ميرزا مهدی اصفهانی (قدس سره) در معارف القرآن احاديث زيادی نقل می کند. شايد حدود شصت درصد کتاب فقط نقل احاديث است و البته در بسياری موارد احاديثی تکراری. جز به ندرت از سوی او تلاشی صورت نمی گيرد که تطابق باورهای دینی و معارفی اش را با الفاظ و منطوق و مفهوم احادیث تبیین کند. معمولا نخست باور خود را در چند صفحه مطرح می کند و بعد چند ده حدیث را پشت سر هم نقل می کند. حال اگر مضامین این احادیث با هم اختلافاتی هم داشته باشند چندان در کتاب به این اختلافات پرداخته نشده و به سادگی نسبت به آن اختلافات سکوت شده است. بنابراين دلالت احاديث بر معارفی که ميرزا آنها را علوم آل محمد (ص) می خواند تک به تک مورد بحث قرار نگرفته. بسياری از احاديثی که به طور نمونه ميرزا در بحث توحيد و اسماء و صفات باری تعالی نقل می کند عينا می تواند مورد استناد فلاسفه و حکماء و يا عرفای مکتب ابن عربی هم قرار گيرد؛ کما اينکه تاکنون قرار گرفته است. در واقع هم ميرزا و هم فلاسفه و حکمای ما هر يک برداشت و تأويل خود را از احاديث عرضه کرده اند. بنابراين بهتر است هيچ کدام دانش و معارف خود را معارف خاص اهل بيت قلمداد نکنند و مدعی خلوص گرایی تفکر خود نباشند. وانگهی بسياری از احاديث باب توحيد مضامينی عام دارند و تطبيق معانی الفاظ آنها بر آنچه ميرزا و يا در مقابل فلاسفه می گويند تنها تحکمی بيش نيست.
يکی از علل تعارض اخباری که ميرزا در طول کتاب معارف القرآن نقل می کند اين است که منبع همه آنها يکی نيست: همه آنها متعلق به امامان شيعه نيستند؛ همه را تنها يک سنت هماهنگ از سنت های شيعی نقل نکرده است و محصول سنت های مختلف است و دست آخر اينکه بسياری از آنها در جعلی بودنشان ترديد نيست. طبيعی است در چنين حالتی کمی توقع زيادی است که مضمون همه احاديثی با چنين اختلاف منابع را همواره يکسان و بی تعارض بدانيم و يا مدعی تواتر معنوی ميان مضامين آن احاديث باشيم.
بخش قابل توجهی از احاديث ميرزا در معارف القرآن را او از کتاب بحار و يا دار السلام حاجی نوری اقتباس کرده. متأسفانه در خيلی از موارد توجه نشده که منبع بحار چندان اصيل نيست و حتی علامه مجلسي خود به این مطلب در مقدمه بحار و گاهی در مطاوی بحار اشاره کرده. از اين نمونه است کتاب هایی با عناوين رياض الجنان و همچنين صفوة الاخبار که تأليفاتی مشکوک با ريشه نصيری اند(در اين باره قبلا نوشته ام). ميرزا به وفور به ويژه در بحث های عالم ذر و طبيعيات و خلقت عوالم به اين دو متن مجعول استناد می کند. در بسياری موارد ميرزا به کتاب مشکوک فيه "مشارق أنوار اليقين" استناد می کند از رجب برسي که در مجعول بودن روايات آن کمتر عالمی ترديد دارد. يا مثلا به روايات کتابی غير معتبر مانند الزام الناصب ميرزا علي حائری يزدي که شماری قابل توجه از رواياتش سند درستی ندارد. بسياری از استنادات ميرزا به کتاب تفسير منسوب به امام حسن عسکري بر می گردد که علما و محققان اماميه در جعلی بودن آن ترديد ندارند. ميرزا در بحث طبيعيات به احاديث کتاب الأنوار ابوالحسن بکري که از قصه گويان و جعالان و دروغپردازان شهره عالم است استناد می کند و به اشتباه او را استاد شهيد دوم می پندارد در حالی که روشن است اين بکري که اتفاقا شيعه هم نبوده غير از بکری، استاد شهيد دوم است. بخش زيادی از استنادات ميرزا به واسطه بحار به کتاب هایی مانند عيون المعجزات، دلائل الامامة، نوادر المعجزات و از اين قبيل می رسد که در اعتبار روايات و اصالت آن متن ها سخن ها هست. متأسفانه نقل با واسطه موجب شده نه دقتی در منبع نقل از سوی ميرزا صورت گيرد و نه سند احادیث کامل نقل شود و مورد بررسی سندی قرار گيرد. معارف اهل بيت را بايد از کتاب های اصيل و صحيح النسب گرفت. مهمترين کتاب قابل استناد کتاب کافي کليني است. در غير کتاب کافي خيلی بايد احتياط به خرج داد. تواتر معنوی اخبار آحاد و مضامين احاديث تا مادامی که سند و حجيت تک تک احاديث مورد بررسی قرار نگيرد نه تنها علم يقينی بلکه ظن غالب و اطمينان متعارف را هم برای ما ايجاد نمی کند.
چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۲۴