اینجا قسمت های اول و دوم این پژوهش را ملاحظه می کنید....

در سال های اقامت و تحصیل در پاریس من نخست رساله ای دانشگاهی نوشتم درباره کلینی که تنها قسمتی از آن به عنوان رساله دیپلم عالی عرضه شد. مابقی آن با اینکه کم و بیش کامل شده بود اما هیچگاه عرضه نشد. قسمتی از آن به زبان فرانسه تحریر شد و قسمتی از آن به صورت یادداشتهایی نیمه نهایی به فارسی تحریر شد. بعدها البته قسمتی از آنچه به عنوان رساله دیپلم به فرانسه نوشته شده بود در مقاله ای مشترک با استاد امیر معزی منتشر شد. مابقی چنانکه گفتم اصلا هیچگاه عرضه نشد که البته بخش اعظم پژوهش های من درباره کلینی و کتاب کافی را همان ها تشکیل می داد. بنا دارم آنچه از آن پژوهش آن زمان به زبان های فارسی و یا فرانسه تحریر شد و تاکنون منتشر نشده را به عنوان کتابی به زبان انگلیسی عرضه کنم. شاید بد نباشد تکه هایی از آن بخش ها را که اصلاً به فارسی نوشته شده بود به همراه ترجمه قسمت هایی که به زبان فرانسه تحریر شده بود به صورت سلسله یادداشت هایی منتشر کنم تا خود سببی شود برای دریافت اظهار نظرات دوستان علاقمند در جهت اصلاح آنها و آماده سازی نهایی برای انتشار آن مطالب به زبان انگلیسی. البته آنچه درباره کلینی در رساله دکتری خود نوشته ام بحث هایی مجزاست که ربطی به آنچه در این یادداشت ها می آید ندارد و به عنوان فصلی در کتاب امامت و غیبت که بریل ناشر آن است آمده است.

اهميت تحقيق و كاوش درباره تاريخ و سرگذشت حديث در اسلام و جايگاه آن در شريعت و اعتقادات اسلامي از دير باز مورد توجه محققان و مورخان غربي قرار گرفته است . بويژه از زمان دو اسلام شناس نامدار گلدتسيهر و شاخت , تحقيق درباره حديث و تاريخ تدوين آن به طور اساسي تري مورد توجه محافل اسلام شناسي غربي قرار گرفته است . تاريخ تدوين حديث در حقيقت تاريخ شكل گيري هويت امت اسلامي است و حافظه تاريخي آن را تشكيل مي دهد . از اين رو نقد تاريخیِ " تاريخنگاریِ سنتي " آن , در حقيقت نقد تاريخیِ شكل گيریِ هويت اسلامي است . در تحقيقات يكصد سال گذشته اسلام شناسي غربي تلاشهاي متعددي براي تاريخ نگاري تدوين حديث صورت پذيرفته و درباره اصالت مجموعه هاي حديثي و زمان آغاز تدوين حديث بحثها و تحقيقات متعددي منتشر شده است . برخي از اين تحقيقات با منظري ترديد آميز به اصالت بخش عظيمي از آنچه كه به عنوان تاريخ سنتي تدوين حديث شناخته مي شود ، راه برده است ، بطوري كه اين تحقيقات تاريخ آغاز تدوين حديث را متأخرتر از آنچه عقيده عمومي مسلمانان است ، تخمين زده اند . البته در اين ميان تحقيقات ديگري و به خصوص در يكي دو دهه اخير با نگاهي همدلانه تر با تاريخ نگاري سنتي به اين امر پرداخته اند ، به طوري كه بر آن اساس اصالت بيشتري براي مجموعه هاي حديثي مي توان قائل شد . با اين وصف بيشتر اين تحقيقات تاكنون به حديث عام اسلامي و به طور خاص حديث سني پرداخته اند . حديث شيعي شايد به دليل تأخير آن نسبت به حديث سني كمتر مورد اين گونه مناقشه ها كه در مورد دو سده نخستين اسلامي صورت مي گيرد ، قرار گرفته است .
با اين وصف در يكي دو دهه اخير و با رشد تحقيقات شيعه شناسي در غرب ، اين رشته از تحقيقات هم مورد توجه قرار گرفته است . اما تاكنون ، جز با يكي دو استثنا ، تفسير روشني از تاريخ و مراحل تدوين حديث شيعي و نيز شناسايي دقيقي از منابع كهن آن در اين گونه تحقيقات صورت نپذيرفته است. مهمتر از همه ارزيابي تاريخ حديث شيعي و امامي با توجه به تحولات تاريخي عقايد وفقه شيعي است كه تاكنون به دليل فقر تحقيقات در زمينه اخير ، تاريخ تدوين حديث هم بر اين مبنا تدوين نشده است .
با وجود اهميت كتاب الكافيِ محمد بن يعقوب الكليني ( درگذشته 329ق ) ، هم در تاريخ نگاري حديث اماميه و هم در تثبيت عقايد و فقه امامي ( و به ويژه به دليل عصر و زمان زندگي الكليني كه نقطه عطفي در تاريخ تحولات مذهب قلمداد مي شود ) ، ولي با اين وصف در زبانهاي اروپايي تاكنون تحقيق ويژه ای در اين باره منتشر نشده و حتي زندگي و فعاليتهاي علمي وي مورد مطالعه همه جانبه قرار نگرفته است . اين رساله مي كوشد ، با عنايت به اهميت تاريخي دوره تدوين كتاب الكافي تأليف محمد بن يعقوب الكليني در شكل گيري بنياد تفكرات اماميه ، به بررسي و توضيح اهميت تاريخی اين کتاب و سهم مؤلف آن در اين زمينه بپردازد . با اين وصف به منظور تبيين بيشتر تحولات حديث اماميه و جايگاه كتاب الكافي ، تاريخ تحول ادبيات حديثي با نگاهي كلي مورد تحليل قرار گرفته است. البته اين رساله تنها گامي است اوليه براي شناخت منابع و تحولات حديث اماميه كه در عين حال بر اساس مراجعه به منابع اصلي تدوين شده است .


