در دنباله بحث هایی که در اين زمينه تاکنون منتشر کرده ايم اينجا نکته ديگری را مورد توجه قرار می دهم:
کتاب داشتن (=له کتاب) را ما امروز به معنای نوشتن کتاب می دانيم. يعنی قلم روی کاغذ بردن و نوشتن يک کتاب. البته نوع ديگر نوشتن سخنرانی و املاء مطلب و تحرير آن از سوی شاگردان و مخاطبان بوده. اين سنت تا امروز هم ادامه دارد. يک شيوه ديگری در ميان قدما به ويژه در دو قرن دوم و سوم وجود داشته که بعد از آن کم و بيش منسوخ شد: فراهم کردن مطالب و نکته هایی که از استادی و یا متخصصی شنيده می شد و گردآوری و تحرير آنها در کتاب و نوشته ای بی آنکه شايد استاد از وجود چنان کتابی اطلاعی داشته باشد. نمونه روشن اين قبيل نوشته ها کتاب هایی بود با عنوان النوادر و يا شبيه اين نوع عناوين که ابن نديم در الفهرست برای "اعرابيان"ی ياد می کند که در لغت عرب و قبائل و گويش های مختلف آنان مرجع تلقی می شدند و/ يا کلام آنان را فصيح قلمداد می کردند (عمدتا ذيل بحث: أسماء فصحاء العرب المشهورين الذين سمع منهم العلماء وشيء من أخبارهم وأنسابهم). اين اشخاص در واقع باديه نشين های عرب (اعرابی) بودند و علمای لغت مانند خليل و اصمعي و ابو عبيده و زيادي و رياشي و ديگران به آنها استناد می کردند (برای سماع کلام در برابر قياس). ابن نديم برای اين "فصحاء" کتاب هایی ياد کرده در حالی که جای ترديدی نيست که بيشتر آنها سواد خواندن و نوشتن نداشتند و در واقع به همين دليل هم مورد توجه بودند که با وجود آشنایی با "باديه" زبان خود را آلوده به "حضر" نکرده بودند و هنوز اصالت و فصاحت در زبان داشتند. بنابراين در اين چارچوب وقتی ابن نديم از کتاب های اين اشخاص ياد می کند آشکارا معنای کتاب داشتن صرفا انتساب مطالب آن متن ها به اين اشخاص است و نه اينکه تحرير اين کتاب ها هم از سوی اين اشخاص بوده و حتی نسبت به وجود اين کتاب ها اطلاعی می داشتند.
بعد از اين نکات مهمی که از اين بحث قابل استنباط است را مورد توجه قرار می دهيم.
سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱:۱۱