۴۰۹ ق حضور داشته اند، ياد می کند. از آنچه ابو يوسف درباره ابو العباس سمّان گفته و ما در آن مقاله نقل کرده ايم معلوم می شود ابو العبّاس زماني قاضي القضات ري بوده، طبعا مدت زمانی در دوران پس از خلع قاضي عبد الجبّار از مقام قضاء.
از چند طريق می دانيم که ابو العبّاس صاحب تفسيری بر قرآن بوده است. تنها موردی که نقلی از تفسير ابو العبّاس سمّان می شناسيم تفسير کبير فخر رازي است که يکجا از آن نقلی می کند (نک: مفاتيح الغيب، ۳/ ۳۸). طبعا فخر رازي به دليل آنکه در ري به تحصيل علم آغاز کرده بوده با اين تفسير در کتابخانه های معتزليان آنجا آشنايی يافته بوده است. به هر حال می دانيم که تفسير ابو العبّاس سمّان برای عالمان ري در سده ششم قمری ناشناخته نبوده، في المثل عبد الجليل قزويني رازي، دانشمند امامی مذهب در کتاب نقض از آن نام می برد (نک: عبد الجليل قزويني رازي، نقض، ص ۱۸۰). اصولا تفسير ابو العبّاس سمّان در محافل شيعه امامی روايت می شده و می دانيم که فضل الله راوندي آن را با سه واسطه از نويسنده روايت می کرده است. در طريقی که در اجازه علامه حلي به بني زهرة به اين کتاب به دست داده شده، تفسير سمان که "سماني" خوانده شده، به واسطه فرزند "قاضي القضاة ابو العباس احمد بن محمد السمان"، که خود او هم قاضي خوانده شده يعنی شخصی به نام "القاضي الکبير ابو نصر عبد القادر" روايت شده است. نواده (سبط) قاضي ابو نصر، که در اين سند "القاضي الأعز إسماعيل بن نصر بن القاسم" خوانده شده اين کتاب را برای ابو تراب السيد المرتضی بن الداعي که از عالمان برجسته شيعه امامی است روايت می کرده و اين عالم امامی کتاب را نزد او و او از جدش شنيده بوده است ( نک: بحار الأنوار، ۱۰۴/ ۱۳۰ تا ۱۳۱). اين امر نشانی است از ارتباط عالمان امامی و معتزلی در ري سده های پنجم و ششم قمری. به هر حال معلوم است که مقام قضاء در اين خاندان تا مدتها ادامه داشته است. ما در آن مقاله اين را هم گفتيم که محتملا مذهب فقهی ابو العبّاس، مذهب حنفی بوده است و نه زيدی. درباره اين تفسير همچنين در آن مقاله گفتيم که نسخه ای از مجلدات کامل آن نزد ابو يوسف قزويني، دانشمند زيدی/ معتزلي که خود از شاگردان قاضي عبد الجبّار بوده و صاحب تفسيری بزرگ بر قرآن، موجود بوده است. محتملا ابو يوسف در تفسيرش که آن را بر اساس تفاسير گذشتگان از معتزله فراهم کرده بوده از اين تفسير هم بهره مند بوده است (برای ابو يوسف قزويني و تفسيرش، نک: مقاله من در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذيل مدخل ابویوسف). اطلاع در اين زمينه در الجواهر المضيّة ابن ابي الوفاء القرشي آمده که متضمن نکته ای درباره سرنوشت اين نسخه از تفسير سمّان نيز هست. اين مطلب در ذيل شرح حال أَبُو إِسْحَاق إِبْرَاهِيم بن مُحَمَّد الْفَقِيه الدهستاني آمده است (الجواهر المضيئة، چاپ قديم، ۱/ ۴۷ تا ۴۸). در اينجا ابن ابي الوفاء برای نخستين بار اشاره می کند به اين نکته که تفسير ابو العبّاس سمّان در ۱۳ جلد بزرگ بوده. او اضافه می کند که معين الملک (ابو نصر احمد بن الفضل کاشي، وزير سلطان سنجر سلجوقي)، تفسير سمّان را که از ورّاث ابو يوسف قزويني خريده بود به ابراهيم الدهستاني بخشيد.
