در متن کلامی معتزلی تعليق زيادات شرح الأصول که اصلا به ابو رشيد نيشابوري بر می گردد اما احتمالا تعليق آن از سياه سربيجان ديلمی، از علمای معتزلی زيدی شمال ايران (نيمه دوم قرن پنجم قمری) باشد به مناسبت بحث اعجاز قرآن دو جا يادی شده است از شعر رودکی (د. 319 ق). نخست در مقام اشکال: وكذلك شعر الروذكي في الفرس وجب أن يقال أنه معجز لأن أحداً لم يأت بمثله وكذلك خط ابن مقلة وكتاب محمد بن الحسن وكتاب سيبويه وجب أن يكون واحد من ذلك معجز لأن احداً لم يأت بمثله. و بعد در مقام پاسخ: وأما شعر الروذكي فلعل كثيراً من شعر شهيد يكون أفصح منه ولهذا عدا في طبقة واحدة وكذلك أشعار كثيرة من الشعراء في زماننا تکون أفصح من ذلك فلا يتعلق بهذا إلا من كان مفلساً.
اين مطلب اصلا در کتاب اعجاز القرآن ابو رشيد هم آمده:
وبعد فإنه لم يكن في شعر الفرس ما قارب الروذكي فيجب أن يقولوا في شعره أنه معجزة. و بعد در پاسخ: فأما ما قيل في شعر الروذكي فليس فيه شيء معجز وكثير من شعر الهند (کذا في النسخة؛ الشهيد) والدقيقي وغيرهما أجود منه فلا يتعلق بمثل هذا إلا مفلس.
دو نکته: 1- نزديکی عبارات ميان اين دو متن نظريه سابق ما را تأييد می کند که تعليق زيادات شرح الأصول بر پايه زيادات (تعليق) ابو رشيد بر متن شرح الأصول ابن خلاد نوشته شده بوده. هر دو متن همينک با همکاری دوستان در دست تصحيح است. 2- در اين متنها از شعر شهيد هم ياد می شود که منظور شهيد بلخي (د. 315 ق) است. او علاوه بر شاعر بودن، متکلم و فيلسوف هم بوده و از نزديکان ابو زيد بلخي (د. 322 ق) و ابوالقاسم بلخي (د. 319 ق)، هر دو از متکلمان و فيلسوفان شناخته شده با گرايش های معتزلی و فلسفی بوده است. درباره ابوالحسن شهید بن الحسین البلخی که رودکی هم او را مرثیت گفته می دانیم که بین او و محمد بن زکريای رازی مناظراتی روی داده بوده است (رازی کتابی دارد به نام «في ما جری بینه وبین شهید البلخی في اللذة. موضوع لذت از آن بحث هایی است که معتزله در ذيل آن همواره بر رازی تاخته اند. رازی کتابی هم در موضوع معاد در رد بر شهید نوشته بوده. در کتاب ابن ابی اصيبعة عنوان اين کتاب در رد شهيد درباره معاد با خطاهایی نقل شده. از توضيحی که درباره موضوع کتاب می دهد مانا که شهيد معتقد به معاد نبوده در حالی که به احتمال زياد در اينجا خطایی رفته و سخن بر سر مشکلات نظری معاد است و شبهاتی که در اين ميان شايد درباره معاد جسمانی مطرح بوده). بندی از کتاب تفضيل لذات النفس تأليف شهيد در صوان الحکمة (ص 127) نقل شده. ياقوت حموي در شرح حال شهيد بر جنبه های کلامی و علمی او تأکيد می کند: شهيد بن الحسين البلخي أبو الحسين الوراق المتكلم: مات سنة خمس عشرة وثلاثمائة. وكان أبو زيد وأبو القاسم وشهيد البلخيون في عصر واحد، كلّ منهم كان إماما في العلوم الحكمية، وكان بينهم مودة وكيدة وعشرة حسنة، وماتوا في مدة قريبة، وكان شهيد هذا أسبقهم موتا، ثم تلاه أبوالقاسم، ثم تلاه أبو زيد. وكان صحيح الحفظ مستظهرا فيما يكتبه حتى أنه إذا اشتبهت عليه كلمة تتبعها في كثير من النسخ والكتب، ويعلّم على تلك الكلمة علامات يشهرها بها، وقلما وقع شيء من خطه إلا بولغ في ثمنه وبيع بأوفر الأثمان بطريق ذلك. وكان مع غزارة علمه وجلالة قدره شكس الأخلاق محروما عن سعة الأرزاق. وكان يشكو الدهر ويزجي الأيام بالوراقة ويعاني مضض الفاقة... وكان شهيد قد تغرب في البلاد كثيرا بطريق أنه هجا أحمد بن سهل فطلبه فهرب منه، ولم يعد إلى بلخ إلى أن هلك أحمد بن سهل، فعاد إلى بلخ. (بعد از آن ياقوت مقداری از اشعار عربی او را نقل می کند (معجم الأدباء، 3/ 1421 تا 1422). در معجم البلدان (2/ 194) درباره خودش و پدرش هم چنين آمده: "جَهُوذَانَك:بالفتح ثم الضم، وسكون الواو، وذال معجمة، وألف، ونون، وكاف، وهي جهوذان الصغرى، لأن الكاف في آخر الكلمة عند العجم بمنزلة التصغير: من قرى بلخ، منها كان أبو شهيد بن الحسين البلخي الورّاق المتكلم، ولد هو ببلخ لأن أباه انتقل إلى بلخ، وكان أبو (کذا) شهيد أديبا شاعرا متكلما له فضائل، وكان في عصر أبي زياد (کذا: أبي زيد) الكعبي (کذا: والکعبي)، وقد ذكرته في الأدباء." می بينيد که در نسخه چاپی معجم البدان خطاهایی رفته و از آنجا به منابع ديگر اين خطاها راه يافته است.
اين نکته را هم بگويم که شرح حالی مختصر از شهيد در فهرست ابن نديم هست؛ به مناسبت ذکر محمد بن زکريای رازی. احتمال زياد می رود که ابن نديم در اين قسمت با وجود اينکه از دو بلخي ياد می کند اما در واقع هر دو يک نفر بيش نيستند. مراد از بلخي اول، بی ترديد ابو زيد و يا ابوالقاسم بلخي نيست. ابن نديم از دو منبع مطالب خود را درباره اين بلخی ها نقل کرده و توجه نداشته که هر دو بلخی اشاره به يک شخص است. عبارات او در شرح حال محمد بن زکريای رازی اين است:
"... وكان يقول انه قرأ الفلسفة على البلخي.[خبر فلسفة البلخي هذا:] هذا كان من أهل بلخ يطوف البلاد ويجول الأرض حسن المعرفة بالفلسفة والعلوم القديمة وقد يقال ان الرازي ادعى كتبه في ذلك ورأيت بخطه شيئا كثيرا في علوم كثيرة مسودات ودساتير لم يخرج منها إلى الناس كتاب تام وقيل أن بخراسان كتبه موجودة. وكان في زمان الرازي رجل يعرف بشهيد بن الحسين ويكنى أبا الحسن يجرى مجرى فلسفته في العلم ولكن لهذا الرجل كتب مصنفة وبينه وبين الرازي مناظرات ولكل واحد منهما نقوض على صاحبه." (الفهرست ابن نديم، 3/ 307). با اين حساب رازي نه تنها شاگرد شهيد بوده بلکه ادعا شده که آثارش را انتحال می کرده.
مناسب است اينجا مرثيه رودکی را در حق شهيد نقل کنيم:
کاروان شهید رفت از پیش
وآن ما رفته گیر و میاندیش
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
توشهٔ جان خویش ازو بربای
پیش کایدت مرگ پای آگیش
آن چه با رنج یافتیش و به ذل
تو به آسانی از گزافه مدیش
خویش بیگانه گردد از پی سود
خواهی آن روز؟ مزد کمتر دیش
گرگ را کی رسد ملامت شاة
باز را کی رسد نهیب شخیش
يكشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۷:۵۵