الهيات تنزيهی برخلاف الهيات تشبيهی خدا را در قالب يک انسان برتر و يا موجودی انسانوار نمی بيند. تصرف خداوند در عالم خلق و از جمله در طبيعت در الهيات تنزيهی با تفسيری که از آن در الهيات تشبيهی می شود متفاوت است. در الهيات تشبيهی (اينجا تنها درون سنت اسلامی موضوع بحث است) خداوند در آسمان و در عرش خود مستقر است و از دو طريق در جهان هستی دخالت و تصرف دارد: يکی از طريق صفات خود. خداوند از طريق صفاتش که گرچه استعلایی اما کارکردی شبيه صفات مخلوقاتش دارد و هر کدام هم تحقق عينی دارد در عالم تصرف می کند؛ با علمش و با قدرتش و اراده لحظه به لحظه اش و با رزاقيتش. بنابراين در الهيات تشبيهی نفی صفات خداوندی بدين ترتيبی که گفته شد يعنی انکار خدا و تعطيل و الحاد. در الهيات تشبيهی اصحاب حديث و حنابله، تفسير متفاوت و تنزيهی جهميه و معتزله و شيعه از خداوند و صفاتش به عقيده به تعطيل تفسير می شد. اين خدا حتما بايد ديده شود (دست کم در آخرت) تا خداييش و تصرفش در عالم وجود کامل باشد. طريق ديگر تصرف خداوند هم از راه "جماعت" است. يعنی اراده و اجماع "امت" که از آن طريق اراده و خواسته خدا متحقق می شود. امام را همين "جماعت" تعيين می کند و "طاعت" از او تضمين کننده تحقق اراده و خواست الهی است بر روی زمين. اين امام که با اجماع امت تعيين شده "خليفه" خداوند است و بدين ترتيب اراده خدا از طريق خليفه اش در روی زمين محقق می گردد. پس اگر خداوند در آسمان است؛ خليفه او بر روی زمين است. در ادبيات اعتقادی اصحاب حديث و حنابله در طول تاريخ اسلام تک تک اين عناصر را می توان معاينه نشان داد. من چون در جای ديگری اين بحث را گسترش داده ام اينجا فقط به عنوان نمونه به دو کتاب التوحيد يکی تأليف ابن خزيمه نيشابوری ارجاع می دهم و ديگری التوحيد تأليف ابن منده اصفهانی.

در الهيات تنزيهی خدا بی صورت است. در واقع اين الهيات، الهيات بی صورتی است. خدا را از هر گونه تشبيه مبرا می داند و هرگونه انسانشکليگری را از او نفی می کند. خداوند منزه از صفت است. حتی نسبت دادن وجود به خدا از باب ضيق کلام است و الا تشبيهی با ساير وجودات متصور نيست. الهيات تنزيهی در اسلام نمايندگان متفاوتی داشته و مراتب مختلفی را تجربه کرده است. جهميه و معتزله و شيعه اماميه و اسماعيليه و مکتب ابن عربی و برخی فلاسفه شيعی عصر صفوی که گرايش به فلسفه اثولوجيا داشته اند مراتب مختلف الهيات تنزيهی را باور داشته اند. در مورد برخی اين الهيات معطوف به نوعی الهيات سلبی شده و در برخی ديگر نوعی تنزيه در عين تشبيه و تشبيه در عين تنزيه به عنوان الهيات تنزيهی مورد مداقه قرار گرفته است. نظريه وحدت وجود ابن عربی را بايد همين تنزيه در عين تشبيه تلقی کرد. اسماعيليان و برخی فلاسفه شيعه اماميه بيشتر الهيات سلبی را پيشنهاد می کردند که خداوند حتی از تعين وجود هم منزه است و بالاتر و برتر. البته در هر دو مکتب خداوند از عالم اسماء و صفاتش برتر و منزه از حتی تعين صفات و اسماء است. برخی اين عالم را عالم امر خوانده اند و برخی از حضرت اسماء و صفات و عالم احديت و واحديت و تعين حقائق در عالم اعيان ثابته و فيض اقدس و فيض مقدس سخن رانده اند و همه اين حقائق و يا اعتبارات وجودی را تعينات و ظهورات مقام لا اسم له خداوندگاری دانسته اند. هر چه هست خداوند تصرفش در عالم خلق از طريق عالم امر است و اين عالم امر در واقع همان تعين صفات و اسمای الهی است. فيض وجود و هستی و آثار وجودی تنها از طريق وسائط فيض ممکن است و الا خداوند در "کمال عز خود مستغرق است " و منزه از همه تعينات حتی تعینات احدیت و واحدیت است. در الهيات تنزيهی در شکل کامل آن در سنت اسلامی آنچه از ديدگاه تشبيه گرايان تصرف خداوند از طريق صفاتش خوانده می شود در حقيقت اثر عالم اسماء و صفات است که تنها پرتویی از فیض باری را دریافت کرده و هستی را بسط می دهد و هر حقيقتی به حسب استعداد و عين ثابتش که حقيقت آن هم در مقام علمی باری تعالی است ذره ای از آن را می چشد و ظهور و نمودی می گيرد. مقام علمی خداوند هم تنها يکی از مراحل تجلی است و با مقام ذات بی تعين نسبتی ندارد. چنانکه گفتم تفسير ابن عربی از اين موضوع با تفسير برخی ديگر از طرفداران الهيات سلبی مانند قاضي سعيد قمي فرق می کند اما اجمالا همه اين نظام های الهياتی به گونه ای الهيات تنزيهی خوانده می شوند.


