ابو منصور محمد بن علی بن عمر الجبّان، از ادبای سده های چهارم و آغاز پنجم مقيم ری بود که شرح حالش را چند منبعی نقل کرده اند. او مورد تجليل و عنايت صاحب بن عبّاد بود. کتاب مهمی در لغت به نام الشامل در 13 مجلد نوشته بود که درباره آن گفته اند: كثّر فيه الألفاظ اللغويّة وقابل الشواهد فهو في غاية الإفادة من حيث الكثرة (نک: قفطي، إنباه الرواة على أنباه النحاة، ج ٤ ، ص 176؛ نيز: 3/ 194). اين ابو منصور جبان حکايت معروفی هم با ابن سينا در مجلس دربار علاء الدوله کاکویه؛ آنگاه که شيخ الرئيس وزير او بود و لابد در اصفهان داشته که بيهقي در تتمة صوان الحکمه خود (ص 65) آن را با اندکی شاخ و برگ و افسانه وار نقل می کند: وكان الشيخ جالسا يوما بين يدي الأمير ، والأديب أبو منصور الجبان حاضر ، فجرت في اللغة مسألة تكلم الشيخ فيها بما حضره ، فقال له أبو منصور : انك حكيم ، ولكنك لم تقرأ من اللغة ما يرضى به كلامك ، فاستنكف الشيخ من هذا الكلام ، وتوفر على درس كتب اللغة ثلاث سنين . وكان ينظر في كتاب تهذيب اللغة من تصنيف أبي منصور الأزهري فبلغ الشيخ في اللغة طبقة قلما يتفق مثلها. وأنشأ ثلاث قصائد وضمنها ألفاظا غريبة ، وكتب ثلاث رسائل على طريقة ابن العميد والصاحب والصابي وأمر بتجليدها واخلاق جلدها . ثم سأل الأمير عرض تلك المجلدة على أبي منصور الجبان وذكر أنا ظفرنا بهذه المجلدة في الصحراء في وقت الصيد ، فيجب أن تنقدها وتقرر لنا ما فيها . فنظر فيها الشيخ أبو منصور ، وأشكل عليه كثير منها فقال له الشيخ أبو علي إن ما تجهله من هذا الكتاب مذكور في موضع كذا وكذا ، وذكر له كتبا معروفة في اللغة ، ففطن أبو منصور أن هذه القصائد والرسائل من إنشاء أبي علي فتنصل واعتذر إليه . ثم صنف الشيخ كتابا في اللغة وسماه لسان العرب ، لم يصنف مثله ، ولم ينقله إلى البياض فبقي على مسودته ، لا يهتدي أحد إلى ترتيبه (نيز نک: إنباه الرواة على أنباه النحاة، ج ٤، ص 176 تا 177). شرح حالی که ياقوت از او به دست داده جالب توجه است (معجم الأدباء، ج ١٨، ص 260 تا 261): محمد بن علي بن عمر أبو منصور بن الجبان أحد حسنات الري وعلمائها الأعيان جيد المعرفة باللغة باقعة الوقت وفرد الدهر وبحر العلم وروضة الأدب تصانيفه سائرة في الآفاق كان من ندماء الصاحب بن عباد ثم استوحش منه وصنف أبنية الأفعال وشرح الفصيح والشامل في اللغة. قرئ عليه في سنة ست عشرة وأربعمائة. قال ابن مندة: قدم أصبهان فتكلم فيه من قبل مذهبه وقرأ عليه مسند الروياني بسماعه من جعفر بن فناكي... ومن تصانيفه أيضا كتاب سماه انتهاز الفرص في تفسير المقلوب من كلام العرب قرأه عليه عبد الواحد بن برهان... (نيز بنگريد به رساله مخارج الحروف ابن سينا، چاپ مرحوم خانلری، که در آغاز آن ابن سينا تصريح می کند رساله را به درخواست ابو منصور الجبان نوشته، ص 4؛ در رساله شرح حال ابن سينا از جوزجاني هم تصريح به اين معنا شده).


آنچه ياقوت درباره عقيده او گفته در حقيقت اشاره ای است به مذهب معتزلی ابو منصور؛ گو اينکه در عين حال در دانش حديث هم علاوه بر ادب و علم کلام تخصص داشته. از آثارش شرح فصيح ثعلب منتشر شده که در آن هم گرايشات معتزلی خود را گاهی بروز می دهد.

اما نکته جالبی که تاکنون بدان توجه داده نشده اين است که ابو منصور الجبّان خود از شاگردان قاضي عبد الجبّار بود. نام او در فضل الاعتزال (شرح العيون حاکم جشمي) آمده منتهی با تحريفی در شهرتش: ابو منصور الحيّان (ص 403. بی آنکه نام و نسبش روشن باشد). او در اواخر عمر قاضي عبد الجبّار شاگرد او بود و بعد از مرگش در نزد شاگردان او هم دانش کلام آموخت. با توجه به آنچه درباره ابو منصور می دانيم پس بدين ترتيب بايد گفت وی در سنين پيری تازه به آموختن علم کلام آغاز کرده بود. بنابر گزارش حاکم جشمي او تصانيفی هم داشت (طبعا مقصودش تأليفات کلامی اوست) و از آن جمله مسئلة في الرواية. اين بايد تحریفی باشد از مسئلة في الرؤية.

با توجه به گرايش معتزلی ابو منصور احتمالا بايد مواجهه او با ابن سينا را در مجلس علاء الدوله کم و بيش متأثر از همين گرايش نیز دانست؛ نوعی مقابله و رقابت معتزليان عصر با ابن سينا که درباره آن اسناد ديگری هم در دست هست.
يكشنبه ۲ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۸:۳۵