دو نگاه درباره سنت اسلامشناسی غربی وجود دارد: یک نگاه به کلی منفی است و آن را و به ویژه آنچه تحت عنوان شرقشناسی شناخته می شود را به عنوان هجمه بر علیه اسلام و فرهنگ اسلامی می شناسد. نگاه دوم اعتمادی کلی به مجموعه میراث اسلامشناسی و شرقشناسی در غرب دارد. من در نوشته های دیگر گفته ام که آنچه امروز تحت عنوان اسلام شناسی وجود دارد با شرقشناسی قرن نوزدهمی فرق می کند. الآن اسلامشناسی شاخه ای از دپارتمان های تاریخ و یا مذهب است و پارادایم حاکم بر آن با آنچه شرقشناسی را در سده های هجدهم تا نیمه سده بیستم ایجاد کرد و بدان معنا می داد به کلی متفاوت است. با همه بحث های نظری که درباره شرقشناسی در آن دوره مطرح است و نقدهایی که از نقطه نظرات مختلف بر آن وارد شده و از جمله نقدهایی که در خود سنت غرب بر شرقشناسی نوشته شده و یا از درون خود این سنت بر آن انتقاداتی رفته تردیدی نیست که بسیاری از آنچه به حوزه مطالعات زبانی و فقه اللغه و تصحیح متون و شناسایی متن ها و مطالعات تاریخی و جغرافیایی مربوط است و در سنت شرقشناسی در طول حدود دویست سال منتشر شد برای شناخت مسلمانان از فرهنگ و تاریخ خود بسیار مفید بود. جدا از انتقادات کسانی مانند ادوارد سعید بیشتر نقدها در جهان اسلام از سوی سلفیان بر این سنت وارد شده که چنانکه می دانیم با رویکرد هویتی آمیخته شده و نقدهایی علمی هم نیست. در دو سه دهه اخیر هم به ویژه به دلیل رویکرد تجدید نظر طلب ها و شکاکان در اصالت متون قدیم دینی این نوع نقدها در جهان عرب سلفی شدت بیشتری هم گرفته و البته از لحاظ محتوایی به شدت تنزل هم پیدا کرده است.

اما رویکرد دوم از آن کسانی است که تمامی دستاوردهای اسلامشناسی در غرب را وحی منزل فرض می کنند و نتایج تحقیقات در حوزه اسلامشناسی را حتمی فرض کرده و یا آن را قابل نقض و رد نمی دانند. طبیعی است که این رویکرد هم به همان اندازه رویکرد اولی نادرست است. به قدری مقالات و کتاب های ضعیف در این سنت منتشر شده که خود لیست مستقلی را می طلبد. متأسفانه مقالات ژورنال های علمی کمتر مورد نقد قرار می گیرد و این خود یکی از علل ضعف و سطحی بودن برخی از این دست پژوهش هاست. گاهی عدم آشنایی نویسنده ای با منابع و گاهی عدم توانایی در درک درست متن ها و یا گاهی دخالت دادن فرضیه های نا استوار در امر پژوهش تاریخی سبب بی اعتباری این قبیل پژوهش هاست. در همین حوزه شیعه شناسی و یا کلام اعتبار بسیاری از مقالات و پژوهش ها را نمی توان هم وزن پژوهش های دانشمندان برجسته ای مانند آقای مادلونگ دانست. با این همه جنبه مثبت در سنت اسلامشناسی اکادمیک در غرب این است که هم زنده است و هم نقد جایگاه مهمی دارد و دائما در کار نقادی خود و دستاوردهای خویش است. این خیلی مهم است.

در خود ایران در سال های اخیر تعداد مقالات و مطالعات بسیار خوب و با استناداردهای قابل قبول در حوزه مطالعات اسلامشناسی فزونی یافته. متأسفانه بسیاری از این پژوهش ها به دلیل انتشار به زبان فارسی به درستی در فضای آکادمیک در غرب بازتاب پیدا نمی کنند. بسیاری از این مقالات می توانند با کمی اصلاح ساختار تألیف و تدوین به یکی از زبان های اروپایی جای خالی بسیاری از تحقیقات دقیق را در این حوزه در غرب پر کنند.

فی المثل آنچه درباره حدیث شیعی در سال های اخیر در ایران منتشر شده از لحاظ عمق علمی از متوسط آنچه در سنت اسلامشناسی در غرب منتشر شده بالاتر است. در حوزه تصحیح متون هم همینطور است. زمانی در غرب و در سنت شرقشناسی بهترین تصحیح های متون را مستشرقان عرضه می کردند. بعدها مصری ها و عراقی در این زمینه پیشی گرفتند. در ایران همینک کارهای بسیار خوب در حوزه تصحیح متون و با شیوه های قابل قبول منتشر می شود. باید ضمن نقد و تلاش برای بهبود بیشتر آن به معرفی این دستاوردها به زبان های دیگر هم تلاش کنیم. از نمونه های خوب در همین زمینه نوشته های دائره المعارفی در دو دانشنامه بزرگ اسلامی و جهان اسلام است که در مجموع و با همه نقص ها از سطح علمی خوبی دست کم در موضوعات مرتبط با تشیع و یا ایرانشناسی برخوردار است.
چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۷:۳۱