چند صفحه ای از کتاب آقای دکتر موحد را استاد دانشمند علی بهراميان برای من فرستاد و خواندم. خلاصه ای از محتوای کتاب را هم در نقد آقای دکتر حاتم قادری شنيدم؛ به ويزه بخش هایی را که ايشان از روی متن کتاب می خواند. من به آقای دکتر موحد احترام می گذارم. آثاری را از عربی و انگليسی به فارسی ترجمه کرده و چند کتابی را هم ايشان تأليف کرده اند. چند متن ارزشمند را هم تصحيح کرده اند. با اين همه تخصص نخست ايشان دانش حقوق است و به ويژه موضوعات حقوقی مرتبط با مسائل نفت و در مرحله دوم ادبيات فارسی و البته در محدوده آثار شمس تبريزی و مولانا. بی گفتگو نوشتن در حوزه تاريخ صدر اسلام و موضوع پر اهميتی مانند تاريخ خلافت و مناسبات دين و دولت در عصر نخستين در حوزه تخصص ايشان نيست. من برخی نقدها را درباره کتاب خواندم و شنيدم. به نظر من تا آنجا که صفحاتی از کتاب را خواندم اين اثر نيازمند نقدی جدی است و من می کوشم در اولين فرصت که اصل کتاب به دستم رسيد ارزيابی خودم را از آن بنويسم. با اين وصف به عقيده من نبايد کتاب دکتر موحد را به عنوان يک کتاب تخصصی ارزيابی کرد و بيشتر به تأملاتی می ماند که آدمی از مجموع مطالعاتی پراکنده و عمدتا بر اساس منابع دست دوم از آن دوره تاريخی فراهم کرده. تاريخ تخصص می خواهد و به ويژه نوشتن درباره تاريخ صدر اسلام نه تنها آشنایی عميق با ادبيات و شعر عرب بلکه آشنایی با زبان های مختلف دوران عهد باستان متأخر (و يا دست کم آشنایی از طريق تحقيقات جديد)، آشنایی دقيق با اسناد و منابع مکتوب و شفاهی دو سه قرن نخست و بالاخره تخصص در دانش های تفسير قران و کلام و فقه می طلبد. اگر به طبري مراجعه می کنيم بايد بدانيم که سنت نقل طبري چيست و تمايز اسناد و ريشه های مختلف آن را بشناسيم. بتوانيم فرق ميان روايات مختلف و متمايز عراقی و حجازی و شامی را از يک سو و روايات شيعی و عثمانی و اموی را هر کدام مجزا از ديگر سو بدانيم و آنها را از هم تمييز دهيم. بدانيم در نقل روايات قديم فرق بين ابن اسحاق و سيف بن عمر و واقدي و بلاذري و طبري دقيقا چيست. کجا روايات ما آينه وقايعی تاريخی اند که از آن سخن می گويند و کجا پيش از آن آينه ای اند برای باورهای راويان آن روايات. بدانيم که برای تمحيص ميان روايات چرا و کجا می بايست به منابع خارجی معاصر حوادث تاريخی رجوع کرد و کجا و چگونه می بايست آن روايات را با عيارهایی مانند اطلاعات تاريخی مان درباره احوال عرب و غير عرب در قبل و بعد از اسلام و به مدد منابع و تحقيقات اصيل سنجيد و روايات صحيح و غير صحيح را از هم بازشناخت. نمی توان روايات تاريخی درباره احداث صدر اول را به درستی نقد و بررسی کرد بی آنکه درباره تأثير باورهای کلامی و مذهبی در سده های اول و دوم بر روايت راويان مطالعه کرد؛ و روشن است که مطالعه درباره مذاهب کلامی و اعتقادی دو سده نخست آشنایی عميقی با اسناد و روايات و متون کلامی و فقهی و تفسيری را می طلبد. اين کارها طبعا تنها با تخصص به دست می آيد. بايد به شعر و ادب دوران اموی آگاهی تمام داشت و می بايست تاريخ عصر اموی و تاريخ فتوحات و تاريخ قبائل عرب حجازی و يمانی را به درستی دانست؛ آن هم نه صرفا از روی منابعی مانند کلبی که بيشتر رواياتش درباره تبار و ايام عرب و قبائل ريشه در افسانه ها دارد بلکه بر اساس ده ها و بل صدها کتاب و مقاله ای که درباره اعراب حجاز و يمن و حيره و غسان و ربيعه و مضر و... تاکنون منتشر شده.

در دو دهه اخير صدها مقاله و کتاب درباره صدر اسلام و اوضاع اعراب در آستانه ظهور اسلام و اوضاع مکه و يثرب و احوال قبائل عرب در آن دوران و مناسبات آنان با بيزانس و ساسانيان و درباره احوال و اوضاع اقتصادی و سياسی و اجتماعی و فرهنگی و دينی آنان و بسياری مستند به اسنادی نويافته به زبان هایی غير عربی و مرتبط با خارج از سنت ادبيات اسلامی منتشر شده که اطلاع از آنها تا آنجا که نوشتجات آقای دکتر موحد گواهی می دهند در حوزه کار و تحقيق و مطالعه ايشان نبوده و نيست و از کتاب حاضر دست کم تا آنجا که من مقداری از آن را خواندم چنين چيزی بر نمی آيد. بنابراين کتاب دکتر موحد را بايد بيشتر کتابی ادبی و در چارچوب تأملات شخصی نويسنده آن ارزيابی کرد و نه نوشته ای تحقيقی بر اساس الگوها و معيارهای تاريخ نگاری علمی. هر نقدی از کتاب ایشان باید به نظر من اين نکته را در نظر داشته باشد.
دوشنبه ۲ دي ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۳۵