معمولا تصور می شود که سبب پيدایی فرقه اسماعيليه مرگ زود هنگام اسماعيل فرزند امام صادق (ع) بود؛ کسی که گروهی از شيعيان به جانشينی او بعد از امام صادق در زمان حيات امام باور داشتند و به آن دل بسته بودند. اين سخن درستی است. خطابيه، پيروان ابوالخطاب چنين باوری داشتند البته ابوالخطاب (د. 138 ق) سال ها قبل از مرگ اسماعيل (د. 145 ق) در پی شورشی در کوفه کشته شده بود منتهی چون او در زمان حياتش با اسماعيل مناسبات نزديکی داشت بعد از مرگ اسماعيل اين خطابيه بودند که هسته اصلی اسماعيليه را يعنی کسانی که به امامت اسماعيل باور داشتند تشکيل می دادند. منتهی مشکل اينجا بود که اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت و اعتقاد به امامت اسماعيل در حالی که خود ديگر در ميان نبود عملا به کار نمی آمد؛ مگر اينکه يا به غيبت او باور يابند و يا اينکه او را رها کنند و به امامت يکی از برادران او از فرزندان امام صادق (ع) ايمان پيدا کنند و يا اينکه امامت را در نسل اسماعيل جاری بدانند؛ بی آنکه عملا خود اسماعيل امام باشد، چرا که در حيات پدر امامت فرزند معهود نبود. هر چه هست با وجود اينکه در زمان حيات اسماعيل دست کم بخشی از خطابيه به او به چشم جانشين امام صادق (ع) می نگريستند اما بعد از مرگ او اعتقاد به امامت وی جز در پرتوی يکی از تفاسيری که در بالا گذشت ممکن نبود.
عموما تصور می شود و در بسياری از منابع ملل و نحل هم گفته می شود که تعدادی از اسماعيليه با عنوان مبارکيه بعد از مرگ اسماعيل / و يا رحلت امام صادق (ع) امامت را در نسل اسماعيل باقی می دانستند و بدين ترتيب به امامت محمد بن اسماعيل باورمند شدند. اينکه بعد از محمد اعتقاد اسماعيليان چگونه پيش رفت اينجا محل بحث ما نيست اما اجمالا بايد گفت که اعتقاد به قائميت او و اينکه او آخرين امام از سلسله ائمه است و يا حتی غيبت او عقايدی نبود که بلافاصله بعد از مرگ محمد بن اسماعيل به ظهور بپيوندد. اينها تحولاتی بود که سال ها بعد به وقوع پيوست (در اين زمينه به دنباله اين سلسله مقالات بنگريد). اينجا آنچه مد نظر من است بيان اين نکته است که اعتقاد به امامت محمد بن اسماعيل بلافاصله بعد از مرگ اسماعيل و يا رحلت امام صادق (ع) به ظهور نپیوست. اين تفسيری است که بر اثر تأثير پذيری از عقايد و باورهای اسماعيليان در ميان محققان جديد و يا حتی منابع ملل و نحل شناسی قديم ايجاد شده اما واقعيت چيز ديگری است:
واقعيت اين است که بعد از مرگ اسماعيل، عده ای دور محمد بن اسماعيل را گرفتند اما آنها بلافاصله به انتقال امامت به محمد باور نيافتند. در واقع بعد از مدتی و در واقع بعد از رحلت امام صادق (ع) آنان که به امامت اسماعيل باور پيدا کرده بودند در ميان خود دچار اختلاف شدند: گروهی به امامت محمد فرزند امام صادق (ع) باور يافتند و گروهی ديگر که اکثريت آنان را تشکيل می دادند به امامت عبد الله افطح ايمان آوردند. اين چنانکه گفتم درست بعد از رحلت امام صادق بود؛ زمانی که عده ای با عنوان فطحيه امامت عبد الله را مطرح کردند. در ميان فطحيه گروه اکثريت کسانی بودند که هيچ گاه امامت اسماعيل را مطرح نمی کردند و اساسا به فرزند او محمد هم نزديک نبودند اما شماری ديگر از فطحيه همان باورمندان به امامت اسماعيل بودند که گفتيم بدنه اصلی شان از خطابيه بودند.
