آقای دکتر سيد جواد طباطبایی سياستنامه نظام الملک را الگوی انديشه سیاسی ايرانشهری می داند؛ خود خواجه را هم به عنوان نمونه ای برای تفکر سياسی و اجتماعی و الگوی آگاهی تاريخی ايرانشهری. من با اين سخن مخالفم. نه تنها محتوای سياستنامه چنين بار سنگينی را نمی تواند تحمل کند بلکه حتی انتساب آن، يا دست کم، انتساب همه آن به خواجه و همچنين شرايط تاريخی تأليف آن از سوی خواجه نظام الملک همه محل ترديدهای بزرگی است. البته من معتقدم سياستنامه و يا اکثر آن تأليف خواجه است اما به باور من اگر آن را در سياقی واقعی که در آن نوشته شد (يعنی نزاع ها و رقابت های خراسانيان و عراقيان در حکومت که به آن در کتاب های ديگری مانند نقض و راحة الصدور و آثار عماد کاتب هم اشاره رفته) قرار دهيم در آن صورت سياستنامه مطلقا اهميتی "ملی" نخواهد داشت. خواجه در مقام وزير سلجوقيان به دليل فعاليت ها و تأليف کتابش سياستنامه به تنهایی نمی تواند الگوی سياست آرمانی ايرانشهری معرفی شود. برعکس، به نظر من خواجه نصير طوسی در مقام فيلسوف، دولتمرد و مشاور در دو دولت نزاری و ايلخانی و با توجه به سهم بی مانند او در مقابله با سلطه عباسیان و تشکيل دوباره هويت ملی/ سياسی ايران و حفظ وحدت ملی ايران از پيامدهای بالقوه حمله مغولان و ارائه انديشه های سياسی در چارچوب حکمت و اخلاق سياسی و دست آخر در مقام الهام بخش اصلی نهضت احيای علوم و فلسفه در تمدن جديد ايرانی مابعد عصر مغولان (رصدخانه مراغه) بسيار شايسته تر است تا به عنوان الگوی سياست و حکمت و عقلانيت ايرانشهری معرفی شود. وحدت سرزمینی امروز ما بسيار بيش از آنکه مديون خواجه نظام الملک باشد مديون شخصيت و عملکرد و انديشه خواجه نصير طوسی است. شکل گيری دولت ملی صفويه يکی از پيامدهای رفتار حکيمانه "عقل حادی عشر" بود. شخصيت تاریخی ملی ما و الگوی آگاهی تاريخی سرزمين ايرانشهر همانا خواجه نصير طوسی است.
شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۴:۳۱