ارتباط خواجه طوسي و عطار و نقدی بر گفتاری از استاد دکتر شفيعی کدکنی

در سفينه تبريز حکايتی درباره ملاقات عطار و خواجه طوسي نقل شده که آنچه را پيشتر به لطف ابن الفوطي در اين ارتباط می دانستيم مورد تأييد قرار می دهد و در ضمن حاوی نکات تازه ای است درباره زندگی و انديشه خواجه. حکايت از اين قرار است:

خواجه عطار در آن زمان كى شيفته شده بود و كرامات مى‌گفت‌ ، بعضى مى‌گويند هر روز و بعضى مى‌گويند هر هفته‌اى سه روز، در نيسابور كهن در مسجد منيعى‌ ، كى جامع آنجا بود، برفتى و كلمات توحيد گفتى.

روزى به كلمات توحيد مشغول بود. خواجه نصير الدين، طاب ثراه، در زمان جوانى، پس ستونى حاضر بود.

خواجه عطّار مى‌گفت كى ممكنات را وجود نيست بل كى موجودات به وجود حق است.

شخصى برخاست و گفت: پس‌ اين سر و ريش‌ چيست؟

خواجه عطار گفت: اين نقش دومين چشم احول است.

خواجه نصير الدين چو [ن‌] اين بشنيد رقّتى در دل او ظاهر گشت. برخاست و بر دست خواجه عطار بوسه داد و به جماعت گفت: «دست او را بوسه دهيد كى به جايى رسيد.» خواجه نصير الدين از آن محفل بيرون آمد.

اين رباعى بگفت:

موجودِ بحق واحِدِ اول باشد

باقى همه موهوم و مُخيّل باشد

هر چيز جزو كى آيد اندر نظرت‌

نقشِ دومينِ چشم احول باشد

و گفت: من اين عبارت كى «نقش دومين چشم احول باشد» نشنيده بودم.

و خواجه نصير الدين هميشه معتقد شعر عطار بودى. و گويند: در آن هنگام كى خواجه نصير الدين در مجمع عطّار حاضر بود اشارات ياد داشت و اقلديس‌ حل كرده بود و در اواخر چهارصد رباعى عطار به خطّ خود نوشته بود .


احتمالا اين ملاقات حدود سال 625 ق و شايد کمی ديرتر و به هرحال قبل از سال 627 ق (زمان مرگ عطار) در نيشابور رخ داده؛ آن زمان می دانيم که خواجه طوسي در علوم فلسفی و دينی مقامی داشته و تحصيلات خود را کم و بيش به پايان برده بوده است. در حکايت بالا هم اشاره شده که او در آن زمان اشارات ابن سينا و اصول اقليدس را به خوبی می فهميده است. آخرين سالی که برای تحصيلات خواجه طوسي در اختيار داريم سال 629 ق است؛ آن زمان که بخشی از غنيه ابن زهره (فقيه و متکلم امامی) را بر استادی قرائت کرد. تا آن زمان خواجه هيچ ارتباطی با قهستان و نزاريان نداشته و همچنان با محافل امامی خراسان مرتبط بوده است. آقای دکتر شفيعی کدکنی در مقدمه دیوان قائمیات و نیز در حواشی منطق الطير ابراز فرموده اند که عطار از طریق خواجه طوسی با اسماعيليه ارتباط داشته و آن را مستند به اين ملاقات می کنند که ذکرش رفت. روشن است که اين استنباطی نادرست است. علاوه بر آن ايشان حدس می زنند که عطار مصیبت نامه را گویا تحت تأثير سخن یک داعی اسماعیلی نوشته اند و به احتمال آن داعی را خواجه نصير می دانند. در اينکه خواجه هيچگاه مذهب اسماعيلی نداشت ترديدی نيست. اما من اينجا به نکته ديگری اشاره می دهم. اگر خواجه زمانی به اسماعيليه هم تمايلی پيدا کرده باشد بی ترديد اين مربوط به سال های بعد از 629 ق و مرگ عطار است. خطایی خوانشی در تاريخ قرائت خواجه (يعنی 619 ق به جای 629 ق) موجب شد که بسياری از محققان پيوستن خواجه را به سال ها قبل از 630 ق مربوط بدانند. احتمالا خواجه حدود سال 632 ق به قهستان رفته است.

