در فقه اهل سنت از همان سده دوم قمری در کوفه و مدینه و به ویژه شام ادبیاتی فقهی در عرصه مسائل مربوط به حکومت و وظائف سیاسی و فقهی حاکم شکل گرفت که خیلی زود ادبیات آن تحت عنوان کتاب السیر شناخته شد. از محمد نفس زکیه روایاتی تحت عنوان کتاب السیر در منابع زیدی باقی مانده. در فقه سده دوم به ویژه آرای اوزاعی، فقیه شام و همچنین آرای ابو یوسف و محمد بن الحسن الشیبانی در زمینه فقه السیر اهمیت داشت و به تدریج تدوین شد. اصل اندیشه ادبیات باب و یا کتاب السیر مسائل مربوط به احکام دار الاسلام و دار الحرب و مسائل مرتبط با امور جنگ و صلح بود منتهی بعدها شامل کلیه مباحث مرتبط با حکومت و وظائف حاکم هم می توانست باشد. در مقالاتی مستقل درباره تحول این ادبیات ان شاء الله خواهم نوشت. منتهی اجمالا باید گفت که ادبیات السیر نویسی بن مایه اصلی ادبیاتی را شکل داد که بعدها با عنوان احکام سلطانی و یا سیاستنامه های شرعی شناخته می شود. ایده اصلی کتاب السیر این است که وظیفه حاکم و امام در جایگاه امامت و حکومت در مورد روابط با غیر مسلمانان و کفار و یا روابط با باغیان و یا در مقابل کسانی که تحت عناوین مختلف تحت حمایت جامعه اسلامی هستند چیست؟ رابطه دار الاسلام و دار الحرب چگونه شکل می گیرد و شرایط فقهی و احکام هر کدام کدام است؟ در مورد مسائل مالی مرتبط چه باید کرد؟ شرایط صلح و جنگ چیست؟ بعدها برخی دیگر از ابواب فقهی مانند ابواب قضاء و یا زکات و خمس و انفال و خراج و حدود و دیات و قصاص و برخی موارد دیگر هم گاه ذیل همین کتاب السیر بحث می شد و به هرحال میان این نوع ابواب ارتباط برقرار می شد. به همین دلیل در طول تاریخ فقه اسلامی ابواب مربوط به کتاب السیر متغیر بود و گاهی حتی تحت عنوان کتاب الجهاد مباحث آن محدود می شد.
در فقه شیعی ظاهرا تنها کسی که در میان قدما به کتاب السیر با این عنوان توجه داشت ابن جنید اسکافی بود که می دانیم فقهش متأثر از فقه اهل رأی بود. در کتاب های حدیثی متقدم ما هم این عنوان مورد توجه نبود. عموما در فقه شیعی ادبیات فقه السیر را مخصوص اهل سنت و فقه آنان می دانستند. ایده اصلی این بود که فقه کتاب السیر مربوط است به نحوه اداره جامعه از سوی خلیفه و امام و از آنجا که قدرت سیاسی در دست خلیفگان و نظام خلافت سنی بود بنابراین فقه کتاب السیر از اهمیتی در فقه شیعه برخوردار نشد. با این وصف این بدین معنا نیست که فقهای شیعی به احکام مسائل سیاسی و آنچه متعلق به شون حاکم و سلطان عادل است در فقه شیعی بی توجه بودند. آنان معمولا در ابواب مرتبطی از این مباحث بحث می کردند. اما می دانیم که فقه سیاسی به دلیل عدم وجود حاکمیت در تشیع گسترش زیادی نمی توانست داشته باشد. در روایات امامان شیعه بحثی از کتاب السیر نشده است. تنها مورد مجموعه ای از روایات است که حفص بن غیاث که خود سنی مذهب و قاضی بود و کتابش از طریقی خاص به دست امامیه افتاده بود به عنوان مسائل السیر از امام صادق (ع) نقل می کرد که تنها روایاتی محدود از آن دفتر در احادیث کتب اربعه نقل شده است. با این وجود معمولا یک نکته در فهم روایات مرتبط با موضوع کلی سیر در ادبیات شیعی امامی مورد غفلت قرار گرفته است:
