یکی از استادان بزرگوار من در دوره دبیرستان علوی که بسیار وامدارش هستم (از شاگردان مکتب اخلاقی مرحوم علامه کرباسچیان) از سر لطف و عنایتی که به من دارد به من ایمیلی فرستاده و از نوشته های من در نقد مکتب تفکیک انتقاد منصفانه ای کرده است. من سخنان ایشان را تأییدی نسبت به محور اصلی نقد خود نسبت به مکتب تفکیک می دانم. سخن من هم جز این نیست که ابزارهای نظر ورزی خرد بشری را مکتب تفکیک رد می کند و من به همین ایراد دارم. اصطلاح عقل در تفکر مکتب تفکیک اشاره به معنای خاصی است که مرحوم میرزا مهدی اصفهانی بر اساس پاره ای از روایات تفسیر و تأویل می کرده و ربطی به تأملات نظری در محدوده تفکر بشری ندارد. اینکه ریشه این نگاه در مکتب تفکیک از لحاظ تاریخی کجاست موضوع بحث های آینده من است. ان شاء‌ الله.


جناب دكتر انصاري
سلام و ارادت

... غرض از تصديع مطالب شما در نقد تفكيك است. آن دروس فارسي كه از مرحوم حلبي قدس سره خوانديد دستخط بنده بود از پياده شده نوارهاي دروس كه به حواشي ان مرحوم مزين بود. حقيربيش از سي سال است انها را درس داده و درس مي دهم و اين استنتاجات كه شما داريد را نداشته ام. تاكيد اين درسها بر عقل به حدي است كه در كمتر جاي ديگري ديده مي شود و اين ادعا كه انها با تعقل ميانه اي ندارند فهم ناقص از مطالب آنهاست.آنچه آنها با ان مخالفند عقل صناعي است كه فيلسوفان چيزهايي بافته اند و ان را معقول ناميده اند و هركس انها را نپذيرد ضد عقل نام نهاده اند.اگر خوانده باشيد ايشان نقل كرده كه فلاسفه يازده قول در مورد علم خدا گفته اند كه با عقل صناعي خود به ان رسيده اند و نمي شود و خواسته اند با جراحي عقل صناعي خود خدا را تشريح كنند و البته غلط است كلما ميزتموه باوهامكم في ادق معانيه فهو مخلوق لكم مردود اليكم...
اينكه فرموديدنقد قواعد فلسفي نكرده اند فارجع البصر كرتين.نقد قاعده عليت و قاعده الواحد لا يصدر عنه الا الوحد و ده ها قاعده ديگر را حتما ملاحظه نفرموده ايد.اينكه مكتب تفكيك را فاقد انسجام گفته ايد به اقاي حكيمي بر مي گردد كه بر ان نام مكتب نهاد نه مرحوم ميرزا و نه مرحوم حلبي هرگز نام مكتب بر دروس خود ننهادند و مكتبي قائل نبودند حداكثر اين دروس را معارف اهل البيت فرمودند. اينكه مي گوئيد تاكيد بر وجدان دارند نه عقل.اصطلاح وجدان به معني يافتن را وقتي به كار بردند كه در بحث اختيار ،مناط درك اختيار را وجدان گفتند نه بافته هايي مثل مقدمات فعل اختياري كه در فلسفه امده و مطالبي ديگر كه اگر علاقمند بوديد بفرماييد تا در اينده برايتان قلمي كنم.با ارزوي توفيق افزونتر براي شما

