قاضي عبد الجبّار معتزلی با وجود آنکه بخش اصلی تحصيلاتش در بغداد بود اما قسمت زیادی از عمر خود را در ری سپری کرد؛ اين آن چيزی است که از زندگانی او می دانيم. البته سال های پس از اتمام دوران قاضی القضاتی او هنوز در پرده ای از ابهام است و ما به درستی سالشمار سنوات زندگی او را به طور دقيق نمی دانيم. او در ايام تدريس علاوه بر ری گاهی در قزوين (و شايد اصفهان) بوده است (بعيد است او قبل از ترک بغداد به سمت ايران، درست در ايامی که مجلس درس بهشميه را ابو عبد الله بصري در بغداد اداره می کرد مجلس تدریس مستقلی می داشته است). بعد از ترک بغداد و در مسير سفر به ايران، قاضي عبد الجبّار مدتی کوتاه هم در رامهرمز اقامت کرد و آنجا به تدريس و تأليف اشتغال داشت. در اين شهر او آغاز به تدوین و املای کتاب المغني کرد. می دانيم که آغاز تأليف کتاب المغني سال 360 ق بوده است (و اتمامش سال 380 ق). قاضي عبد الجبّار به دعوت صاحب بن عباد و برای تصدی مقام قضاء در همين سال 360 ق بغداد را ترک کرد. استادش ابوعبدالله بصري او را به صاحب بن عبّاد برای تصدی این منصب پيشنهاد کرده بود. نه سالی بعد ابو عبد الله بصری در سال 369 ق درگذشت. قاضي عبد الجبّار برخلاف تصور برخی (قس: حاکم جشمي، فضل الاعتزال، ص 366 ق) نخست به ری نرفت. او در حدود سال 360 ق نخست به دعوت صاحب بن عبّاد می بايست به اصفهان رفته باشد؛ جایی که در آن سالها صاحب بن عباد مقام وزارت مؤيد الدولة را داشت. تنها سال 367 ق بود که صاحب بن عبّاد او را به مقام قاضی القضات ری و بعد هم برخی شهرهای ديگر تحت حکومت آل بويه در ايران منصوب کرد و او بدين ترتيب در ری اقامت گزيد. می دانيم که قاضي عبد الجبّار تا سال 385 ق يعنی سال درگذشت صاحب بن عبّاد همچنان در اين منصب باقی ماند و در شهر ری اقامت داشت. بعد از اين تاريخ اطلاعات ما از زندگی قاضي عبد الجبّار بسیار اندک است. با وجود آنکه امکان اين هست که او برای مدت زمانی و چندین بار در سال های پس از اين تاريخ در بغداد سکنی گزيده باشد (گرچه ظاهر عبارات خطيب بغدادی در تاريخ بغداد، 11/ 114 خلاف اين را نشان می دهد) اما هيچ گزارشی در اين زمينه جز اقامت او در بغداد در ايام سفرش به حج گزارش نشده است. او چنانکه می دانيم سال 389 ق به سفر حج رفت و در بازگشت از حج مدتی در بغداد بود. اما اين اقامت بايد بسيار کوتاه بوده باشد.

می دانيم که ابو الحسين هاروني، المؤيد بالله (متولد سال 333 ق) در اصفهان نزد قاضي عبد الجبّار به تحصيل علم پرداخته بود. این بايد مربوط به سال های ميان 360 تا 367 ق باشد (او البته در ری هم طبعاً فرصت بهره وری از قاضي عبد الجبّار را بعدها داشته است).