ادبیات سیر نویسی در اصل به این دلیل نوشته می شد که وظائف امام و سلطان عادل و مشروع را در قبال مسائل مختلف حاکمیت روشن کند. فرض بر این بود که در این نوع کتاب ها روشن کنند سیره امام با الگو برداری از سیره پیامبر و خلفای راشدین در قبال مسائل مرتبط با حاکمیت بر دار الاسلام چیست. بنابراین این کتاب ها بازتاب امر واقع نبود. ادبیاتی بود برای بازتاب نظرات فقیهان در مورد حاکمیتی که مشروعیتش از پیش بایستی مفروض گرفته می شد و آنگاه به صورت فرضی در چنان جامعه ای احکام مرتبط با حاکمیت بر دار الاسلام مورد بحث قرار می گرفت و اینکه امام عادل باید در هر مورد چه وظیفه ای را مطابق سیره صحیحه انجام دهد. بنابراین این ادبیات را باید در قالب ادبیات سیاستنامه های شرعی فهمید و توصیه هایی که فقیهان به خلفا و سلاطن می کرده اند. کتاب های سیر اوزاعی و شیبانی را باید چنین فهمید، کما اینکه محمد النفس الزکیه در مقام کسی که مدعی امامت بود برنامه عمل خود را پیشاپیش در کتاب السیر خود ارائه داده بود.
احادیث امامان شیعه درباره موضوعات مرتبط با حاکمیت امام عادل گرچه در ذیل کتاب السیر طبقه بندی نشده اما همانطور که فقیه آگاه مرحوم آیه الله بروجردی به درستی تشخیص داده بود فقه امامان شیعه واکنشی بود به ادبیات و فقه حاکم بر اهل سنت. یعنی پاسخی بود به فقه جاری در جامعه آن روز اسلامی. فرض حاکم بر پرسش هایی که از امامان در زمینه مسائل مرتبط با سیر می شد این بود که در صورتی که امام عادل (سلطان عادل) مدیریت سیاسی جامعه مسلمانان را به دست گیرد وظائف امام بنابر دیدگاه فقه اهل بیت چیست؟ بنابراین مشروعیت امام از پیش مسلم فرض می شد و در واقع این پرسش ها و پاسخ ها در قالب وظیفه ای که باید در زمان حاکمیت اهل عدل ( و امام عادل) مورد توجه قرار گیرد ارائه و تدوین می شد. با چنین فرضی در مقام پاسخ به فقه اهل سنت در باب السیر امامان شیعه نظرات خود را بیان می کردند و سیره عملی خود را در شرایط امامت امام عادل تبیین می کردند. به زبان دیگر آنچه در بحث های مرتبط با ابواب کتاب السیر از ائمه شیعه در کتاب های فقهی و حدیثی ما رسیده را باید به همان شکلی فهمید که از کتاب السیر محمد النفس الزکیه می توان برداشت کرد. برنامه عمل امام است در شرایطی که امامت امام زمینه سازی شده و امام عادل در مقام اعمال حاکمیت اختیار جامعه مسلمانان را دارد. طبعا به همین دلیل است که برای قرن ها فقهای شیعه به دلیل عدم وجود شرایط مناسب برای اعمال چنان حاکمیتی به گسترش ابواب مرتبط با فقه السیر جز به شکلی محدود و با عناوینی ثانوی و ولایاتی که از آن جز به اندازه قدر متیقن چاره ای نبود توجهی نشان نمی دادند و به گسترش مباحث آن نمی پرداختند. فقهای شیعه ابواب کتاب السیر را برنامه عمل امام عادل می دانستند و البته در مصداق امام عادل و شرایط وجود حاکمیت عادلانه بحث ها و اختلاف نظرهای گسترده ای داشتند که در جای دیگری باید بدان پرداخت. کتاب السیر برنامه عمل فقهی و سیاسی امام به شرط امکان اعمال حاکمیت بود و ائمه شیعه در برابر نظام فقهی ائمه اهل سنت می خواستند در واکنشی بدان شیوه حاکمیتی امام را در هنگام ظهور حاکمیت اهل بیت تبیین کنند.
پنجشنبه ۱۳ دي ۱۳۹۷ ساعت ۴:۴۳