پاسخ من:
استاد دانشمند گرامی ...
با تقدیم تحیات
از الطاف عالی و از پیام پر مهرتان بی نهایت ممنونم. این کمترین از محضر آن استاد گرانقدر بسیار آموخته ام و همواره خود را مرهون الطاف عالی می دانم.
من با بیشتر بخش های مطالب شما موافقم و اتفاقا انتقاد من به همین رویکرد است که چرا در این نوع تعالیم راه هر گونه تفسیر نظری و تأویلات متفاوت باید بسته بماند. طبعاٌ این شیوه نه تنها با ممشای فلاسفه مسلمان بلکه با ممشای بیشتر فقها و اصولیون و متکلمین مخالف است. نتیجه نظری چنین رویکردی طبعا انتقاد از کسانی مانند شیخ مفید و سید مرتضی هم می تواند باشد. من همه سخنم این است که در مقابل این همه آثار فکری که آقایان بناست از مکتب تشیع سلب کنند چه بناست در مقابل به آن بدهند؟ آیا واقعاً پاسخ به شبهات و مشکلات فلسفی همیشه با تبعیت از مبانی و تعالیم مکتب معارفی مشهد امکانپذیر است؟
ارادتمند قلبی
حسن انصاری

پاسخ دوباره ایشان به جواب من:
... جناب آقاي دكتر انصارى زيد توفيقاته
ضمن سلام و عرض ارادت
بسيار مشعوفم كه بالندگى و ارتقاي روز افزون شما را مي بينم و شاهدم كه به طور اعجاب آوري به خدمت مشغول هستيد و دعا مي كنم كه خدمات شما مرضي اهل البيت عليهم السلام بويژه حضرت صاحب الزمان سلام الله عليه قرار گيرد...
در موضوع مانحن فيه كه فرموديد با بيشتر بخش هاي مطالب حقير موافق هستيد،خدا را سپاس مي گويم در رويكرد حضرتعالي كه نبايد راه تفسيرهاي نظري و تاويلات متفاوت بسته بماند كاملاً موافقم اما سخن در تبيين معارف دين است كه بايد از منشأ وحى سوال كرد يا از ديگران ؟ به مقتضاي اهل البيت ادرى بما فى البيت دريغ است مدرسه اهل البيت را رها كرد و در معارف مبدئى و معادى به كسانيكه بوئى از وحي به مشامشان نرسيده مراجعه نمود. همه سخن در اين است در مورد دين به صاحبان دين بايد مراجعه كرد.تا امير كلام و علم حضرت امير مومنان (ع) هست نبايد در مورد معارف قرآنى و اموزه هاي وحيانى به سراغ نا اهلان رفت كه در معناي "وفاكهة و أبّا" در مانده اند...همه سخن اين است كه همه حق دارند در مورد معارف دين بينديشند و متفاوت هم فكر كنند اما اگر خواستند ببينند برداشت شان درست است يا نه بايد به سراغ راسخون در علم (اهل البيت" بروند و برداشت خود را با ميزان سخن آنان بسنجند كه علي (ع)در نهج فرمود(اين الذين زعموا ان الراسخون في العلم دوننا)...امثال محي الدين عربي كه براي فهم قران و وحي به آنان مراجعه نكرد معتقد شد كه موسي پس از انكه برگشت و ديد مردم گوساله پرست شده اند با هارون عتاب كرد كه چرا مانع انان شدي انها در قالب گوساله خدا را مي پرستيدند!!نتيجه دور شدن از مكتب اهل البيت همين است كه گوساله پرستي عين توحيد مي شود!سخن مرحوم ميرزا مراجعه در معارف مبدئى و معادي به ائمه عليهم السلام است،همين.
بگذار در مطالب ديگر هرچه مي خواهند نظريه پردازي كنند چنانكه در طبيعيات نظريه پردازي كردند و هيأت بطلميوسي را منطبق با معارف دين كردند بعد كه ان هيأت منسوخ شد ماندند كه چه توجيهى كنند و حالا هيچكس جرأت نمي كند در دوره جديد طبيعيات اسفار را درس بدهد!
خوشحال مي شوم باز عنايت فرماييد و گفتگو را ادامه دهيم...
با ارادت مجدد

پاسخ من:
پاسخ را طی روزهای آینده ان شاء الله تقدیم می کنم.
يكشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۸:۰۰