در قطعه شعری که در حکايت بالا نقل شد خواجه نظری را درباره توحيد و وجود باريتعالی مطرح می کند که با آموزه توحيدی اسماعيليان که ديدگاهی نوافلاطونی درباره الهيات سلبی و نفی وجود از حق متعال داشتند متفاوت است. همين قطعه شعر که در موافقت با عقيده منقول از عطار در حکايت بالا و در کنار هم نقل شده نشان آشکاری است که نه خواجه در زمان ملاقات اسماعيلی مذهب و يا مشرب بوده و نه عطار از آنان از طريق طوسي تأثيری پذيرفته بوده است؛ ولله الحمد أولا وآخرا.


کاتب نسخه های آثار خواجه طوسي در مراغه

نمونه خط او را در قديمترين نسخه خطی تلخيص المحصل داريم که چند سال پيش آن را معرفی و همراه با مقدمه ای تفصیلی مدتی بعد چاپی عکسی از آن را در تهران منتشر کردم (نک: اينجا: https://ansari.kateban.com/post/2583)

شرح حال او را ابن فوطي در مجمع الآداب به دست داده (نک: مجمع الآداب في معجم الألقاب ؛ ج‏3 ؛ ص 10 تا 11):

"فخر الدين أبو محمد الحسين بن الحسن بن محمد الزّرندي القاضي.
كان من أولاد القضاة، ممن ورد مراغة الى حضرة مولانا نصير الدين‏ أبي جعفر و كتب بخطه تصانيفه، و قرأ عليه و كان جميل الصحبة و بيني و بينه مطايبات و كنا نتعاشر بمراغة، و أوجب الحال أن قلت فيه على سبيل الظرافة:
أيّها الفخر الزّرندي‏ أنت عندي كشهند
فتحاكيه بثقل‏ و يحاكيك ببرد

و توفي فخر الدين بمدينة السلام في ربيع الأوّل سنة اثنتين و تسعين و ستمائة و دفن ..."

از يک کاتب ديگر نسخه های آثار خواجه طوسي در مراغه خبر داريم. معرفی او را از زبان ابن الفوطي ببينيم (نک: مجمع الآداب في معجم الألقاب ؛ ج‏3 ؛ ص361 ): "قطب الدين أبو المظفر أحمد بن محمود بن أبي بكر البناكتي الناسخ‏ .
من الفضلاء الواردين مراغة في أيام مولانا السعيد نصير الدين‏ أبي جعفر سنة إحدى و سبعين و ستمائة، و كتب الكثير لنفسه و لغيره من تصانيف مولانا نصير الدين‏ و كان مليح الخط صحيح الضبط، و كان حسن الأخلاق متوددا و كان يتردد مدّة مقامه بمراغة الى الرصد و ينشدني من أشعار فضلاء ما وراء النهر و تركستان. "


خواجه نصير طوسي؛ نماد فرهنگ و تمدن ايران

من معتقدم اگر بتوان الگویی تاريخی برای فرهنگ ايرانی و تداوم هويت سياسی و اجتماعی و فرهنگی آن معرفی کرد همانا بايد عالم جامع الاطراف امامی مذهب سده هفتم قمری، خواجه نصير طوسي را بهترين نمونه دانست. سهم او در احيای دوباره هويت سياسی و فرهنگی ايران و زبان فارسی از يک سو و به عنوان دانشمندی جامع الأطراف از ديگر سو در مقام نماینده کامل فرهنگ و علوم ايرانی و اسلامی شايد با هيچ شخصيت ديگری در تاريخ گذشته ايران همانند نباشد. او جامع علم و فلسفه، دين و فرهنگ، خردگرایی و معنويت دينی بود. خواجه از بزرگترين خادمان گسترش زبان علمی فارسی و از مهمترین نمایندگان فرهنگ و تفکر علمی نگر و تفکر خردگرايانه و روحيه پرسشگری در تاریخ ایران است. هم متکلم بود و هم فيلسوف، هم در فقه دستی داشت و هم در اخلاق و عرفان، دانشمندی طراز اول در رياضيات و هيئت و علوم دقيقه بود. علوم دينی و علوم دقيقه و در واقع همه دانش های بشری زمانه خود را در هيئتی هماهنگ و در ارتباط با بينش جامع و استراتژيک خود نسبت به فرهنگ و سياست و اجتماع جامعه ايرانی می ديد و برای هر يک برنامه داشت. در مقام دانشمند، وزير و مدير پروژه مراغه خواجه طوسي عمر خود را در خدمت به تحقق اهداف بلند مدت فرهنگی ایران قرار داد. سهم او در بازسازی ايران پس از سقوط بغداد و حمله مغولان بی مانند است. رصد خانه مراغه تنها يک رصد خانه معمولی نبود. يک پروژه جامع فرهنگی و يک دانشگاه بزرگ و يک کتابخانه عظيم بود. نهضت فرهنگی او را تنها می توان با نهضت و رنسانس فرهنگی سده های سوم و چهارم بغداد مقايسه کرد.