عين عبارت او چنين است: "إِبْرَاهِيم بن مُحَمَّد أَبُو إِسْحَاق الْفَقِيه الدهستاني .... وَذكره الْهَمدَانِي فى الطَّبَقَات من أَصْحَاب الصندلي وَقَالَ ...ووهب معِين الْملك مِنْهُ تَفْسِير أبي الْعَبَّاس السمان قَاضِي الرّيّ وَهُوَ فى ثَلَاثَة عشر مجلدا كبارًا ضخما ابتاعها من تَرِكَة أَبى يُوسُف الْقزْوِينِي وَولى الدهستاني قَضَاء الرّيّ وبلغنا وَفَاته سنة ثَلَاث وَخمْس مائَة قَالَ الْهَمدَانِي وحَدثني ابْن الدينَوَرِي الْعدْل الْحَنْبَلِيّ قَالَ كَانَ يحفظ طَرِيقه إِلَى زيد الدبوسي على وَجههَا وَيتَكَلَّم فى مناظرته بهَا" (نيز نک: طبقات المفسرينِ ادنه وي، ص ۴۲۶). گويا بر اساس همين اطلاعات، حاجي خليفه هم در کشف الظنون از اين تفسير و اينکه در ۱۳ جلد بوده و مؤلف آن به عنوان "قاضي ري" ياد کرده است ( نک: كشف الظنون، ج ۱ - ص ۴۴۱). اين را هم اضافه کنم که از يکی از نوادگان ابو العبّاس سمّان در منابع به عنوان فقيه حنفي ياد شده؛ از آن جمله در الجواهر المضيّة در طبقات حنفيان، به نام أَبُو ثَابت مَسْعُود بن عبد الْعَزِيز بن مُحَمَّد الرَّازِيّ و درگذشته به نيشابور به سال ۴۸۵ ق (نک: ۲/ ۱۷۰). عبارت او درباره اين شخص چنين است: " مَسْعُود بن عبد الْعَزِيز بن مُحَمَّد الرَّازِيّ أَبُو ثَابت ورد بَغْدَاد فى أَيَّام الصَّيْمَرِيّ وتفقه على أبي عبد الله الدَّامغَانِي وَقبل شَهَادَته واستنابه فى التدريس بِمَسْجِد أبي عبد الله الْجِرْجَانِيّ بالقطيعة... فأدركه أَجله بنيسابور سنة خمس وَثَمَانِينَ وَأَرْبع مائَة وناهز الثَّمَانِينَ وَحمل إِلَى الرّيّ فَدفن عِنْد مُحَمَّد بن الْحسن وَكَانَ قَاضِي الْقُضَاة يصفه بِالْحِفْظِ لمَذْهَب أبي حنيفَة وَهُوَ سبط القَاضِي أبي الْعَبَّاس السمان رحمهمَا الله".
درباره نسخه خطی:
این بخش از تفسير که اینک نسخه خطی آن در دسترس ماست درست از قسمتی از مجلس 461 آغاز می شود (از تفسير سوره حديد آيه 21 ). مجلس بعدی که مجلس 462 است مربوط است به ذی الحجه سال 413 ق که سوره حدید، آيه 25 در آغاز آن موضوع تفسیر است. نسخه در مجموع در 295 برگ است. آخرين آيه ای که در اين مجلد تفسير آن را می خوانيم آيه 12 سوره تحريم است. در اين مجلد آخرين مجلس، مجلس 477 است، مربوط به سه شنبه 19 ربیع الاول سال 414 ق. از ديگر سو، در برگ 240 ب پايان يکی از مجلدات نسخه در اواخر نسخه ديده می شود به تاريخ یکشنبه وقت ظهر 17 جمادی الاولی سال 535 ق و به قلم محمد بن الحسن بن أحمد السني (اليمني؟).
نويسنده بی ترديد معتزلی است. در سرتاسر تفسير دائما از مفسران معتزلی مانند ابو علي جبائي، ابوالقاسم کعبي بلخي، ابو مسلم اصفهاني و مهمتر از همه "قاضي القضاة" عبد الجبار معتزلي نقل می کند (بی آنکه بگويد او شيخ نويسنده است. آيا اين نشانی است که تفسير نمی تواند از ابو العبّاس سمّان باشد؟). از اين جهت اين تفسير برای بازسازی تفاسیر مفقود این مفسران معتزلی بی نهایت اهمیت دارد. از آنجا که نویسنده از فقهای حنفی مانند ابوبکر رازي با تعابيری مانند "رحمه الله" ياد می کند و فتاوی آنان را نقل می کند معلوم است حنفی مذهب است. نویسنده با وجود معتزلی بودن البته حتما زیدی مذهب نیست چرا که درباره خلفایی مانند خلیفه دوم دائما از تعبیری مانند "رضي الله عنه" ياد می کند که در میان زیدیه عموما معمول نبوده. با اين وصف در چند جا از امام باقر (ع) با عنوان "ابو جعفر عليه السلام"ياد کرده که امر نا متعارفی در ميان معتزله آن دوره به ويژه معتزله ری نبوده. اين را هم اضافه کنم که گرچه در اين کتاب از قاضي عبد الجبار دائما با تعبير "رحمه الله" ياد می شود اما احتمالا اين را می بايد مربوط به کاتبان دانست چرا که خود تفسير در اين بخش که در اختيار ماست مربوط به سال های 413 و 414 ق است و یکی دو سال قبل از مرگ عبد الجبار این مجالس برگزار شده است. احتمال ديگر اين است که تنظیم نهایی مجالس و تحریر آنها مربوط به بعد از مرگ عبدالجبار صورت گرفته و به همين دليل اين تعبير برای او به کار رفته است. با توجه به حجم تفسير اين بخش از قرآن و شمار مجالس در اين مجلد پر برگ می توان حدس زد اصل اين تفسير تا چه اندازه بزرگ و پر برگ بوده.
با وجود اينکه اين احتمال که نويسنده ابو مسلم ابن مهريزد اصفهاني باشد دور نيست خاصه که از عبد الجبّار به عنوان شيخ خود ياد نمی کند اما از ديگر سو ما دليل روشنی بر حنفی بودن ابن مهريزد در اختيار نداريم در حالی که ابو العبّاس سمّان بی ترديد حنفی مذهب بوده است. با اين حساب تا اطلاع ثانوی احتمالا اين کتاب را می توان بخشی از تفسير ابو العبّاس سمّان دانست.
جمعه ۱۲ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۷:۳۴