سال 2012 بود که دوست خوبم جناب دکتر رضا پورجوادی برای کتاب فلسفه عصر قاجار که مجموعه مقالاتی است درباره فلاسفه اين دوران و او ويراستار آن است از من خواست مقاله ای درباره شيخ احمد احسایی بنويسم. اين دعوت سببی فراهم کرد که به مطالعات سابق خود درباره شيخيه و شيخ احمد احسایی باز گردم. اواخر دهه شصت به مناسبت فراهم کردن پرونده علمي شيخ احمد احسایی در مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی مدتی بر روی او مطالعه می کردم. اوائل دهه هفتاد بود که در معیت دوستم استاد علی بهرامیان سفری به کرمان و کتابخانه ابراهيمی های اين شهر داشتيم و از نزديک با مجموعه آثار خطی شيخيه آشنایی يافتم. بعدا خود دو سفر ديگر هم به کرمان رفتم و در همان کتابخانه با آثار شيخی آشناييم را بيشتر کردم. همان زمان اسبابی را فراهم کردم تا عکس مجموعه سه هزار نسخه خطی و چاپ سنگی کتابخانه ابراهيمی به مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی منتقل شود. در کتابخانه کرمان يک فهرست دستی از نسخه های خطی آنجا فراهم کردم که هنوز منتشرش نکرده ام. بعدا بر اساس عکس آن نسخه ها در مرکز، شادروان احمد منزوی فهرستی از آن مجموعه فراهم کرد که چاپ شده است. آقای ابراهيمی به لطف تعدادی از آثار چاپی شيخيه را هم که در مطبعه سعادت قبل از انقلاب منتشر شده به من داد (مانند شرح زيارت جامعه و ارشاد العوام). مجموعه آثار چاپی آنها را هم در مرکز داشتيم؛ هم چاپ های سنگی و کهن آنها و هم چاپ های مطبعه سعادت کرمان را. از همان سال ها يکی از دلمشغولی های من خواندن آثار شيخيه و به ويژه آثار شيخ احمد احسایی و محمد کريم خان کرمانی بود. با دعوتی که رضا پورجوادی در سال 2012 از من کرد دوباره دست به کار شدم. تقريبا تمام آثار شيخ احمد احسایی و برخی کتاب های سيد کاظم رشتی، شاگردش و محمد کريم خان کرمانی و تعدادی از شيخيان شاخه تبريز را همان سال 2012 و اوائل 2013 خواندم. سپتامبر 2013 که به پرينستون و به مؤسسه مطالعات پيشرفته منتقل شدم آفاق تازه ای برای من در مطالعات مرتبط با منابع شيخيه گشوده شد. کتابخانه عظيم دانشگاه پرينستون تقريبا هر چه درباره شيخيه بخواهيد دارد. بنابراين با شدت بيشتری مشغول به کار شدم. حاصل آن همه خواندن صدها صفحه يادداشت است که بايد به تدريج آنها را تنظيم و برای نوشتن مقاله ام تحرير می کردم. اما تابستان 2013 تصميم خود را عوض کردم و به رضا پورجوادی اطلاع دادم که از نوشتن مقاله صرف نظر کرده ام. سببش دو چيز بود: مجموعه آنچه فراهم کرده بودم بيشتر به کار تأليف يک کتاب تحليلی می آمد و حجم مطالب بسيار بيش از يک مقاله بود. ديدم حيف است که درباره شيخ احمد احسایی تنها به يک مقاله بسنده کنم. تحليل انديشه دينی و فلسفی او نيازمند تدوين يک کتاب مستقل است. سبب دومش اين بود که خود را ناتوان می ديدم که همه ابعاد انديشه فلسفی و دينی احسایی را در تنها يک مقاله تدوين کنم. بررسی ابعاد مختلف انديشه او نيازمند بررسی های همه جانبه ای است: بايد به ريشه های افکار او و منابع انديشگی او پرداخت و روشن کرد دقيقا او از چه کسانی مستقيم و يا غير مستقيم تأثير گرفته است. بايد به جريان های فکری معاصر او هم پرداخت. برای بررسی نقد او از فلسفه ملاصدرا می بايست به درستی مکتب فلسفی اصفهان در دوره او را مورد بحث و بررسی دقيق قرار داد و آثار حکمای آن دوره را خواند. بخشی از کار من اختصاص داشت به رديه هایی که معاصران احسایی و به ويژه حکمای اصفهان در رد بر او نوشته اند. وانگهی می بايست به تشيع غاليانه کهن شيعی که به نظرم منبع اصلی تفکر احسایی است توجه خاص می کردم و در نوشته خود به آن با دقت می پرداختم و نسبت آن افکار را با انديشه های شيخ احمد در شرح زيارت جامعه اش به بحث می گذاردم. درباره انديشه های شيخيان و تحول فکری آنان و برداشتی که از آثار و افکار احسایی داشتند نيز بايد به بحث می پرداختم. همه اينها بخشی مهم از مشغوليت های کاری من در سال های 2012 و 2013 بود و محيط علمی و کتابخانه مهم پرينستون به من اين فرصت را می داد که درباره احسایی به همه اين ها بپردازم. اين همه را نمی توانستم در يک مقاله توضيح دهم. بنابراين از نوشتن آن مقاله عذر خواستم. کتاب رضا پورجوادی درباره قاجار گمان می کنم سال گذشته منتشر شد و البته در آن يک مقاله بلند درباره احسایی هست که خوانندگان می توانند به آن مراجعه کنند. اما من در طی دو سه سال گذشته قسمت هایی از آنچه در سال 2012 درباره احسایی نوشتم را در سايت کاتبان منتشر کردم. قسمت های ديگری هم هست که الآن آماده است و اميد من اين است که وقتی کتابی درباره افکار احسایی منتشر کنم و همه آنها را در آنجا قرار دهم.
يكشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۸:۳۰