برگزاری يک کنفرانس بين المللی، ساخت سريالی داستانی از زندگی او، اختصاص درسی درباره او در کتاب های درسی مدارس و دانشگاه ها و بالاخره چاپ مجدد و البته انتقادی مجموعه آثار او و تشويق دانشجويان برای نوشتن رساله های دکتری درباره ابعاد مختلف فعاليت ها و انديشه های علمی و فلسفی خواجه نصير طوسي برای آشنایی نسل نو با اين شخصيت بی مانند ضرورت دارد. خواجه طوسي نماد و آينه کامل و روشن تاريخ فرهنگ ايرانی است: گشوده بر انواع دانش ها و معرفت ها و تبلور فرهنگ گفتگو. او به راستی "فيلسوف گفتگو" بود.


باز درباره کتاب های منسوب به خواجه طوسي: اخلاق محتشمی و سير و سلوک از خواجه نيست.

در نوشته قبل شماری از کتاب هایی که به محقق طوسي منسوب شده اما از او نيست را بر شمرديم. يکی از اين کتاب ها اخلاق محتشمی است که به اشتباه به خواجه نصير نسبت داده شده است. اين کتاب هيچ ارتباطی با خواجه نصير ندارد و نوشته و گردآمده ای شخصی ديگر است. همچنين است کتابی که به سير و سلوک معروف شده مطلقا تأليف خواجه نصير نيست و به دلائل متعدد تاريخی بی هيچ گفتگو تأليف دانشمندی ديگر است و ربطی به خواجه نصير ندارد.


خواجه طوسی، دانشمند طراز اول تاریخ ایران


خواجه نصیر اگر مهمترین دانشمند تمام ادوار تاریخ ایران نباشد که به نظر من هست شایسته است تنها در کنار دو نام ابن سینا و ابو ریحان، هر سه به عنوان دانشمندترین علمای ایران در تاریخ نامش بر فراز نشیند. متأسفانه ما تاکنون تلاش قابل توجهی برای شناخت و شناسایی او نکرده ایم. کدام دانشمندی را می شناسید که در تمامی این علوم نوشته های درجه یک داشته باشد: کلام، فلسفه و منطق، ریاضیات (حساب و هندسه و مثلثات و جبر)، هیئت، احکام نجوم، فیزیک، میکانیک، طب، کانی شناسی، اخلاق، فقه و اصول، آداب مملکت داری و سیاست و حتی تاریخنگاری. آدمی با دو تجربه متفاوت و سهمگین همکاری سیاسی و علمی با دو حکومت نزاریان و مغولان و حتی در مقام وزیر و مشاور و مذاکره کننده سیاسی . مؤسس یکی از مهمترین مراکز علمی و فلسفی تاریخ اسلام و جهان تا ما قبل عصر جدید، یعنی رصدخانه مراغه با مدیریت محاسبات دقیق نجومی و صدها شاگرد و استاد و همکار دانشگاهی و تأسیس یکی از بزرگترین کتابخانه های عصر قدیم. بسیاری از نسخه های خطی مراغه بعدها سر از کتابخانه های عثمانی و امروز ترکیه درآورد. من با اطمینان و با اطلاع می گویم که اگر نبود تلاش های خواجه در گرداوری نسخه های خطی به ویژه در علوم فلسفی و دانش های دقیقه امروزه از بسیاری از این آثار ما هیچ نسخه ای در اختیار نداشتیم. نهضت بازنویسی و کتابت نسخه ها و تحریر نویسی برای آثار علمی یونانی از مهمترین خدمات خواجه طوسی است. سهم مهم او در اداره هولاکو خان و تدبیر سیاسی وی در جهت مصالح عالیه دار الاسلام و به ویژه تلاش برای احیای سیاسی و وحدت سرزمینی ایران و استقلال از نظام سیاسی خلیفگان بغداد جای هیچ تردیدی ندارد. او سهم مهمی در احیای زبان فارسی و به ویژه زبان علمی آن داشت. احیای خردگرایی اسلامی مدیون شخصیت خواجه است. خواجه نصیر طوسی، دانشمند امامی مذهب، گوهر گرانبهایی است که گشودگی فرهنگی ایرانی و شیعی را نمایندگی می کند.