در الهيات تنزيهی تصرف خداوند از طريق نظام فيض و واسطه های فيض است و نسبت ميان وحدث و کثرت و قديم و حادث در چارچوب الهيات تنزيهی تنها از طريق همين واسطه های فيض معنا می يابد. عالم وجود بسط فيض الهی از طريق واسطه های وجودی است و دخالت خداوند دخالتی انسانوار و زمانمند نيست؛ صفات علم و قدرت و اراده و مشيت الهی در بستر وسائط فيض و تجليات در عوالم مختلف است که ظهور پيدا می کند و تحقق پیدا می کند. بنابراين برخلاف الهيات تشبيهی در الهيات تنزيهی دخالت و تصرف خداوند در عالم وجود به مثابه دخالت و تصرف سلطانی مقتدر نيست که از بالای عرش و کرسی خود در لحظه لحظه های های زمانی رعيت خود دخالت کند؛ خشم گيرد و خشنود شود و انتقام گيرد و ثواب و عقاب دهد. اراده و مشيت الهی فوق زمان است و بی صورت. حقيقتی است ماورای وجودات دو عالم امر و خلق. عوالم وجود همه به امر "کن" حق اول و در سلسله ای از نظامات فيض تحقق می گيرند و هر عالمی نظام علل و اسباب خود را دارد و هر عالمی متوسل به عالم بالاتر است و نظام هستی بر اساس نظام اشرف و نظام احسن است و البته هر لحظه فيض در تجديد است. اين چنين است که بايد دعا و توسل و شفاعت و وساطت مظاهر فيض وجود را درک کرد.

امامان شيعه و وجود مقدس حضرت بقية الله (عج) در اين ديدگاه تجلی و معنای این جهانی اين وسايط فيض وجودی اند. اين عقيده که بايد از آن به "ولايت تکوينی" ائمه ياد کرد هر دوی آنچه را در بالاتر به عنوان نحوه تصرف و فاعليت خداوند از آن ياد کرديم بدين ترتيب تفسير می کند: در عرصه نظام هستی در مقام تکوين، ولايت بدين ترتيب بسط فيض الهی و مجلای ظهور آن است و در مقام تشريع هم برخلاف آنچه در تفکر "جماعت" ديده شد، تنها امام معصوم خليفه انحصاری خداوند در روی زمين است که بايد از طريق "نص" آشکار تعيين شود و اراده الهی را نمايندگی کند؛ اراده ای که خود مظهر اراده الهی در مقام بسط و کشف است و اين است معنای حديث "لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين". مقتضای الاهیات تنزیهی این است که نقش دعا و استمداد را پر رنگ کند و الاهیات تشبیهی نقش آن را کمرنگ نماید.

روشنفکری دينی در ادبيات خود از الهيات بی صورت دفاع کرده و معتقد است که: صورت از بی صورتی آمد برون / باز شد که انا الیه راجعون. در اين الهيات طبعا بايد جايگاه دعا و توسل و شفاعت طبعا قابل فهم تر است. الهيات تشبيهی است که از درک درست و منزه وار اين مفاهيم عاجز است.
دوشنبه ۴ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱۳