اینکه قدما و عالمانی مانند علامه مجلسی در انتساب کتاب هایی مانند توحید مفضل و اهلیلجه به امام صادق (ع) تسامح به خرج دهند قابل فهم است. علامه مجلسی می گوید ارسال سند در انتساب این دو کتاب به مفضل مشکلی درست نمی کند چرا که هر دو کتاب آثار مشهوری اند و متن و محتوای دو کتاب شاهد صدق انتساب به امام صادق است. خوب معلوم است که این سخنان چقدر ارزش علمی دارد. آنان برای شیوه های تحقیق تاریخی اسناد آشنایی امروزیان را نداشته اند و مواد لازم برای چنین پژوهش هایی را در اختیار نداشته اند. اما اینکه الآن آقای قیس العطار این دو کتاب را با تحقیقی شایسته و با زحمت بسیار و مقدماتی مطول تنظیم کرده گرچه جای تقدیر دارد اما قابل انتقاد است. ما چرا باید کتاب هایی را که در عدم اصالت آنها کمترین تردیدی نداریم به نام امام صادق منتشر کنیم؟ مگر آثار علمی حضرت در فقه و عقاید و اخلاق و حکمت کم است که مجبور باشیم آثار آشکارا منحول را منتشر کنیم؟ به ویژه در زمانه ای که این قبیل امور از چشم منتقدان به دور نمی ماند.
در عصر قدیم متن هایی را برای اعتبار بخشی و به دلائل مختلف به امامان منسوب می کرده اند. نمونه هم کم ندارد. گاهی هم کتاب یک عالم و یا داعی شیعی را به صرف شیعی بودن و یا به دلیل انتساب خاندانی نویسنده به اهل بیت به امام صادق و یا یکی دیگر از امامان منسوب می کرده اند. گاهی انتسابات ایدئولوژیک و به دلائل فرقه ای محض بوده: مثلاً کتابی را که یک امام اسماعیلی به دعاتش نوشته تألیفی از امام صادق جلوه می داده اند. گاهی جنبه های باطنی در میان بوده: مانند آنچه نصیریه به پیشوایان شیعی نسبت داده اند. گاهی کتابی را از شخصی متعلق به یک فرد از یک خاندان اهل علم و یا از خاندان پیشوایی دینی به سر سلسله آن خاندان نسبت می داده اند چرا که معتقد بوده اند همه علم آن خاندان متعلق به همان مرجع اصلی است. همه اینها نمونه های متعدد دارد. گاهی هم انتسابات جنبه رمزی داشته است: مثلاً آنچه در علم کیمیاء نوشته می شد در برخی سنت های باطنی کیمیایی به جابر بن حیان نسبت می داده اند. در واقع جابر بن حیان عنوانی بوده برای یک سنت معین کیمیایی که در حول و حوش نامش به تدریج مجموعه ای از کتاب ها و عقاید و اطلاعات و باورها شکل گرفته بوده. این به معنای این نیست که این کتاب ها منحولند. ابداً. اتفاقاً در سنت خود بسیار هم اصیلند. منتهی معنای قدما از انتساب یک اثر با معنایی که ما امروز از انتساب یک اثر به یک نویسنده می فهمیم متفاوت بوده است. درباره این موضوع باز هم خواهم نوشت. اینجا فقط خواستم تذکر دهم که دلائل انتساب یک اثر به یک نویسنده مختلف است و فهم قدمایی با فهم ما در این زمینه تفاوت هایی دارد. باید دید در چه سنتی ما از انتساب یک اثر صحبت می کنیم.
درباره توحید مفضل جعفی
امروز مقاله آقای محمد کاظم رحمتی را خواندم درباره مفضل جعفی و کتاب توحید او. قبلا خود ایشان مقاله را لطف کرده بودند که فرصت نشده بود دقیق آن را بخوانم. ایشان به خوبی خلاصه تحقیقات زیادی را که تاکنون درباره نسبت میان تحریرهای مختلف کوچک و بزرگ کتاب و انتساب های آن به اشخاص مختلف در سنت های اسلامی و مسیحی انجام شده را در این مقاله ارائه داده اند. تاکنون درباره این موضوع خیلی کار شده و آقای رحمتی در مقاله خود خلاصه بیشتر آن مطالب را آورده اند. چندی پیش در اینجا هم کنفرانسی داشتیم و یکی از سخنرانان در این موضوع بحثی داشت مفید. هنوز تحقیقات در این موضوع ادامه دارد. خوب است آقای رحمتی همت کنند اصل آن مقالات را که در نوشته خود از آنها استفاده کرده اند، دست کم یکی دو تای آنها را هم به فارسی ترجمه کنند تا خوانندگان ایرانی با اصل مطالب هم آشنایی یابند.
من خود چند نکته تازه درباره توحید مفضل و کتاب جاحظ دارم که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته (نسخه های زیدی یکی از این تحریرها را سالها پیش در تهران مطالعه کردم و همانجا چند نکته به ذهنم رسید که خواهم نوشت). امیدوارم این روزها فرصتی کنم و آن را تکمیل و منتشر کنم. هر چه هست هنوز روشن نیست چطور کتاب به مفضل جعفی نسبت داده شده. من در آن یادداشت احتمال تازه ای را مطرح کرده ام که شاید مفید باشد.
باز درباره جابر بن حیان
توضیح بالا را درباره جابر بن حیان نوشتم چرا که دیدم شخصی گفته است آثار جابر بن حیان همه منحولند و نام او هم ساختگی است و ... آثار جابر بن حیان الآن بیش از هزار سال است که در اختیارند. این کتاب ها را که حاوی بخشی از علوم و تلقی قدمایند نمی توان منحول خواند. آنها متعلق به یک سنت اند، سنتی باطنی و در عین حال کیمیایی. در مورد جابر کار زیاد صورت گرفته. بیش از همه آلمان ها کار کرده اند. استاد ما آقای پیر لوری هم در فرانسه روی او خیلی کار کرده. به ویژه جنبه های باطنی او و سنتش. آقای مادلونگ هم کارهای متعدد درباره سنت های کیمیایی انجام داده. یکی از مقالات آقای پیر لوری را سال ها پیش یکی از دوستان به فارسی ترجمه کرد. بعداً دیدم برخی نویسندگان خلاصه ای از آن نوشته را در تألیفی پر برگ مورد استفاده قرار داده است که بد نیست مراجعه شود.
يكشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۸:۲۶