يکی از کتاب های مشهوری که حدود پنجاه سال پيش منتشر شد و از نام های آشنا درباره عاشوراء پژوهی است نظر شريف مرتضی را درباره حادثه کربلا و زمينه های آن و تحليل رفتار سيد الشهداء و علم امام به عاقبت ماجرا را نقل کرد و از آن نتيجه گرفت که امام به عاقبت کار از آغاز علم نداشت (بعدا اين استنباط را خيلی ها به واسطه اين فهم نادرست آن نويسنده تکرار کردند بی آنکه ظاهرا به اصل عبارات شريف مرتضی توجه کنند). قبلا در يادداشتی نوشتم که اين استنباط از گفتار مرتضی در تنزيه الأنبياء ناشی از عدم آشنایی با ميراث کلامی و شيوه های بحث های جدلی متکلمان است. مرتضی از متکلمانی است که بيشترين دايره علم را برای امام معصوم قائل است. وانگهی درباره موضوع عاشوراء، خود مرتضی به همين بحث علم امام پرداخته که ما گزارش آن را در کتاب تلخيص الشافي شيخ طوسي می بينيم. نويسنده آن نوشته درباره عاشوراء بعد از نقل قسمت مرتبط با تنزيه الأنبياء اتفاقا اين تکه را هم از تلخيص الشافي نقل می کند. در اينجا به وضوح شريف مرتضی به عنوان کسی قلمداد شده که قائل است امام به عاقبت کار علم داشت منتهی می گويد علم امام به تمام جزئيات نبود. مرتضی عقيده داشته که امير المؤمنين (و يا سيد الشهداء) به کشته شدن خودش در پايان کار آگاه بود و حتی به روز و شب آن؛ گرچه به لحظه فرود آمدن شمشير آگاه نبود. متکلمان معتقد بودند اين عدم علم در اين نوع از جزئيات خاص باز "لطف" الهی (در معنای دقيق و کلامی آن) در حق ائمه (ع) بود و خود سبب مزيد در ثواب و عنايت الهی است. شيخ طوسي بعد از نقل نظريه استادش مرتضی می نويسد که من تأمل و نظری درباره اين ديدگاه دارم و محترمانه نظر مرتضی را رد می کند. اين تکه را شيخ طوسي بعدها و بعد از مرگ استادش به کتاب تلخيص الشافي اضافه کرده (در اين مورد نک: کتاب آثار شريف مرتضی که الآن تحت طبع است). هر چه هست از سياق اين تکه پر روشن است و من ترديدی ندارم که شيخ طوسي ضمن اينکه موافق نظر مرتضی در وجود علم پيشينی امام است منتهی قائل به اين نظر است که امام به تمامی جزئيات و نحوه کشته شدن خود علم داشت (يعنی نظر اولی که شيخ در برابر نظر مرتضی قرار می دهد). فارغ از اين نکته که علم امام حسين (ع) به پايان ماجرا حتی نيازمند وجود علمی الهی نبود و با درکی درست از صحنه امور نه تنها خود امام بلکه هر مطلعی می توانست آن را پيشبينی کند (کما اينکه همان اول کار تعدادی از اصحاب و دوستان و بستگان حضرت آن را پيشبينی کردند) اما نويسنده کتابی که در بالا بدان اشاره شد اصرار دارد وجود اين علم را منکر شود. من کاری به اعتقاد اين نويسنده ندارم. منتهی تحريف کلام شريف مرتضی و شيخ طوسی زيبنده نيست. اين نويسنده به خوبی می دانست که نقل طوسی از مرتضی در اين قسمت از کتاب تلخيص سازگار با عقيده مختار خودش نيست. بنابراين دست به تقطيعی نادرست زده و کلام مرتضی را آنجا که ناظر است به آنچه گفتيم، بدون آنکه خواننده را توجه دهد، سانسور کرده و ناقص نقل کرده. بعد هم برای اينکه کسی خدای ناکرده فکر نکند دست کم شيخ طوسي موافق با نظر او درباره عدم علم امام نيست در تفسيری ناصحيح گفتار طوسي را به شکل نادرستی ارزيابی کرده. او می نويسد که آنچه طوسي قبل از آن گفته بود نشان می دهد وی کاملا موافق شريف مرتضی درباره تحلیل زمينه های قيام عاشوراء است و او هم مانند مرتضی به علم امام به عاقبت ماجرا باور نداشت. اين در حالی است که طوسي در قسمت قبل صرفا خلاصه ای از تنزيه الأنبياء را به دست داده است. در يادداشت قبل گفتيم که منظور مرتضی از بيان آن نوع مطالب در تنزيه چه بوده و صرفا در مقام پاسخگویی به شبهات مخالفان بوده است (کما اينکه قصد طوسي در اين بخش و بخش های ديگر تلخيص الشافي چنين است). بی اطلاعی از شيوه های بحثی متکلمان موجب شده که اين نويسنده به شيخ و استادش مرتضی مطالبی را نسبت دهد که روح آن دو هم از آن خبر ندارد. خودتان عبارات شيخ را ببينيد:

فان قيل: أ ليس في أصحابكم من قال: إن الحسين عليه السّلام كان يعلم‏ ما ينتهي إليه أمره، و أنه يقتل و يخذله من راسله و كاتبه، و إنما تعبّد بالجهاد و الصبر على القتل‏ ، أ يجوز ذلك عندكم أم لا؟ و كذلك قالوا في أمير المؤمنين عليه السلام أنه كان يعلم أنه مقتول، و الاخبار عنه مستفيضة به، و أنه كان يقول: «ما يمنع أشقاها أن يخضب هذه من هذا» و يؤمي الى رأسه و لحيته.
و أنه كان يقول تلك الليلة- و قد خرج و صحن الإوز في وجهه- «إنهن صوائح تتبعها نوائح» . قالوا: و إنما أمر بالصبر على ذلك، فهل ذلك جائز عندكم؟
قيل: اختلف أصحابنا في ذلك: فمنهم من أجاز ذلك‏ و قال: لا يمتنع أن يتعبد بالصبر ممن فعله على مثل ذلك، لأن ما وقع من القتل، و إن كان ممن فعله قبيحا، فالصبر عليه حسن و الثواب عليه جزيل، بل ربما كان اكثر، فان مع العلم بحصوله القتل لا محالة الصبر أشق منه اذا جوّز الظفر و بلوغ الغرض.
و منهم من قال: إن ذلك لا يجوز، لأن دفع الضرر عن النفس واجب عقلا و شرعا و لا يجوز أن يتعبد بالصبر على القبيح، و إنما يتعبد بالصبر على الحسن و لا خلاف أن ما وقع من القتل كان قبيحا، بل من أقبح القبيح. و تأول هذا القائل ما روي عن أمير المؤمنين عليه السّلام من الأخبار الدالة على علمه بقتله بأن قال: كان يعلم ذلك على سبيل الجملة، و لم يعلم الوقت بعينه، و كذلك علم الليلة التى يقتل فيها بعينها غير أنه لم يعلم الوقت الذي يحدث فيه القتل، و هذا المذهب هو الذي اختاره المرتضى رحمة اللّه عليه في هذه المسألة. ولي في هذه المسألة نظر (تلخيص الشافي، ۴/ ۱۸۸ تا ۱۹۰).
جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۷:۰۷