کتاب های منسوب به خواجه نصير طوسي

شماری از کتاب هایی که در نسخه های خطی به محقق طوسي منسوب شده قطعا از او نيست. در اين ميان روشنترين مورد روضة التسليم و مطلوب المؤمنين است که در عدم اصالت انتساب آنها به خواجه طوسي کمترين ترديدی را نمی توان داشت. رساله تولا و تبرا که از آن تنها يک نسخه خطی اصلی در مجموعه ای نسبتا کهن موجود است صراحتا در خود مجموعه به خواجه طوسي منسوب نشده. البته احتمال اينکه اين متن از محقق طوسي باشد کلا منتفی نيست؛ خاصه اینکه در مقدمه آن از ناصر الدين محتشم نام برده شده، همو که اخلاق ناصری را خواجه برای او نوشت. به هرحال متن تولا و تبرا جز اشاره ای در مقدمه آن مشتمل بر هيچ عقيده ای خاص اسماعيليان و نزاریان نيست. با اين حال به نظر می رسد که اين رساله را يکی از نويسندگان نزاری تون (در نزديکی قائن از مناطق قهستان) نوشته باشد و تأليفی از محقق طوسي نباشد.

آغاز و انجام خواجه حتما از اوست. کهنترين نسخه خطی آن در مجموعه سفينه تبريز و با انتساب آشکار به خواجه طوسي است. منتهی از مطاوی این رساله برخلاف نظر برخی محققان مطلقا معلوم نيست که در دوران اقامت خواجه در قهستان و الموت نوشته باشد. به احتمال زياد اين رساله را خواجه کم و بيش هم زمان با تأليف اوصاف الأشراف نوشته. به هرحال در اين رساله تعابير عرفانی ديده می شود و مطلقا رساله ای باطنی به شيوه اسماعيلی نيست. خواجه طوسي در رساله آغاز و انجام (ص 29 از چاپ ميراث مکتوب در ضن سه رساله) و در ديگر صفحات کتاب آشکارا انديشه تأويلی قيامت به مفهوم نزاری آن را رد می کند. در اين متن بسيار ارشمند، خواجه تصويری که از خداوند، مبدأ عالم و همچنين آخرت و قيامت می دهد با تعاليم اسماعيليان و نزاريان متفاوت است و از فلسفه فکری و مذهبی آنان به کلی بيگانه است. هيچ اشاره روشنی در متن کتاب به هيچ انديشه اسماعيلی در آن ديده نمی شود. بنابراين اين فرض که اين متن را نوشته ای اسماعيلی از خواجه طوسي بدانيم نادرست است. چنانکه گفتم دليلی هم نداريم تا آن را تأليفی از دوران قهستان و الموت بدانيم. به ويژه اينکه آن را برخلاف ساير نوشته های آن دوران به خداوندگاران قهستان و الموت تقديم نکرده است.

در اين ميان منسوب کردن روضة التسليم (رساله تصورات) به خواجه طوسي از همه عجيب تر است. اين رساله به هيچ عنوان و با هيچ مستمسک ضعيفی هم نمی تواند تأليفی از طوسي قلمداد شود. نويسنده اين کتاب همانطور که در نسخه های خطی آن هم ديده می شود همان نويسنده هفت باب و شاعر معروف ديوان قائميات است؛ يعنی صلاح الدین حسن محمود کاتب.


نويسنده سير و سلوک و تولا و تبرا و مطلوب المؤمنين و اخلاق محتشمي کيست؟


قبلا گفتيم که نويسنده اين آثار که متعلق به مکتب اسماعيليان نزاری ايران است برخلاف ادعاهایی که تاکنون ابراز شده خواجه نصير طوسي نيست. ادله اين مطلب ان شاء الله منتشر خواهد شد. گفته خواهد شد که نويسنده تمامی اين کتاب ها شخصی است نزاری مذهب به نام خواجه ابو سعيد محمد (شايد با نسبت طوسي و شايد هم توني) که صرفا به دليل تشابه نام و لقب خواجه (و شايد هم نسبت طوسي) نوشته هايش به اشتباه در برخی نسخه های خطی بسيار متأخر به خواجه نصير طوسي، عالم طراز اول امامی مذهب ايران نسبت داده شده است. او به ظن متآخم به يقين از لحاظ سن و سال از خواجه نصير بزرگ تر بوده و شايد بيست سالی قبل از خواجه به دنيا آمده بوده است. اين خواجه محمد حتما از نزديک خواجه نصير را در قهستان و يا الموت ديده بوده. او شايد هيچگاه گمان نمی برد که حاصل قلمش قرن ها بعد به نام خواجه طوسي قلم داده شود.


