این چند سطر را در پاسخ تنی چند از دوستان نادیده می نویسم که از من پرسیده اند چرا از مکتب تفکیک انتقاد می کنی؟

ببینید انتقاد من از این مکتب اگر بتوان آن را مکتبی فکری دانست نه به جهت اهمیت افکار و مبانی و مباحث فلسفی و فکری است که میرزا مهدی و شاگردان آن مرحوم ارائه داده اند بلکه به دلیل نوع رویکرد آنان در تحقیر تفکر و اندیشه ورزی و نظر فلسفی است و دعوت به نوعی تفکری اخباری گرایانه. من این گرایش را برای مذهب تشیع خطرناک می دانم و عواقبی بس خطیر برای آن می بینم. آنان البته منکر آنند که تفکرشان اخباری است و یا به تفکر عقلی بی اعتنایند و دائما هم می گویند ما به عقل فرا می خوانیم. روشن است که این سخنان جدلی است. عقل آنان با عقل نظری و بحثی متفاوت است. آنان اخباری گری را هم نفی می کنند و می گویند میرزا مهدی خود اصولی بوده است. باز روشن است که مقصود ما از اخباری خواندن آنان شیوه اخباری گری در اعتقادیات است که با اخباری گری اصطلاحی ملا امین استرابادی فرق می کند. آنان به احادیثی استناد می کنند که از لحاظ اصالت اوضاع روشنی ندارد. بالاتر از آن اصلاً در مباحث اعتقادی مبانی اصلی خود را بر پایه احادیثی می گذارند که اخبار آحاد است و حجیت آنها در مباحث علمی قابل قبول نیست. تازه همین احادیث را با ترتیب و تأویل دلپسند خودشان عرضه می کنند و آنها را تحت تأثیر ملغمه ای از افکار عرفانی و فلسفی و کلامی متأثر از پیشینیان تفسیر و تأویل می کنند. با این همه ادعای خلوص ورزی هم می کنند که طبعا ادعای خطرناکی است. با این همه من هم با این دوستان که از من پرسیده اند موافقم که مکتب تفکیک اتفاق تازه و مهمی در تاریخ تفکر شیعی نیست و بیشتر به دلیل پنهانکاری چندین ساله آنان و شرایط سیاسی و اجتماعی و عدم دسترسی به آثارشان، افکارشان اندکی در سال های اخیر جذابیتی را برای عده ای محدود فراهم کرد که طبعا موجی است گذرا. روند انتشار آثار بزرگان این مکتب قدس الله اسرارهم در سال های اخیر خوشبختانه شتابی روزافزون گرفته است. من معتقدم با انتشار کامل این آثار بیشتر معلوم خواهد شد که مایه فکری این مکتب چقدر است. این بهانه هم از هواداران آن گرفته می شود که مخالفان این مکتب از مطالب و نوشته های اصلی آنان بی خبرند.






يكشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۷:۵۷