تمام بنياد فکری الهيات و طبيعيات ميرزا مهدی اصفهانی بر احاديث ذر و عالم طينت و خلق ارواح ما قبل الابدان استوار است. در واقع اگر اين احاديث حجيت نداشته باشند (چه به دليل اينکه اخباری آحادند و چه به دليل ضعف اسانيد و غير اصيل بودن آنها و جعل آنها توسط غلات) منظومه فکری ميرزا مهدی اصفهانی فرو می ريزد. به همين دليل در سرتاسر معارف القرآن دهها و شايد چند صد حديث درباره اين موضوع بطولها نقل شده. ميرزا يکجا بعد از نقل آن احاديث و نقل آيه مبارکه 172 سوره اعراف می نويسد:
ثم لا یخفی انه بعد ظهور التواتر فی تلک الروایات مع موافقتها للکتاب ونقل العامة عن النبی (ص) ایضا وذهاب المفسرین منهم واهل الآثار بل ذهاب جل الاشاعره علی ذلک لا مجال لاحتمال التقیة فیها مع مخالفتها لمذهب المعتزلة فان المنقول منهم انهم اطبقوا علی بطلان تفسیر الآیة المبارکة بذلک وانکار عالم الذر، کیف و سیاقها ابیة عن الحمل علی التقیة فان اکثرها نص علی خلافة امیر المومنین (ع) وهو صریح فی خلاف التقیة... (نک: معارف القرآن، ج 1، ص 586).

در اينجا ميرزا به درستی اشاره می کند که احاديث عالم ذر را سنی ها نقل کرده اند. ما قبلا هم گفته ايم که اصل اين روايات ريشه اش به حشويه و اسلاف اهل حديث سنی و مخالف معتزله می رسد. در اينجا ميرزا مطلبی می گويد که جای تعجب دارد. او ضمن ابراز اين مطلب که سنی ها و اشاعره اجماع دارند بر عالم ذر و روايات آن با اين وصف می فرمايد نمی توان گفت احاديث اماميه در اين باره را بايد حمل بر تقيه کرد چرا که معتزله با آن مخالفند و معتقد به عالم ذر نيستند. بنابراين چون موافقتی ميان احاديث اماميه در اين زمينه با عقيده معتزله وجود ندارد بنابراين نمی توان احاديث امامان را حمل بر تقيه کرد. اين در حالی است که چنانکه گفتیم همو يک سطر بالاتر می نويسد که تمامی اهل آثار و مفسرين سنی روايات عالم ذر را نقل کرده و بدان معتقدند. اين خيلی غريب است: نخست به اين دليل که ميرزا تصور کرده مورد تقيه و "خذ ما خالف العامة " را بايد ناظر به معتزله و نه اهل آثار و محدثان و فقهای سنی دانست. اين در حالی است که در زمان ائمه ما قبل امام رضا و عصر مأمون اساسا معتزله نه نفوذی در دستگاه خلافت داشتند و نه سخنان ائمه شيعه ناظر به آنان بود. اگر هم بايد به مفاد حديث "خذ ما خالف العامة" استناد کرد بايد در اينجا ديد که اهل آثار و اصحاب حديث سنی و فقها و مفسرين آنان درباره عالم ذر چه می گويند و نه معتزليان بينوا که در زمان امام صادق (که بيشتر احاديث عالم ذر به آن حضرت منسوب است) حضوری ضعیف داشته اند. وانگهی از کجا معلوم که معتزله در زمان ائمه با عالم ذر مخالف بوده اند؟ چه سندی در دست داريم که مخالفت آنها با عالم ذر به طور گسترده در زمان ائمه مطرح بوده تا با استناد بدان احتمال تقيه را رد کنيم؟

از ديگر سو، مگر اينجا ابواب فقه است؟ "خذ ما خالف العامة" در مسائل معينی قابل اجراست و اساسا در باب مرجحات فقهی است که قابل تطبيق است. يعنی بايد روايتی خلاف رسيده باشد تا در مقام ترجيح و آن هم با شرايط خاصش قابل اجرا باشد. آيا مگر تنها راه معالجه اخبار و بررسی صحت و حجيت آنها همين است؟ از کجا ثابت است که احاديث عالم ذر ساخته غلات نباشد؟ از کجا معلوم که اصلا اين احاديث مجعول آنان و غير آنان نباشد؟ معالجه اخبار با معیار مخالفت با عامه در جایی است که صحت حديث ثابت باشد اما در مقام حجيت و صحت عمل از باب تعارض ساقط باشد. در اينجاست که از مرجحات بحث مخالفت عامه مطرح می شود. مگر تعارضی در اينجا هست و احادیثی دیگر هست که عالم ذر را رد می کند؟ از دیگر سو، مگر صحت احاديث عالم ذر ثابت است؟ مگر احاديث عالم ذر از اخبار آحاد نيستند؟ مگر در اعتقاديات اخبار آحاد قابل استنادند؟

مکتب تفکيک پاسخ دهد...
چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۳۲