در مورد ابو الحسين بصري به درستی نمی دانيم که دقيقاً او کجا نزد قاضي عبد الجبّار به تحصيل علم پرداخته. بی ترديد او از شاگردان مهم قاضي عبد الجبار بوده و طبعاً بايد چند سالی محضر او را درک کرده باشد. او ساکن بغداد بود و به نظر نمی رسد مدت کوتاه اقامت قاضي عبد الجبّار در بغداد در سفر حج تنها زمانی باشد که وی در محضر قاضي عبد الجبّار تحصيل دانش کرده باشد. با اين وصف شايد بتوان احتمال داد که او نزد قاضي عبد الجبّار در ری و یا قبل از آن در اصفهان علم آموخته بود. اين بستگی دارد که تاريخ تولد او را کی بدانيم. ما از سفر او به ايران گزارشی در دست نداریم، با اين وصف به احتمال بسیار قوی او مدتی در ری در حلقه شاگردان قاضي عبد الجبّار بوده است. او محتملاً بعدها که تحصيلات فلسفی را در بغداد پی گرفت با ارسال مکتوباتی به قاضي عبد الجبّار همچنان با او ارتباط داشت. آقای مادلونگ معتقد است که قاضي عبد الجبّار برخی آرای خود را به دليل انتقادات ابو الحسين تغيير داد (از جمله در قسمت هایی از المغني تجديد نظر کرد). همو تحصيلات فلسفی ابو الحسين را قبل از سفرش به ری می داند و اين طبعاً یعنی سال های بعد از 395 ق (يعنی سال تحرير نسخه طبيعت ارسطو با تعلیقات استادانش. نک: دائرة المعارف اسلام. طبع سوم؛ ذيل مدخل ابوالحسين بصري). من در اين باره مطمئن نيستم. بعيد است که او بعد از تحصيل در فلسفه و طب تازه سراغ تحصيل علم کلام و آموختن آن در ری رفته باشد. احتمالاً او نخست با قاضي عبد الجبّار آشنا شده و نزد او تحصيل کرده (شايد مستقيم از بصره به ری رفته بوده است) و بعد در سال های بعد در بغداد ساکن شده و تازه آن زمان با فلسفه و طبّ آشنايي حاصل کرده است (عبارات خطيب بغدادي درباره او هم مؤید همين نظر است، آنجا که تصريح می کند او شخصی بصری بود که ساکن بغداد شد و در آنجا علم کلام را تدريس کرد و تا هنگام مرگ در بغداد ماند؛ جلد 3، ص 314). تاريخ مرگ دو استاد او در فلسفه و طبّ يعنی ابو علي ابن السمح و ابو الفرج ابن الطيب هم که 418 و 435 ق است نشان می دهد او بيشتر در سال های حدود 380 ق و بعد از آن با آنان مرتبط بوده (کتاب های اصولی او محتملاً تأليف سال های قبل از 400 ق است؛ حتی به نظر می رسد رديه او بر الشافي و برخلاف رديه اش بر المقنع شريف مرتضی تأليف سال های قبل از 400 ق باشد. خود الشافي همان قبل از 400 ق و شايد حدود 390 ق نوشته شده. اما المقنع مربوط به سال های 414 تا 415 ق است که به احتمال زیاد برای وزير مغربي، آنگاه که در بغداد مقام وزارت داشت نوشته شده). وانگهی برخلاف نظر مادلونگ چنين نيست که او دست کم باید بعد از 370 ق به دنیا آمده باشد. او از هلال بن محمد بصري، گويا در دوران کودکی حديث شنيده بوده؛ محدثی که خود متولد 280 ق بوده است (ذهبي، ميزان الاعتدال، 4/ 316؛ الجواهر المضية، 3/571). با اين حساب و به احتمال زياد بايد ابو الحسين حداکثر در حدود میان 340 و 360 ق از محضر هلال حديث شنيده باشد. من معتقدم سن و سال ابو الحسين هنگام مرگ (سال 436 ق) زياد بوده. او در حقيقت بعد از تحصيل در بصره راهی محضر قاضي عبد الجبّار شده است (قس: فضل الاعتزال، ص 387 که در آنجا می گوید معتزله از او دل خوشی نداشتند چرا که خود را با فلسفه آلود. معلوم است که او نخست اهل کلام معتزلی و مورد ستایش آنان بود و بعد اهل فلسفه شد). با اين حساب اينک اين پرسش مطرح می شود که آیا ممکن است آشنایی او با قاضي عبد الجبّار مربوط به زمان اقامت قاضي در شهر رامهرمز در سال360 ق باشد؟ من اين امر را کاملاً محتمل می دانم؛ به ويژه اينکه او آن زمان در بصره بوده است. پس بنابراين شايد ابو الحسين بصري بعد از آشنایی با قاضي عبدالجبّار همراه او به اصفهان و شاید بعد به ری رفته باشد.
