در سال های اخیر روند چاپ کتاب هایی با مضامینی متکی بر اندیشه مکتب تفکیک و رد فلسفه اسلامی و دانش کلام رشدی روزافزون داشته است. در همه این کتاب ها نه تنها مجموعه دستاوردهای فکری مکاتب فلسفی در اسلام بلکه رویکردهای کلامی متکلمان شیعه نفی و رد می شود و در عوض ادعا می شود مکتب و منظومه منسجمی وجود دارد با عنوان مکتب اهل بیت که بنابر ادعا تنها می توان آن را بر اساس تفسیر خاصی از مجموعه ای از احادیث پراکنده در موضوعات اعتقادی به دست آورد. این تفسیر خاص که ابتکار آن بیشتر مدیون مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و چند تنی از شاگردانش است برخلاف ادعای این کتاب ها تماماً منعکس کننده احادیث منسوب به امامان شیعه نیست؛ بلکه مجموعه ای است از اندیشه هایی متأثر از جریان های مختلف فکری و از آن جمله گرایش های اخباری، شیخی، شماری از آرای فلسفی و عرفانی و مخلوطی از آرای مکاتب کلامی قدیم. مسئله من اینجا علمی بودن و یا نبودن و یا قابل دفاع بودن و یا نبودن این دیدگاه نیست اما آنچه متأسفانه مکتب تفکیک و این نوع آثار بدان دامن زده است نفی دستاوردهای فکری و تفسیرهای مختلف و متنوع نظری است از دین و دعوت به نوعی بسته بودن و عدم گشایش بر دستاوردهای تمدنی اسلام. این دیدگاه که تفسیری غیر تاریخی از تحول اندیشه در اسلام عرضه می کند و تمدن اسلامی را محدود به نوعی طرز فکر نقل محور و غیر تأویلی و با رویکردی غیر مستند به ابزار عقلی در تعامل با نص می پندارد روشن است که نسبتی با آنچه واقعیت تاریخی تمدن اسلامی و مذهب شیعه است ندارد و نهایتاً هم ناچار است تا به مرزبندی با بخش اعظم تاریخ تفکر شیعی و اسلامی منتهی شود. در چارچوب فکری جماعت مکتب تفکیک و با معیارهای آنان بیشتر محصولات فکری عالمان شیعه خارج از مرز اعتقادات مشروع است. من در نوشته ای دیگر به ابعاد و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی این طرز فکر باز خواهم گشت اما پرسش من از این جماعت این است: بیشتر محصولات متنوع فکری و فلسفی و کلامی ادبیات و فرهنگ شیعی را بدین ترتیب کنار می گذارید که جایش چه بنشانید؟ اخباری گری و ابواب الهدای میرزای اصفهانی را؟
دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۷:۱۵