یکی از مشکلات کتاب های حدیثی شیعه و متونی که از چند سده نخستین باقی مانده مشکلات نسخه های آنهاست. اینجا به طور خاص به مشکل سابقه تاریخی نسخه ها و تحولات متنی و نقل اسانید احادیث توجه دارم. از کتاب های حدیثی قبل از عصر کلینی از چند کتاب مانند مصباح الشریعه و توحید مفضل و یا تفسیر العسکری و مانند آن که بی تردید اصیل نیستند اگر بگذریم تعداد کتاب ها و متن هایی که به شکل نسخه و کتاب به دست ما رسیده اند شاید از عدد انگشتان دو دست تجاوز نکند. با این وصف در میان همین کتاب ها هم یکی از مشکلات عدم شناخت دقیق هویت آنهاست. مانند نوادر احمد بن محمد بن عیسی که دقیقاً معلوم نیست چه کتابی است؟ آیا نوادر اوست و یا مجموعه ای از دفاتر حسین بن سعید اهوازی؟ از دیگر سو کتاب المؤمن او مانند برخی کتاب های دیگر همچون تفسیر العیاشی تنها در نسخه هایی با سندهای حدیثی حذف شده موجود است. کتاب محاسن برقی ناقص به دست ما رسیده و نسخه های بصائر الدرجات منسوب به صفار با مشکلاتی روبروست. رجال کشی به صورت منتخب و با مشکلات بسیار نسخه ای نقل شده. در این میان البته متن هایی مانند قرب الاسناد و یا التنزیل والتحریف سیاری و مسائل علی بن جعفر با وجود اشکالاتی که درباره مراحل تدوین و تاریخچه نسخه های آنها وجود دارد اما برای شناخت منابع اولیه حدیثی اهمیتی قابل توجه دارند. همین طور است اصول شانزده گانه حدیثی که برای آشنایی با متون اولیه حدیث بسیار با اهمیتند. تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم با وجود مشکل هویت مؤلف آن اما اگر با دقت مورد مطالعه قرار گیرد می تواند مراحل تحولی حدیث شیعی و امامی را نشان دهد. کتاب ابن جحام که در سال های اخیر بازسازی شد با مشکل تحریفات مکرر در اسانید حدیثی روبروست. متن کتاب الجعفریات در این میان وضع ناروشنی دارد و نسبتش با سنت های اصلی امامیه روشن نیست. کتاب التمحیص که به ابن همام اسکافی منسوب است ظاهراَ از او نیست و باید از ابن شعبه حرانی باشد. طب الأئمه منسوب به پسران بسطام گرچه سندهای روشنتری دارد اما به نظر می رسد که به میراث غلات شیعه تعلق داشته است. الامامه و التبصره ابن بابویه پدر به صورت ناقص در اختیار است. نوشته های حدیثی باقیمانده از سنت نصیریه هم مشکلات خاص خود را دارند و به سندهای آن کتاب ها نمی توان همه جا اعتماد کرد. اینجا درباره اصل سلیم بن قیس سخنی نمی گویم. روشن است که نسخه های این کتاب در تحولی تاریخی به تدریج شکل گرفته اند. فقه الرضا هم احتمالا کتاب التکلیف شلمغانی است و یا یکی از منابع و یا فرآورده های مبتنی بر آن. اثبات الرجعه که به فضل بن شاذان منسوب است حتماً از ساخته های دوره صفوی است. متن مختصر الأنوار که به نام ابن همام اسکافی چاپ شده ماهیت مضطربی دارد و اصالت آن ثابت نیست. اثبات الوصیه منسوب به مسعودی هویتش روشن نیست و احتمالاً هیئتی است تکمیل شده از کتابی از شلمغانی و البته اسانید حدیثی آن با تحریفات بسیار منتقل شده. متن معروف به تفسیر نعمانی که با چند متن دیگر و از جمله ناسخ القرآن سعد اشعری ارتباط متنی دارد نیز چندان از نقطه نظر ریشه های متنی و حدیثی آن روشن نیست. برخی کتاب های اسماعیلی مانند الایضاح قاضی نعمان می تواند در شناسایی برخی سرچشمه های کتاب های حدیثی امامیه کمک کند؛ کما اینکه برخی آثار حدیثی زیدیه می تواند برای چنین پژوهش هایی مفید باشد (مانند کتاب های محدثان کوفی متمایل به زیدیه مانند فرات کوفی و حبری و ابن عقده و ابو عبد الله علوی و یا کتاب شواهد التنزیل حسکانی، محدث حنفی).
آثار ابن طاووس نقل های زیادی از آثار حدیثی کهنسال امامی دارد اما همواره باید در مورد این نقل ها بررسی های تاریخی و سندی ملحوظ داشت و اصالت آن نقل ها را بررسید.
واقعیت این است که کتاب کافی مهمترین منبع ما برای شناخت شیوه های تدوین آثار حدیثی کهن امامی است و آینه ای است مهم از تاریخچه تحول ادبیات حدیثی امامیه. درباره حدیث شیعی امامی و مراحل تحول ادبیات آن تحقیقات ما گام نخست را هم هنوز به درستی طی نکرده است.
دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۴:۳۴