نقد حدیث سنی در صد سال اخیر در جهان عرب دو چهره داشته است: یکی نقد سنتی آن توسط شماری از سلفیانی که بعد از قرن ها به سنت کهن نقد حدیث بازگشتند که اینجا درباره آنها سخنی نمی گویم؛ و دیگری نقد حدیث از نقطه نظر دیدگاه های نو در جهان عرب و از آن میان دیدگاه های نو معتزلی. معتزلیان از دیر باز به نقد حدیث توجه داشته اند. در دوران معاصر شماری از ناقدان حدیث و سنت با رویکردی نو معتزلی به حدیث نگریسته اند. عده ای هم بر اساس رویکردهای انتقادی و تاریخی و به پیروی از سنت شرقشناسی به نقد حدیث و سنت روی آوردند. طه حسین و نسلی از شاگردان او از این شمار بودند. عده ای از ازهری ها هم نقد حدیث را مورد توجه قرار دادند. دهه های میانی قرن بیستم در مصر که هنوز موج جدید بلای سلفی گرایی غلبه پیدا نکرده بود بسیاری از میان علمای سنتی ازهر به بازخوانی تاریخ اسلام و نقد حدیث روی آوردند. یکی از آثار آن هم نوعی تقریب فکری بود میان تشیع و تسنن. قرآنیون هم در جهان عرب نقدهای خود را به حدیث همواره داشته و دارند.
اما نوع دیگری از نقد حدیث و سنت گرایی در میان نسلی از چپ ها و مارکسیست های عرب در طول چند دهه گذشته مورد توجه قرار گرفت. عده ای از نویسندگان مارکسیسیت و یا با تمایلات چپ در عراق و لبنان و سوریه و مصر و شمال آفریقا به بازنویسی تاریخ اسلام پرداختند؛ به ویژه به هدف بازیابی جنبه های سوسیالیتی و چپ گرایانه و انقلابی و یا حتی برای برجسته کردن جنبه های تجدد خواهانه در تاریخ تمدن اسلامی. این نویسندگان که برخی مانند حسین مروه حتی پیشینه های سنتی شیعی داشته اند معمولاً به جنبه های انقلابی در تشیع و یا جنبه های آزاد فکری شیعی و مقابله با تفکر سواد اعظم عنایت نشان می دادند.
در بیست سی سال اخیر طیفی از نسل جدید روشنفکران آوانگارد عرب، برخی البته با پیشینه های قومی و یا چپ اما عموماَ تحول یافته به اندیشه های لیبرال نهضت تازه ای را در نقد تفکر و عقلانیت عربی و در گذار از سنت به تجدد و با مرجعیت های فکری گوناگون در نوشته های خود به راه انداخته اند. ادونیس و محمد ارکون دو نمونه مهم در این میانند. در بیست سال اخیر بسیاری از ناشران تجدد گرای عرب ناشر آثار نسلی از نویسندگان عرب هستند که به بازنگری تاریخ، سیره، حدیث، تفسیر قرآن و در یک کلام گفتمان غالب در سنت در پرتوی نگرش های تازه تاریخی و یا با بهره گیری از شیوه های تحلیل جامعه شناختی و انسان شناختی و یا نقد متن با الهام از شیوه های مختلف علوم اجتماعی و یا نقد ادبی در غرب مانند ساختار گرایی و پسا ساختار گرایی روی آورده اند. در این چارچوب نقد حدیث اهمیت داشته است. در بازخوانی تاریخ اسلام بسیاری از این نویسندگان به جنبه های عقلی و خردگرایانه و دگراندیشانه تشیع و نهضت ها و یا مکاتب مختلف شیعی عنایت داشته و همدلی نشان داده اند. محمد ارکون اوج تمدن اسلامی را در در دوران عقلی گرایی سده چهارم که آن را دوران انسانگرایی توصیف می کند می داند و آن را مرهون تشیع و اعتزال می خواند. او همزمان ظهور سلاجقه و اردتودکسی سنی را آغاز انحطاط تمدن اسلامی در سده پنجم عنوان می کند. ادونیس هم در کتاب الثابت والمتحول رویکردی ناقدانه به سنت دارد و به میراث و فرهنگ شیعی و یا دست کم انواعی از آن توجه دارد. حتی جورج طرابیشی در آثار متعددش و از آن جمله نقدهایش بر محمد عابد الجابری به نقد حدیث و سنت عنایت دارد. او اصلا کتاب مستقلی درباره نقد حدیث دارد. در آثار او عنایت ویژه به فرهنگ خردگرایانه در تشیع محوریت دارد.
نقد حدیث البته سلفیان را خوش نمی آید. در طول چند دهه گذشته معمولاً نقد حدیث به عنوان تأثیرات شرقشناسی از سوی سلفیان و نویسندگان متمایل به جریان های اسلامگرا تفسیر شده است. حساب شرقشناسی هم که برای آنها روشن است. اما جالب است بدانیم مخالفت با روشنفکران پیشگفته عرب تنها محدود به طیف های سلفی و وهابی نمی شود. طیف هایی از اسلامگرایان میانه رو و یا نویسندگانی با رویکرد کلی اسلامی با گرایشات مقاصدی و یا اصلاح طلبانه اسلامی سنی با گفتمان تجدد خواهانه محمد ارکون و یا ادونیس و امثال آنان مخالفت می کنند. رضوان السید از شمار نویسندگانی است که در سال های اخیر نقدهای متعددی بر ارکون، ادونیس و طرابیشی و دیگرانی در این شمار نوشته است. او با وجود اینکه خود با سنت اسلامشناسی در غرب آشناست اما رویکرد ارکون را در نقد عقل اسلامی نمی پسندد. رضوان السید با وجود انتقاد از اسلامگرایی و احیاگری اسلامی اما نقد آن جریانات را تنها در چارچوب سنت اجتهادی و اصلاحی درونی می پذیرد. در نوشته ای که اخیراً از او خواندم در مقام رد گرایشات فکری ادونیس و طرابیشی و ارکون این بار در مقام دفاع از تفکر اهل سنت و جماعت این نویسندگان را متهم می کند که به دلیل دلبستگی به تشیع و ایران بر سنت و مذهب حنبلی می تازند. جالب است که رضوان سید با وجود انتقاد از سلفی گری حزبی و احیایی اما در این نوشته در مقام دفاع از ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب قرار گرفته و حنبلی گری را مورد ستایش قرار می دهد. برای او که در نوشته های ژورنالیستی سال های اخیرش همیشه با یا بی مناسبت نوعی تعرض به ایران و تشیع محوریت دارد طبیعی است که گرایش ارکون و طرابیشی و ادونیس در نقد حدیث و سنت به ویژه اگر به تمجید و ستایش انواع مختلف دگر اندیشی در تفکر اسلامی و از آن جمله تشیع و نقد تفکر غالب در اسلام سنی بیانجامد پذیرفتنی نیست. او ریشه اصلی این نقادی نسبت به حدیث و سنت را به اسلامشناسانی پیوند می زند که در غرب راه را برای نقد اصالت حدیث باز کردند. واقعیت این است که دلبستگان به انواع مختلف سلفی گری و وهابیت نقد تاریخی حدیث را خطری بالقوه برای جایگاه سیاسی، اجتماعی و علمی این جریانات می دانند.
پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۹:۱۷