ما در نوشته های بعدی نشان خواهيم داد که تا ظهور فاطميان در افريقيه بسياری از اسماعيليان همچنان معتقد به امامت عبد الله افطح بودند و در شمار فطحيه قلمداد می شدند، با اين فرق که برخلاف ديگر گروه های فطحيه که با مرگ زود هنگام عبد الله به امامت امام موسی بن جعفر (ع) به عنوان جانشين عبد الله ايمان پيدا کردند حتی تا عصر ظهور فاطميان اسماعيليانی بودند که همچنان فطحی خوانده می شدند و امامت عبد الله افطح را باور داشتند اما بعد از مرگ او از انتقال امامت به محمد بن اسماعيل دفاع می کردند. گویی اينکه در اين مسئله و کيفيت امامت محمد بن اسماعيل اختلافاتی داشتند که بعدا به آن خواهيم پرداخت. البته در کنار اين گروه شماری ديگر هم بودند که با عنوان مبارکيه خوانده می شدند و آنها کسانی بودند که بعد از اسماعيل که معتقد به مرگ او در زمان پدرش نبودند و عقيده شان اين بود که او چند سالی فقط پنهانی می زيست به جانشینی فرزندش محمد باور داشتند. اينکه چه سالی مبارکيه دقيقا ظاهر شدند را نمی دانيم اما احتمالا آنها عمر اسماعيل را در دوران غيبتش تا مدتی بعد از رحلت امام صادق (ع) دراز می کردند تا امامت او را درست و صحيح قلمداد کنند. اين گروه ربطی به فطحيه پيشگفته نداشتند. اسماعيلیانی که بعدها جريانات قرمطی را شکل دادند به نحوی با گروه مبارکيه مرتبط بودند اما اسلاف فاطميان به شرحی که بعدا خواهيم گفت بيشتر با همان فطحيه باورمند به اسماعيل و عبد الله افطح مرتبط بودند و دنباله آنان را شکل می دادند. منابع ملل و نحل عموما درباره مبارکيه دچار خطا شده و آنان را همان اسلاف فاطميان بعدی دانسته اند.
آنچه بسيار جالب توجه است اين است که منابعی که تا قبل از کمی بعد از نيمه قرن سوم نوشته شده ابدا از مبارکيه يادی نمی کنند. در حدود نيمه قرن سوم است که ما می توانيم نشانی از قرامطه و مبارکيه را در منابعی محدود ببينيم. اين دو البته فرقه هایی در اصل جدا از يکديگر بودند؛ به شرحی که خواهد آمد. در قرن دوم هيچ شاهدی تاريخی برای حضور باورمندان به امامت اسماعيل در تعداد محدودی از منابع که در اختيار داريم وجود ندارد. با اين وصف مسلم است که خطابيه چنانکه گذشت امامت اسماعيل را به صورتی که گفتيم باور داشتند. در حدود سال های 220 ق ما با اولين اشاره به وجود اسماعيليه در اصول الإمامة منسوب به جعفر بن حرب روبرو می شويم با توصيفی که آنچه پيشتر گفتيم را منعکس می کند (ص 47):
"و قالت ( فرقة ) : الإمام بعد جعفر بن محمد إسماعيل بن جعفر لأنّ الوصيّة كانت لإسماعيل في حياة أبيه ، و هؤلاء الخطّابيّة أصحاب أبي الخطّاب الذي خرج بالكوفة فقتله عيسى بن موسى بن عليّ العبّاسيّ . و فرقة زعمت أنّ الإمام بعد جعفر بن محمد موسى بن جعفر صاحب الواقفة . ثمّ إنّ أصحاب محمد بن إسماعيل افترقوا بعد موته فرقتين : فرقة منهم قالت : الإمام محمد بن جعفر و هم السمطيّة . و فرقة قالت : بل هو أكبر ولد جعفر الذين خلفهم و هو عبد اللّه بن جعفر ، فلمّا مات عبد اللّه رجع أصحابه فقالوا بإمامة موسى بن جعفر و زعموا أنّه وصيّ عبد اللّه بن جعفر." (می بينيد که اينجا ابدا از امامت محمد بن اسماعيل سخن نمی رود و فقط به هوادارانش به عنوان فرزند اسماعيل که در دو گروه طبقه بندی می شدند اشاره می شود).
اما درباره مبارکيه بايد گفت نويسنده اصول الإمامة ابدا به آنها اشاره ای ندارد بلکه چند دهه بعد، اندکی بعد از نيمه قرن سوم است که نويسنده الرد علی الروافض من أهل الغلو که به غلط به قاسم رسي نسبت داده شده از مبارکيه در کتابش ياد می کند (نک: مجموع كتب ورسائل الإمام القاسم بن إبراهيم الرسي، ج ١، ص 534):
"وافترقوا من عند جعفر ، وزعموا أن الوصية وراثة يرث ابن عن أب . ثم افترقت منهم طائفة يزعمون أن جعفر أوصى إلى ابنه إسماعيل ، وإسماعيل مات قبل جعفر ، وزعموا أنه لم يمت ، وذلك الذي دفنه جعفر جذع نخلة ، وغيّبه جعفر تقية عليه ، وقادوا الوصية إلى ولده ، وهم يقال لهم : المباركية ، يصومون قبل رمضان بيومين ، ويفطرون قبل الفطر بيومين ، ويزعمون أن الشهر من غيبوبة الهلال إلى غيبوبته." (اينجا می بينيد که مبارکيه به انتقال امامت به فرزند اسماعيل باور يافتند). نکته جالب در گزارش اين نويسنده اين است که او ابدا اشاره ای به اعتقاد به قائميت محمد بن اسماعيل و يا قرامطه نمی کند. اين عقيده و گروه قرامطه محصول حدود يک دهه بعد از تأليف اين رساله و از حوالی سال 260 ق به بعد است.
