دوست قدیم ما جناب آقای رسول جعفریان دو سه سالی است تلاش پیگیری دارد برای تأکید بر اهمیت علم و ضرورت توجه به علمی اندیشی که قابل تحسین است به ویژه در این زمان که متأسفانه قشری گری و اخباری گری و خلوص باوری موج تازه خود را در اوساط شیعی تجربه می کند. با این وصف من یک انتقاد اساسی به برخی نوشته های ایشان دارم که لازم دیدم اینجا مختصراً توضیح دهم: درست است که در تمدن اسلامی متکلمان و فقیهان و محدثان اعتنایی به دستاوردهای علمی عالمان علوم دقیقه نداشته اند یا کمتر دلمشغولی نسبت به تفکر علمی از خود بروز داده اند اما این به معنای این نیست که تفکر علمی رشد قابل توجهی در بیشتر ادوار تاریخی تمدن اسلامی نداشته است. باری متکلمان از دانش نجوم و البته به طور خاص احکام نجوم انتقاد می کرده اند یا آن را قبول نداشته اند اما اولا باید به خاطر داشت که فلاسفه هم از احکام نجوم عموما انتقاد می کرده اند. دانش هیئت بی توجه به انتقاد متکلمان و یا بی اعتنایی آنان رشد خود را در طول تاریخ تمدن اسلامی داشته (تازه شریف مرتضی از دانش هیئت استقبال می کند و تنها انتقادش به احکام نجومی است). باری متکلمان نظام فلسفه طبیعی خود را داشته اند و فلاسفه نیز، اما از یاد یاد نبریم که متکلمان از فلسفه طبیعی خود به عنوان مقدمه ای برای توضیح نظام حدوث بهره می برده اند و این همه مانعی نبود تا علمای علوم دقیقه و فلاسفه تأملات علمی و نظری خود را در زمینه طبیعیات و فیزیک داشته باشند. تاریخ علم که البته تخصص ویژه ای است به خوبی نشان می دهد که در تمدن اسلامی رشد فزاینده ای برای تحقیقات در حوزه های فیزیک، ریاضیات، مکانیک، هیئت، طب و داروسازی و بسیاری علوم و شاخه های علمی دیگر وجود داشته است. مؤرخان علوم مانند استاد ما آقای رشدی راشد که من خوشبختانه سالها از محضر سخنرانی های علمی او و شماری از همکارانش در پاریس بهره مند بودم و در ایران صدیق گرامی دکتر حسین معصومی همدانی و ده ها استاد و محقق دیگر در دنیا تاکنون به اشکال مختلف اهمیت علم و مساهمت مسلمانان را در علوم دقیقه در طول تاریخ تمدن اسلامی نشان داده اند. این مخصوص عصر طلایی تمدن اسلامی هم نیست. آقای صلیبا به طور نمونه در تحقیقات خود نشان داده است که تا چه اندازه حتی عصور صفوی و عثمانی در زمینه پیشرفت علوم اهمیت داشته اند.

نکته دیگری که آقای جعفریان ظاهراَ بدان توجه نمی کند این است : ایشان وجود علوم غریبه و شاخه های خرافی و رشد خرافی اندیشی را نشانه ای از بی توجهی به فکر علمی در تمدن اسلامی می دانند. این دیدگاه کاملاً نادرست است. اولاً این نوع باورها و گرایشات به علوم غریبه و خرافی اندیشی مخصوص تمدن اسلامی نیست و در همه تمدن ها و ادیان دیگر نمونه های بسیار بیشتر و گاهی عمیقتری دارد. وانگهی اصلاً خود این نوع گرایشات و دانش های خرافی و رشد اهتمام به کیمیا و احکام نجوم و سعد و نحس ایام و امثال این قبیل امور در هر تمدن خود بروز اشتیاق به دانش های علمی واقعی را در میان طبقات مختلف و به ویژه شاهان و صاحب منصبان که حامیان اصلی علوم دقیقه در طول تاریخ بوده اند موجب می شده است. به طور نمونه شاهان با توجه به اشتیاقشان به احکام نجوم عملاً زمینه حمایت از دانش هیئت را فراهم می کردند. از دیگر سو فراموش نکنیم که در هر تمدنی وجود این قبیل باورها و عادات خرافی و عوام اندیشانه همانند پوسته ای قوی و محکم بوده است برای حفظ هسته اصلی علم و دانش های نظری که مخصوص خواص بوده. در واقع به شکل متناقض نمایی وجود این قبیل افکار و باورها و عادات خرافی و خرافی اندیشی در میان عوام هسته های اصلی را از دستبرد دخالت های غیر مسئولانه و مخرب عامیانه در مقام تئوری و عمل دور می داشته. بنابراین چه فایده دارد دائما بگوییم ما چیزی نداشته ایم و یا بیشتر ادبیات مکتوب ما در این حوزه های خرافی بوده است؟…
يكشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۸:۳۰