مذهب حنبلی هم همانند ساير مذاهب اسلامی در گذر زمان و در اثر تحولات فکری، سياسی و اجتماعی دچار تحولاتی در انديشه اعتقادی و فقهی خود گرديده است. گرچه امروزه نويسندگان سلفی عموما با ارجاع بنياد عقايد خود به "سلف صالح"، اعتقاد حنبليان و اصحاب اثر را استمرار مذهب سلف می دانند و بدين وسيله منکر تحول انديشه های اعتقادی دانشمندان اصحاب حديث بر اساس تحولات انديشه و مذهب هستند، اما تحقيقات بر اساس شيوه های تحليل تاريخی و انتقادی نشان می دهد که حنبليان نيز در گذر زمان تحت تأثير محيطهای سياسی و اجتماعی خود بوده اند. اين مشکل البته در مورد اصحاب همه مذاهب وجود دارد و تعصبات مذهبی مانع از درک تحول تاريخی مذاهب و از اينرو طبعا موجب تصلب در انديشه و عمل و عدم پذيرش روا داری دينی می گردد.

در ادبيات حنبلی و هواداران گرايش اصحاب حديث دهها کتاب و رساله در رد بر علم کلام و متکلمان و بر ضد بهره گيری از مناهج و اساليب اين دانش و به هدف دفاع از سنت موجود است که نمونه هايی از آن تاکنون منتشر شده است (نمونه هايي مانند ذم الکلام هروي و تحريم النظر ابن قدامه). در نسلهای اوليه حنبليان و به تبع گرايش اصحاب حديث که پس از احمد بن حنبل، او را به عنوان پيشوای اصلی اين گرايش، دست کم در مشرق اسلامی می شناخته اند، اين گرايش به وضوح ديده می شود. حتی احمد بن حنبل از کسانی مانند حارث محاسبی که از علم کلام برای دفاع نظری از سنت حمايت می کردند و عملا آن را به کار می بستند، سخت ترين انتقادها را کرده است. همين شيوه در کتابهای سنت خلّال و ابن بَطّه و بَربهاري و لالَکايي که همگی از نمايندگان طريقه اصحاب حديث و حنابله بوده اند، ديده می شود. اما در سده پنجم قمری در بغداد و تحت تأثير گرايش اشاعره که سخت با حنابله درگير بودند و نزاعهايی مذهبی ميان اين دو گرايش سنی شدت گرفته بود، حنبليان به تدريج ناچار از پذيرش دانش کلام و ضرورت "نظر" در امور اعتقادی شدند. البته دفاع از سنت و عقيده اهل سنت و جماعت، با توجه به حضور گرايشهای ضد سنی امری ضروری به نظر می رسيد. به هر حال دانش کلام که از طريق معتزليان بارور شده بود، به تدريج به دانشی همچون اصول فقه و فقه تبديل می شد که بی نيازی از آن ساده نبود. البته دانش کلامی که مورد نظر حنبليان هوادار اين دانش بود، با تحولات گسترده اين دانش چندان هماهنگ نبود و تنها به سطح بهره گيری از پاره ای از اصول "نظر" در دفاع جدلی از مسائل عقيدتی و تدوين کتابهايی با ترتيب کتابهای اهل کلام محدود بود.

أبو الحسن علي بن عبيدالله بن نصر، معروف به ابن الزاغوني البغدادي (د. 527ق)، فقيه، محدث، واعظ و يکی از مشاهير علمی حنبلی یکی از حنبلیانی است که در این گرایش به علم کلام سهمی داشته اند. تولد او در 455ق بود و نزد شماری از حنبليان فقه و حديث آموخت. وی در جامع منصور حلقه نظر داشت. مشاهير علمای سني عصر از او حديث شنيده اند؛ کسانی مانند ابوطاهر سلفي، ابن عساکر و ابن جوزي. ابن جوزی نزد او فقه و حديث آموخته بود و از او تعاليق (درسنوشت) در فقه و وعظ داشت . اين نکته جالبی است که در سده های پنجم و ششم قمری که وعظ از رواج زيادی در ميان سنيان و به ويژه شافعيان و حنبليان برخوردار بود، برخی اشخاص مجالس وعظ واعظان را به قصد آموختن شيوه های وعظ و تقليد از آنها می نوشته اند و در واقع مجلس نويسی می کرده اند و مشق وعظ می ديده اند. اين مجالس نويسی ها خود ادبياتی گرانقدر را از خود بر جای گزارده است. ابن الزاغونی به تعبير ابن الجوزي خطبه و وعظ انشاء می کرد و در واقع نمونه وعظ گويی و خطبه خوانی ( در خطب نمازهای جمعه و عيدين) را ارائه می داد که ابن جوزی همين نمونه ها را از او تعليق کرده بود (نک: المنتظم، 17/279 ). ابن الزاغوني تأليفات متعددی داشته هم در فقه و هم در خلاف و اصول فقه و هم در اصول دين و اعتقادات (نک: همانجا؛ نيز: شذرات الذهب ابن عماد، 4/80؛ ابن رجب، الذيل علی طبقات الحنابلة، 1/182) . در اعتقادات ابن تيميه (نک: مجموع الفتاوی، مکتبة ابن تيمية، ط2، 1399ق، 4/263 ) برای او رساله ای نيز نام برده درباره حياة انبياء پس از موت که می دانيم اين مسئله از مسائل مورد اختلاف ميان اشعريان و مخالفانشان بوده است. حنبلیان، اشاعره را به عدم اعتقاد به تداوم نبوت انبياء پس از مرگ متهم می کرده اند (نک: مقاله ابن فورک از استاد زرياب در دائرة المعارف بزرگ اسلامی) .
ابن الزاغوني به عنوان دانشمندی متصلب و حنبلی در دوره سلاجقه در بغداد، که تقريبا معاصر با امام غزالی بوده و در يکی از مهمترين دوره های تظاهرات مذهبی در اسلام می زيسته است، هم نماينده گرايشی از حنبلیان با تمایلات تأويلی بود و هم تحولات فکری موجبات بهره گيری از دانش کلام را برای او الزام آور کرده بوده است. کتاب او در زمینه اعتقادات با عنوان کتاب الایضاح في اصول الدین این نوع گرایش را بروز می دهد. این کتاب چند سالی است منتشر شده. یک چاپ هم به تازگی از آن صورت گرفته که در آن کتاب به غلط به شخصی به نام محمد بن علي الطبري نسبت داده شده است.
جمعه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۰۷