اسماعیلیه و فطحيه (2)
بر اساس کهنترین اسناد موجود در یادداشت قبل نشان دادیم که 1) اسماعيليه به معنای باورمندان به امامت محمد بن اسماعيل مدت ها بعد از رحلت امام صادق (ع) ظهور کردند. 2) بخش مهمی از آنان تا مدت ها به عنوان باورمندان به امامت عبد الله افطح شناخته می شدند با توضيحی که گذشت. همانجا گفتيم که اين گرايش آنان به عبد الله افطح و بر شمردن آنان در ميان فطحيه حتی تا عصر ظهور فاطميان ادامه داشت؛ گرچه عبدالله المهدي فاطمي در مکتوبی منسوب به خودش به اهل يمن که جعفر بن منصور اليمن گفته شده بخش هایی از آن را از روی حافظه روايت کرده و متنش هم منتشر شده توجيهاتی برای اين مسئله دارد. طبيعی است که اين توجيهات تنها تحولات بعدی در حنبش فاطميان را نمايندگی می کند و ربطی به واقعيت های تاريخی سده های دوم و سوم ندارد. در اواخر سده سوم قمری ابو زيد علوي در رساله الاشهاد خود و ابن قبه رازي در پاسخ بدان باز توجه می دهند که اسماعيليه آن زمان با فطحيه مرتبط بوده اند. اين دو سند بسيار ارزشمند است که از رهگذر کتاب کمال الدين ابن بابويه آنها را در اختيار داريم. اين دو سند روايتی مستقل از تحولات را ارائه می دهند و سياق سخن به گونه ای است که مطلقا نشانی از ادبيات جدلی در آن نيست چرا که طرفين اين موضوع را در بحثی متفاوت و تنها طردا للباب مطرح کرده اند. عبارت ابوزيد علوی چنين است (نک: کمال الدين، ص 101تا 102):
وهذه الخطابية يدعي الإمامة لجعفر بن محمد من أبيه عليهما السلام بالوراثة والوصية ، ويقفون على رجعته ، ويخالفون كل من قال بالإمامة ويزعمون أنكم وافقتموهم في إمامة جعفر عليه السلام وخالفوكم فيمن سواه .... وهذه الشمطية تدعي إمامة عبد الله بن جعفر بن محمد من أبيه بالوراثة والوصية وهذه الفطحية تدعي إمامة إسماعيل بن جعفر عن أبيه بالوراثة والوصية ، وقبل ذلك ( إن ) - ما قالوا بامامة عبد الله بن جعفر ويسمون اليوم إسماعيلية لأنه لم يبق للقائلين بامامة عبد الله بن جعفر خلف ولا بقية ، وفرقة من الفطحية يقال لهم : القرامطة قالوا بإمامة محمد بن إسماعيل بن جعفر بالوراثة والوصية." (اين سند يکی از مهمترين اسناد مرتبط با ظهور نخستين اسماعيليه و قرامطه است که تاکنون به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته).
ابن قبه رازي در همان اواخر سده سوم به ابو زيد در اين زمينه چنين پاسخ می دهد (کمال الدين، ص 102) :
"وأقول : الفرق بيننا وبين هؤلاء سهل واضح قريب : أما الفطحية فالحجة عليها أوضح من أن تخفى لان إسماعيل مات قبل أبي عبد الله عليه السلام ، والميت لا يكون خليفة الحي ، وإنما يكون الحي خليفة الميت ، ولكن القوم عملوا على تقليد الرؤساء وأعرضوا عن الحجة وما في بابها . وهذا أمر لا يحتاج فيه على إكثار لأنه ظاهر الفساد ، بين الانتقاد . وأما القرامطة فقد نقضت الاسلام حرفا حرفا ، لأنها أبطلت أعمال الشريعة وجاءت بكل سوفسطائية ، وإن الامام إنما يحتاج إليه للدين وإقامة حكم الشريعة فإذا جاءت القرامطة تدعي أن جعفر بن محمد أو وصيه استخلف رجلا دعا إلى نقض الاسلام والشريعة والخروج عما عليه طبايع الأمة لم نحتج في معرفة كذبهم إلى أكثر من دعواهم المتناقض الفاسد الركيك."
اين سخن ابن قبه درباره قرامطه از مهمترين اسناد در خصوص آنان است که نيازمند تفسير و تبيين بيشتر است. در دنباله اين مقالات به اين موضوع بازخواهيم گشت.
يكشنبه ۲ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۸:۲۸