اما مهمترين موردی که اينجا قابل بحث است تحصيلات شريف مرتضی و شريف رضي است در محضر قاضي عبد الجبّار. حاکم جشمي (همان، ص 383) در مورد شريف مرتضی گزارش می دهد که او در هنگام سفر بازگشت از حج قاضي عبد الجبّار و در زمان اقامت او در بغداد نزد قاضي تحصيل کرد. او بدين ترتيب شريف مرتضی را از "اصحاب" قاضي عبد الجبّار قلمداد می کند. به نظر ما اینجا حاکم جشمي دچار اشتباه شده و ميان شاگردی شريف مرتضی و شريف رضي خلط کرده است (او از تتلمذ شريف رضي نزد قاضي عبد الجبّار با وجود آنکه همينجا در فصلی خاص از شاگردان قاضي عبد الجبّار از ميان سادات مستقلا ياد کرده سخنی نمی گويد؛ با اينکه به خوبی شريف رضي و نهج البلاغه او را می شناخته است). اين شريف رضي بود که نزد قاضي عبدالجبّار تحصيل کرد و نزد او چند کتاب قاضي در کلام و اصول فقه همانند مقداری از شرح الأصول الخمسة، العمد و تقريب الأصول را آموخت (درباره این مطلب مقاله مستقلی دارم که متعاقباً منتشر می شود). شريف مرتضی برخلاف شريف رضي (با عباراتی چنين: «وذكر لي قاضي القضاة أبو الحسن عبد الجبار بن أحمد عند قراءتي عليه ما قرأته من كتابه الموسوم بالعمد في أصول الفقه»، نک: المجازات النبوية، ص ١٨٠ ؛ «وفيها علقته عن قاضي القضاة أبي الحسن عبد الجبار بن أحمد أدام الله توفيقه عند قراءتي عليه كتابه الموسوم بتقريب الأصول»، نک: تلخيص البيان، ص ٢١٢؛ «وفيما علقته عن قاضي القضاة أبي الحسن عبد الجبار بن أحمد فيما قرأته عليه من أوائل كتابه المعروف بشرح الأصول الخمسة»، نک: المجازات النبوية ، ص ٣٦٢؛ «ومما علقته عن قاضي القضاة أبي الحسن عبد الجبار بن أحمد عند بلوغي في القراءة عليه إلى الكلام في الرؤية ، إلى من شرط في قبول خبر الواحد أن يكون رواية عدلا...» ، نک: المجازات النبوية ، ص ٤٨) در هيچ یک از آثارش اشاره ای به شاگردی خود نزد قاضي عبد الجبّار نکرده است (از ميان کسانی که پيش از اين در شاگردی شريف مرتضی ترديد کرده بودند استاد ما مرحوم آقای جعفری در مقاله شريف مرتضی، چاپ شده در مجله تراثنا صرفاً بر اساس همين نکته که شريف مرتضی در کتابی اشاره ای به اين تتلمذ نکرده در صحت گزارش حاکم جشمي ترديد کرده اند). سهل است او در دو کتاب الشافي و همچنين کتاب الموضح ناقد جدی قاضي عبد الجبّار است. البته به احتمال زياد شريف مرتضی در سفر حج قاضي عبد الجبّار با او در بغداد ملاقات داشته و به نظر من همين هم سبب شد که او نقدی بر مجلد امامت کتاب المغني بنويسد (يعنی تنها مدتی بعد از اين ملاقات و در حدود سال 390 ق). شريف مرتضی پيش از آن تحصيلات کافی در کلام بهشمی و معتزلی يافته بود و شايد نيازی به تحصيل دانش نزد قاضي عبد الجبّار نداشت. اگر او نزد قاضي عبد الجبّار همانند برادرش شريف رضي تحصيل کرده بود بايد به اين نکته جایی اشاره می کرد (شايد بد نباشد گفته شود ابو القاسم بستي که در همين سفر قاضي عبد الجبّار همسفر او بوده در کتاب المراتب خود در ذکر و یاد شريف مرتضی هيچ اشاره ای نمی کند که او هم شاگرد قاضي عبد الجبّار بوده است؛ نک: ص 234).
حال پرسش ما اين است که شريف رضي کی و کجا نزد قاضي عبد الجبّار تحصيل دانش کرده؟ او مسلماً در ری نزد قاضي عبد الجبّار تحصيل نکرده است. تنها زمانی که برای اين شاگردی می توان متصور بود مدت کوتاهی است که قاضي عبد الجبّار در بازگشت از حج در بغداد اقامت گزيد؛ يعنی همان زمانی که مورد اشاره حاکم جشمي هم هست. با اين وصف جای شگفتی دارد که چگونه در مدتی کوتاه شريف رضي مؤفق شد چند کتاب قاضي عبد الجبار (و لو آثار کوتاه او را همچون آنچه قبلاً به آنها اشاره شد) را نزد او به قرائت، چنانکه خود تصريح می کند بخواند و حتی گاهی "تعليق" درس ها را تحرير کند. درست است که تمام کتاب هایی که شريف رضي گفته آنها را نزد قاضي عبد الجبّار خوانده از آثار قديمی اوست (نک: المغني، جلد 20، بخش دوم، 2 ص 258) اما اين دليل نمی شود که استدلال کنيم شريف رضي سال ها قبل از 389 ق نزد قاضي علم کلام معتزلی آموخته بوده است. او در اين تاريخ سی سال داشت و درست است که سی سالگی کمی برای آموختن دانش کلام در آن زمان دير است اما بايد اين را هم در نظر گرفت که تحصيلات شريف رضي در آغاز گويا بيشتر ادبی و فقهی بوده تا کلام. او ظاهراً بعدها بيشتر تحت تأثير کلام معتزلی قرار گرفت و دلبسته اين نظام فکری شد. او همزمان با وجود اعتقادات شيعی به فقه حنفی هم دلبستگی زيادی داشت. به نظر من شاگردی او نزد قاضي عبد الجبّار موجب تحولی فکری در او هم شد که در جای ديگری به اين موضوع بازخواهيم گشت. به هرحال با توجه به آنچه گذشت می توان احتمال داد که مدت اقامت قاضي عبد الجبّار در بغداد در بازگشت از سفر حج چندان هم کوتاه نبوده و ممکن است او چند ماهی را در بغداد در مسير بازگشت به ری توقف کرده باشد.

جمعه ۳۰ تير ۱۳۹۶ ساعت ۹:۵۹