تشیع از دیدگاه من یعنی نهج البلاغه. یعنی حضرت امیر به عنوان الگویی که حضرت رسول او را به عنوان نمونه تربیت اسلامی خود به امتش معرفی کرد. من تشیع را در کتاب های غلات شیعی و یا آثار غیر اصیلی نمی شناسم که امامت را در حد قدرت بر اظهار معجزات می شناسانند. آثاری مانند کتاب اثبات الوصیه، عیون المعجزات، هدایه خصیبی، دلائل الامامه، نوادر المعجزات، خرائج راوندی، الثاقب فی المناقب ابن حمزه، تفسیر العسکری، فضائل منسوب به شاذان، روضه منسوب به او و مشارق انوار الیقین و امثال این کتاب ها مشحون از احادیثی غیر اصیل و مجعولات غلات و مفوضه و دروغپردازان حرفه ای است. این کتاب ها نماینده خط اعتدال شیعی نبوده و نیست. در شماری از تحقیقات آکادمیک در حوزه شیعه شناسی تشیع به آنچه در این آثار عرضه شده فروکاسته می شود و امامت به عنوان شاخص اظهار قدرتی فوق بشری.


خط اعتدال در تشیع

یکی از دوستان از من پرسیده که با توجه به یادداشت تو با عنوان کدامین تشیع؟، بنابراین موضوع مقامات تکوینی و معنوی و الهی امامان شیعه را چگونه می توان تحلیل کرد و خط اعتدال شیعی در تاریخ تشیع در این زمینه چه موضعی داشته است؟

پاسخ به این پرسش به نظرم با توجه به آنچه تاکنون از این کمترین منتشر شده پیداست. خط اعتدال شیعی متن زیارت جامعه است. زیارت جامعه کبیره خط اعتدال شیعی در خصوص مقامات ائمه طاهرین است.


چند نکته درباره بحث معجزات در پاسخ به یک پرسش

نخست: اصل قبول کرامات و معجزات برای امامان عقیده بیشتر متکلمان و اصولیان شیعه است. سخن بر سر داستان هایی است که غلات در مقام مصادیق و لا بد با نیاتی تبلیغی و ترویجی ساخته اند. دوم: کتاب دلائل الامامه تألیف ابن رستم طبری صاحب المسترشد نیست و همانطور که محققان این فن آگاهند مؤلف کتاب مجهول است و کتاب هم مشتمل بر منابع مجهول و غالیانه است. سوم: مقصود از فضائل، فضائل منسوب به شاذان بن جبرئیل قمی است (که البته از او هم نیست) و نه مأئه منقبه ابن شاذان قمی . کتاب خرائج هم گرچه تألیف فقیهی گرانقدر مانند قطب الدین راوندی است اما کتاب متأسفانه منابع مجهول بسیار دارد و اسناد احادیث را معمولا ذکر نکره و به احادیث ضعیفی در بسیاری موارد استناد کرده کما اینکه آگاهان بر علم حدیث مطلعند.

یک نکته دیگر درباره بحث معجزات امامان

چنانکه پیشتر گفتم اصل وجود معجزات و کرامات برای امامان شیعه عقیده بیشتر علما و متکلمان شیعه بوده و هست اما سخن بر سر روایات و داستان هایی است که غلات و مفوضه و یا قصه گویان و واعظان و راویان عموما با اهداف تبلیغی در این زمینه بر ساخته اند و متأسفانه کسانی مانند علامه مجلسی و سید هاشم بحرانی و شیخ حر عاملی این احادیث را در کتاب های خود نقل کرده اند. این دست روایات در سال های اخیر به ویژه از طریق منابر و مجالس روضه خوانی و مداحی و خاصتا از طریق تلویزیون های ماهواره ای و اینترنت موجبات معرفی بد از تشیع را فراهم کرده و بسیاری هم متأسفانه حقیقت این دست روایات را نمی شناسند و بی تأمل این گونه داوری ها که از سوی کسانی همچون نویسنده این سطور عرضه می شود را محکوم می کنند. باری. سخن بر سر این قبیل روایات است که در جعل و ساختگی بودن آنها هیچ گونه تردیدی نیست. نه اسناد درست و اصیلی دارند و نه محتوای آنها با واقعیت های تاریخی می سازد. مراجعه اندکی به کتاب مدینه المعاجز سید هاشم بحرانی نشان می دهد که چطور آن انسان نیک نفس به این قبیل روایات اعتماد کرده و همینک اسباب وهن شیعه را ناخواسته فراهم نموده است.

در تشیع امامی کتاب های روایی در شرح احوال امامان کم نیست. این قبیل روایات کتاب های معجزه نگاری مانند دلائل الامامه هیچ گاه به کتاب های دانشمندانی مانند شیخ مفید و کتاب الارشاد او راه نیافته است. چرا کلینی چنین روایاتی را نقل نمی کند؟ چرا شیخ صدوق با وجود همه وسعت روایی خود این دست احادیثی که در کتاب هایی مانند عیون المعجزات و هدایه خصیبی و دلائل الامامه و خرائج راوندی است را نقل نمی کند؟ در مناقب ابن شهرآشوب و حتی کشف الغمه اربلی هم با وجود تمایل به این نوع نقل ها باز کمتر روایتی مشابه این کتاب ها می توان یافت. اعلام الورای طبرسی عمدتا متکی است بر ارشاد شیخ مفید و ارشاد شیخ مفید هم عمدتا متکی است بر کتاب کافی کلینی. متأسفانه در سده ششم و به عللی که قبلا از آن سخن گفتم اهتمام به این نوع مأثورات در میان امامیه بیشتر شد و به تدریج کار به جایی رسید که داستان های کتاب هدایه الکبری تألیف حسین بن حمدان خصیبی که بنیانگذار طریقه نصیریه است و در سرتاسر کتابش دها و صدها روایت مجعول و غیر اصیل نقل کرده به کتاب های حدیثی امامیه داخل شد، خوشمزه اینجاست که برخی از همین علمای امامیه تا آنجا با عقاید و شخصیت و ریشه روایاتش نا آشنا بودند که نام او را به غلط حضینی و نه خصیبی ثبت می کرده اند. آنان اگر با کتاب های دیگر این شخص همچون رساله و فقه الرساله آشنا بودند هیچگاه تمایلی به کتاب هدایه پیدا نمی کردند.
این توضیح را بدین دلیل نوشتم که دیدم برخی اشخاص سخنان من درباره بحث معجزات بر هاضمه شان سنگین آمده است.

چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۷:۲۵