معمولا اين اختلاف وجود دارد که نخستين اثر در علم اصول از کيست؟ عده ای شافعی را نخستين نويسنده در علم اصول و بنيانگذار اين دانش می دانند. اين سخن بی ترديد بدين صورت درست نيست و قبل از شافعی برخی مباحث علم اصول در طول سده دوم قمری مورد بحث و بررسی متکلمان و فقيهان سنی و شيعی قرار داشته. تازه رساله شافعي هم، اگر بپذيريم که آنچه همينک به اين عنوان بدو منسوب است تأليفی است از او، در بيشتر مسائلش بی سابقه نيست و قبل از او هم مورد بحث و بررسی قرار می گرفته. بعد از او هم کسانی بی آنکه نظر به کتاب او داشته باشند موضوعاتی از علم اصول را در ضمن مباحث کلام و جدل مطرح کره اند که متأسفانه قسمتی از آن نوشته ها صرفا از رهگذر نقل قول ها برای ما به شکل ناقصی باقی مانده. اگر تاريخ رساله شافعي را همين بدانيم که معمولا تصور می شود و آن را تأليف خود الشافعي بدانيم اين را هم بايد اضافه کنيم که بعد از آن هم اين دانش برای حدود بيش از يک قرن از سوی کسی به شکلی که در الرساله مطرح شده دنبال نشد. علم اصولی هم که بعدا به اين عنوان شناخته شد بيش از آنکه ساختارش شبيه الرسالة باشد اثر اهتمام معتزليان بود در سده چهارم و با ساختاری کاملا متفاوت. در حقيقت به يک معنا علم اصول در ساختار کلاسيک آن محصول قرن چهارم است و نه قبل از آن. پيشتر ما با مسائلی از آنچه بعدا علم اصول خوانده شد روبرو می شويم و نه دانشی ساختارمند با عنوان علم اصول. من در جای ديگر نوشته ام که در آغاز علم جدل درست شد و بعد علم اصول شکل گرفت.

آنچه مثلا فخر رازي درباره تأسيس علم اصول از سوی شافعي مطرح می کند را بايد در چارچوب مناقب نويسی برای او و بحث ترجيح مذاهب ارزيابی کرد و ريشه در واقعيت تاريخی ندارد: "اعلم أن نسبة الشافعي إلى علم أصول الفقه كنسبة أرسطوطاليس الحكيم إلى علم المنطق، وكنسبة الخليل بن أحمد إلى علم العَروض… فكذلك هاهنا، الناس كانوا قبل الإمام الشافعي يتكلَّمون في مسائل الفقه ويعترضون ويستدلّون، ولكنْ ما كان لهم قانونٌ كلّي يُرجَع إليه في معرفة الدلائل الشرعية، وفي كيفيّة معارضتها وترجيحها؛ فاستنبط الشافعي علم أصول الفقه، ووضع للخلق قانوناً كلّياً يُرجع إليه في معرفة مراتب أدلّة الشرع" (نک: فخر الدين الرازي، مناقب الإمام الشافعي: 157، تحقيق: الدكتور أحمد حجازي السَّقّا، مكتبة الكلّيات الأزهرية، ط1، 1406هـ.).
شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۳:۴۵