يکی از دوستان متنی فرستاد که در آن نويسنده به وجود فساد در زمان حکومت حضرت امير (ع) به اين گفتار حضرت در نهج شريف استناد کرده بود:
انبئت بسرا قد اطلع الیمن ، و انی و الله لاظن ان هؤلاء القوم سیدالون منکم باجتماعهم علی باطلهم ، و تفرقکم عن حقکم ،و بمعصیتکم امامکم فی الحق و طاعتهم امامهم فی الباطل ، و بادائهم الامانه الی صاحبهم و خیانتکم و بصلاحهم فی بلادهم و فسادکم فلو ائتمنت احدکم علی قعب لخشیت ان یذهب بعلاقته اللهم انی قد مللتهم و ملونی ، و سئمتهم و سئمونی فابدلنی بهم خیرا منهم ، و ابدلهم بی شرا منی ، اللهم مث قلوبهم کما یماث الملح فی الماء

روشن است که اين نويسنده درکی از معنای فساد در کلام عرب و در زبان قرآن و حديث و سنت ندارد. فساد در اينجا در برابر صلاح به کار رفته و ربطی به فساد و اختلاس به معنای متعارف امروز ندارد. قرآن بخوانيد (آيات مربوط به فساد في الأرض را) و با حديث آشنایی حاصل کنيد تا معانی کلام و مواضع آن را بهتر متوجه شويد. چرا نادانسته نظر می دهيد؟ تازه مگر اين سخن حضرت خطاب به کارگزارانش است؟ چرا کلام را از زمينه خود می بريد؟ اگر می خواهيد با نحوه مواجهه حضرت امير با يک گزارش درباره خيانت کارگزارش در بيت المال آشنا شويد اين گفتار حضرت را در نامه به عامل خود المنذر بن الجارود العبدي بخوانيد:

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلاَحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْكَ لاَ تَدَعُ لِهَوَاكَ اِنْقِيَاداً وَ لاَ تُبْقِي لآِخِرَتِكَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبَايَةٍ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

اما بعد، پارسايى پدرت مرا در باره تو فريفت، و گمان كردم پيرو پدرت هستى و به راه او مى روى، ليكن آنچه در باره تو به من خبر داده اند، اين است كه از فرمانبردارى هوايت دست بر نمى دارى و ذخيرتى براى آخرتت نمى گذارى. دنياى خود را آبادان مى كنى با ويران كردن آخرتت، و با خويشاوندانت مى پيوندى به قيمت بريدن از دينت. اگر آنچه از تو به من رسيده درست باشد شتر خويش و تبار، و بند پاى افزار تو از تو بهتر است، و آن كه چون تو باشد در خور آن نيست كه پاسدارى مرزى را تواند يا كارى را به انجام رساند. يا رتبت او را برافرازند، يا در امانتى شريكش سازند. چون اين نامه به تو رسد نزد من بيا، ان شاء اللّه.

( ترجمه نهج البلاغه مرحوم شهیدی، ص ۳۵۵)
سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۴:۱۰