از امامیه متن های بسیار کمی از دو سده دوم و سوم به طور مستقل به دست ما رسیده است. این درست برخلاف وضعیت آثار غیر امامیه است. از اباضیه و اهل سنت و اصحاب حدیث و حتی اسماعیلیه و زیدیه متن های متعددی از این دو قرن باقی است. نمونه زیدی آن آثار با اهمیت قاسم رسی است. در سال های اخیر خوشبختانه به این نکته توجه می شود که کتابی مانند کتاب کلینی از منابع قدیمتری نقل می کند و آن منابع مکتوب را باید در تاریخگذاری باورها و گزارش ها در نظر گرفت. منتهی عموما یک نوع تفاوتی میان آثاری از این دو قرن که از آنها مستقیما نسخه ای خطی در دست است و منابع کتاب کافی به طور نمونه گذاشته می شود و آن اینکه گفته می شود که منابعی مانند رساله شافعی و یا موطأ مالک و یا آثار ابو یوسف و از این قبیل از اواخر سده دوم قمری به دلیل آنکه به طور مستقل به دست ما رسیده اند از لحاظ سندیت مهمتر از نقل های منابعی مانند کلینی از آثار حدیثی همزمان با عصر ابو یوسف و شافعی اند. من در کنفرانس پرینستون این عقیده را به چالش کشیدم. گفتم از نقطه نظر اصالت متن ها فرقی میان این دو نوع از آثار نیست. درست است که کلینی و یا ابن بابویه و منابع آنها در نقل روایات و متن های مکتوب قدیمتر دست به تهذیب و انتخاب و گاه حک و اصلاح زده اند اما این کار عینا در مورد متن هایی همچون آثار موطأ مالک و یا آثار شافعی و قبل از او محمد بن الحسن شیبانی صادق است. مگر متن کتاب الاصل شیبانی همانی است که او تقریر کرده؟ یا کتاب الحجه او عینا همان است که تدوین او بوده؟ این امر در مورد رساله شافعی و آثار ابو یوسف و مالک بن انس و مابقی هم صادق است. آنچه ما از این متن ها در دست داریم در واقع محصول یک سنت و یا سنت های مختلف متنی و روایی است و بسته به مورد هر کدام از این متن ها تا چند نسل دستخوش اصلاحات و اضافات و حذف ها و زیادات بوده اند. در واقع کتاب های شیبانی و یا ابو یوسف را می بایست محصول یک روند تدریجی روایی و متنی و تحریری دانست، دقیقا مانند متن های موجود از ائمه شیعه (ع) که در آثار کلینی و ابن بابویه نقل شده. آن متن ها هم در گذر زمان تا چند نسل در معرض تحریرها و اختلافات متنی و گاه اصلاحات قرار داشته و محدثان بعدی این اختلافات را در آثار خود درج کرده اند. به ویژه شیخ در تهذیب و استبصار به اختلافات روایات توجه داشته و به همین دلیل متن روایاتش گاهی با روایات همان متن ها از سوی کلینی تفاوت دارد. سبب آن هم همین اختلاف منابع نقل است. بنابراین کتاب کافی را نباید کتابی از سده چهارم بلکه کتابی عمدتا از اواخر سده دوم و خصوصا اوائل سده سوم دانست. توضیحش بماند برای زمانی دیگر. ان شاء الله.


بنابراین اگر متن هایی مانند آثار شیبانی به صورت مستقل و خطی باقی مانده به این معنا نیست که ماهیتی متفاوت با احادیث و متن های امامان شیعه دارد ولو اینکه به صورت مستقل نسخه ای خطی از آنها در دست نیست. چرا که هر دوی این نوع متن ها به صورت متن هایی در سنت هایی روایی نقل شده اند و فرقی میان اسناد روایات کلینی و اسناد کتابی مانند الاصل شیبانی نیست. باید هر دو را متن هایی برآمده از روندی تدریجی در روایت متن ها و تدوین و تحریر آنها در نظر گرفت. در این میان گاهی دیده می شود که نسخه های خطی کتاب های آثار ابن بابویه و کلینی گاه از نسخه های خطی آثار شیبانی و ابو یوسف کهنتر است و برای مورخان طبعا اطمینان خاطر بیشتری را فراهم می کنند.
شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۳:۴۱