از شهرستانی تا خواجه نصير

در نوشته های قبل گفتيم که هيچ دليل استواری در دست نيست که شهرستانی بر مذهب اسماعيلی و نزاری بوده باشد. او در بخش اول زندگيش بر مذهب اشعری تحصيل دانش کرد و در عين حال به دليل گستره مطالعاتش به پاره ای از افکار فلسفی و گرايشاتی ريشه دار در سنت های فلسفی و حکمی متمايل شد. بعدها با همان زمينه به تدريج به نوعی فلسفه نوافلاطونی در باب الهيات تنزيهی گرايش پيدا کرد. اين همان زمان بود که مصارعة المصارعة را می نوشت. فلسفه نو افلاطونی مورد تأييد اسماعيليه هم بود. با اين وصف دليلی در دست نيست که شهرستانی اين گرايش را مديون اسماعيليه و يا ادبيات آنان و يا تغيير مذهبش به اسماعيليه باشد. اين گرايش را او احتمالا مديون آشنایی با تعاليمی شيعی که از يک استاد و مرشد دريافت کرده بود و شهرستانی او را به خضر تشبيه می کند بود. اين مرشد تعاليمی باطنی را تحت عنوان اسرار قرآن و متکی بر تعاليم شيعی و اهل بيت به شهرستانی منتقل کرد. چنين به نظر می رسد که اين مرشد بی ارتباط با سنتی از صوفيان خراسان نبوده که ضمن تسنن در ظاهر شريعت در باطن آن و در مباحث توحيد و طريقت نظر به قطبيت اهل بيت پيامبر (ص) داشتند و معتقد به ضرورت وجود معرفتی اشراقی و باطنی بودند. اين تعاليم را نبايد ضرورتا تعاليمی نزاری دانست. سنت های شيعی ديگری در خراسان آن دوران بوده اند که اتفاقا بيشتر مورد توجه شهرستانی قرار گرفته اند. در واقع شهرستانی در تفسيرش که نماينده آخرين مرحله فکری اوست از آثار اسماعيلی نقلی نمی کند ولی به وفور به احاديث کتاب های اماميه استناد می کند.

خواجه نصير طوسي را برخی در دوران قهستان و الموت اسماعيلی دانسته اند و حتی او را بزرگترين متفکر نزاری تاريخ پنداشته اند. به خواجه نصير رساله هایی نزاری نسبت داده شده. در يکی از آنها، سير و سلوک، نويسنده از شهرستانی به عنوان "داعي الدعاة" ياد می کند. همين، يکی از دلائل اسماعيلی بودن شهرستانی قلمداد شده. اين رساله حتما از خواجه نيست. خواجه برخلاف مضمون اين رساله، هيچ ارتباطی با شهرستانی نداشته است. نه تنها اين رساله از خواجه نيست؛ بلکه رساله های تولا وتبرا و مطلوب المؤمنين و از همه مهمتر روضة التسليم (تصورات) هم از خواجه نيست و تأليف کسان ديگری است. روضة التسليم تأليف حسن محمود کاتب است (نويسنده ای نزاری و سراينده ديوان قائميات) و آن دو ديگر تأليف نويسنده ای است نزاری و ناشناخته به نام خواجه ابو مسلم محمد. خواجه نصير طوسي نويسنده رساله آغاز و انجام هم هست که آن را برخی نويسندگان نوشته ای نزاری قلمداد کرده اند. اين رساله را خواجه نصير در اواخر عمر نوشته و مطالبش هم ربطی به عقايد و تفکرات نزاريان ندارد و آنها را نمايندگی نمی کند. خواجه نصير در زمان اقامت خود در قهستان و الموت تعدادی از مهمترين کتاب های خود را به سبب حمايت خداوندگاران قهستان و الموت نگاشت. از آن جمله است اخلاق ناصری. اخلاق محتشمی بر خلاف آن، تأليفی از خواجه نصير نيست و نوشته نويسنده همان تولا و تبرا و مطلوب المؤمنين است.

در کتابی که به زبان انگليسی با همکاری زابينه اشميتکه نوشته شده همه اين مطالب را آورده ايم.
دوشنبه ۲ دي ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۳۶