من قبلا در چند نوشته و سخنرانی و کنفرانس بر يک نکته ای درباره اعتبار دفاتر گفتارهای ائمه شيعه دست گذاشته ام که متأسفانه گاه مورد غفلت حتی در سطح پژوهشگران دانشگاهی قرار می گيرد. اينجا سعی می کنم در چند کلمه آن را خلاصه کنم: عده ای تصور می کنند آنچه ما از پيشوايان اصلی مذاهب فقهی اهل سنت به ويژه مالک بن انس و ابو حنيفه و يا حتی شافعی در اختيار داريم از لحاظ سنديت قوی تر از آن چيزی است که در مباحث فقه از ائمه شيعه داريم. در مقام استدلال به دو موضوع عموما اشاره می شود: يکی اينکه ما جز به شکل محدود از ائمه شيعه برخلاف ائمه مذاهب اهل سنت متن فقهی مکتوبی که خود آنان نوشته باشند در اختیار نداریم. دوم اينکه آنچه به عنوان حديث از ائمه شيعه و به ويژه دو امام باقر و صادق (ع) در کتاب های حديثی شيعی نقل شده رواياتی است پراکنده با سندهایی متفاوت که مربوط است به چندين نسل بعد از حيات ائمه و عمدتا مربوط به دوران کلينی و بعد از او. بنابراين اين احاديث از نوشته های مستقيم و يا غير مستقيم منسوب به ائمه مذاهب اهل سنت جديدتر است و قدمت و اصالت آنها را ندارد. چندی پيش ديدم آقایی در بی بی سی فارسی کم و بيش مضامين همين استدلال را بيان کرد و متأسفانه طرف مقابل بحث در برنامه پرگار پاسخ درستی به آن نداد.

هر دو بخش اين استدلال کاملا مخدوش است و ناشی از بی اطلاعی و عدم شناخت سنت تدوين در دو سه سده نخست اسلامی است. نخست به اين دليل که برخلاف تصور غلطی که بخش اول استدلال بالا مبتنی بر آن است نوع و سنت ادبيات مکتوب در قرن دوم مبتنی بر سنت شفاهی- مکتوب بوده و نه تدوين مکتوب و مستقيم مطالب. اين مطلب چه در مورد ائمه شيعه و چه در مورد مالک بن انس و ابو حنيفه و ديگران صادق است: آنچه از عالمان و ائمه در اين دوران به دست آيندگان رسيده مجموعه هایی است که از محضر آنان شنيده شده و يا از سوی آنان املا شده و بعد تحرير آن در سنتی مکتوب در يکی دو نسل بعد اتفاق افتاده. آنچه ما امروز از موطأ مالک در اختيار داريم تعدادی روايت و تحرير متفاوت است که حاصل روند طولانی کتابت، تحرير و تهذيب روايات از سوی چند نسل از راويان است که پس از حک و اصلاحات و کم و اضافاتی در نهايت در تحريرهای گوناگون در دوره ای بسی متأخر صورت نهایی يافته اند. اين در مورد عمده نوشته های ابو يوسف و به ويژه محمد بن الحسن شيباني و حتی شافعی هم صادق است. بنابراين بدين ترتيب اگر ائمه شيعه را با استدلال نادرست بالا مؤلف کتاب در فقه و حديث ندانيم بايد به همان ترتيب ابو جنيفه و ابو يوسف و شيیانی و شافعی را هم نويسندگان کتاب های منسوب به آنان قلمداد نکنيم. آنان نيز همانند ائمه شیعه صرفا تعاليم خود را در قالب مجالس درس و يا املای حديث و يا القای مباحث در قالب گفتگو و پرسش و جواب ارائه داده بودند و اين در نسل های بعد بود که نوشته های آنان صورت مکتوب و نهایی يافت. البته این به معنای عدم تدوین نیست. در مورد احادیث امامان هم تدوین همعصر خود ائمه رواج داشته بلکه مقصود تحریر مکتوب در قالب کتاب در شکل فنی آن است.

بخش دوم استدلال بالا هم به کلی مخدوش است: اگر وجود سند برای احاديث در کتاب هایی مانند کتاب کليني و پراکندگی احاديث دليل بر اين است که آنچه در اين کتاب ها در قالب حديث از امامان نقل شده اعتباری همسان با کتاب های منسوب به ابو حنيفه و ابو يوسف و شيباني و شافعي را نداشته باشد بايد گفت به همين سان کتاب های آنان هم نبايد از لحاظ تاريخی اصالت و اعتبار داشته باشد؛ در حالی که چنين نيست. آنچه ما از ابو حنيفه و يا ابو يوسف و شيبانی و حتی شافعي در اختيار داريم و لو اينکه در قالب کتاب هایی مانند المبسوط و الأم و غيره امروزه در دسترس است اما همين کتاب ها هم به روايت چند واسطه از آنان و در سنتی از نقل شفاهی به مکتوب به دست ما رسيده و البته با تحريرها و اصلاحات و بازبينی هایی پسينی و متأخر از آنها. منابع حديث فقهی شيعه بی هيچ گفتگویی دست کم به آغاز قرن چهارم می رسند؛ گو اينکه ما می دانيم کليني بی ترديد منابع مکتوبی بسيار کهنتر از عصر خود در اختيار داشته و از آنها در کتابش نقل می کند. حتی اگر آغاز سده چهارم را هم ملاک قرار دهيم باز کم و بيش زمان تحرير نهایی احاديث کليني با زمان تقريبی متن های نهایی شده از کتاب هایی مانند مالک بن انس و ابو يوسف و شيباني يکی است؛ چرا که اين متن ها هم در شکل فعلی حاصل تدوين نهایی روايات و تحريرهایی هستند که کم و بيش در اواخر سده سوم فراهم شده اند. درست است که ما امروزه از کتاب مالک بن انس مستقيما نقل می کنيم اما در واقع بايد نقل ما از اين کتاب همانند نقل ما از دفاتر حديثی فراهم آمده از مجلس امام صادق (ع) متکی باشد بر رواياتی از کتاب مالک بن انس که بعضا تا صد سال بعد از او صورت نهایی و موجود آنها فراهم نشد. اين فقط کليني نيست که با سند از امامان شيعه نقل می کند. عبدالرزاق و ابن ابی شيبه و بخاری و راويان الأم و المبسوط و الموطأ هم با سندهای خود چندين نسل را در می نوردند و از مراجع اصلی فقه اهل سنت نقل می کنند. هر گونه تغيير و حک و اصلاح اگر در مورد روايات کليني ادعا شود همان را هم می توان درباره روايات منقول از موطأ مالک و جامع معمر بن راشد و غيره مدعی شد. تنها فرق در اين ميان اين است که بنابر ادعای علمای شيعه و روايات آنان ائمه متأخر شيعه بعدها صحت مضامين متن ها و اصول روايی شاگردان امام صادق را تأيید کرده اند اما ما چنين تأييدی را همه جا نمی توانيم درباره متون و روايات متفاوت از متن های سده دوم اهل سنت گواهی دهیم. وانگهی به دليل اينکه روايات اهل سنت عموما متکی بر احاديث خود پيامبر اکرم (ص) است امکان تحريف بيشتر می شود چرا که سنت تدوين حديث به شکل مکتوب صد سالی با تأخير صورت گرفت در حالی که در زمان امام صادق (ع) عملا تدوين و کتابت حديث رواج بيشتری داشت. روشن است که کتابت بيش از نقل صرفا شفاهی می تواند مانع از بروز تحريف و پنهانکاری و حک و اصلاح متون و روایات شود.
يكشنبه ۸ تير ۱۳۹۹ ساعت ۲:۲۴