کلینی (۲)

مراجع اصلي ما در اين رساله كتابهاي حديث و فقه ، رجال و تراجم و منابع كتابشناختي اماميه است. طبعا به دليل تداخل حديث شيعي و سني در دوره هاي نخستين و بويژه در كوفه و بغداد ، برخي از منابع سني نيز در دايره تحقيق ما قرار گرفته اند . براي شناخت رجال حديث و شناخت سهم هر يك از بومها و مدارس حديث شيعي به طور كلي و حديث امامي به طور خاص ، مراجعه مستقيم به كتابهاي حديثي و بررسي اسناد روايات و طبقه بندي و تحليل داده هاي آنها بيش از هر مرجع ديگري مي تواند ياريگر محقق باشد . اين به دليل آن است كه تقريبا تمامي منابع حديثي متقدم بر كتاب الكافي ، تنها با چند استثنا از ميان رفته اند و افزون بر آن منابع رجالي و كتابشناختي متقدم يا به همان سرنوشت گرفتار شده اند و يا در ارائه اطلاعات درباره بسياري از امور ضروري خاموشند و كمك چنداني نمي توانند به محقق امروزي بكنند . با اين وصف مراجعه مستقيم به كتابهاي حديثي كار چندان ساده اي نيست . اولا به دليل اينكه از بسياري از كتابهاي حديثي امامي نسخه هاي قابل اعتمادي باقي نمانده و از اينرو بيشتر اين كتابها از عدم وجود چاپهاي انتقادي رنج مي برند ؛ ثانيا اينكه حتي از سوي حديث شناسان ، رجاليان و فقيهان امامي تحقيقات زيادي در رابطه با رمز گشايي از مشكلات متون محدود حديثي اماميه انجام نپذيرفته و در بسياري از موارد ابهام در اسناد حديثي در كنار تصحيفات و تحريفاتي كه در اين اسناد از دير باز و توسط كاتبان و ناسخان صورت گرفته ، مشكل را دو چندان كرده است . به دليل منابع محدود رجالي و اطلاعات محدودي كه از شرايط تدوين حديث امامي داريم ، بسياري از اسناد حديثي و روات احاديث ناشناخته اند و درباره بسياري از اين روات هيچ گونه اطلاعي در اختيار نداريم . كتابهاي رجالي و اطلاعات علماي علم رجال و حديث در دوره هاي متأخرتر صرفا تكرار سخنان محدود كتابهاي قبلي است و تازه وجود گرایشات تبلیغی دینی در دفاع از عقايد مذهبي موجب شده است كه هزاران صفحه بر محتواي كتابهاي رجالي و به دفاع از روايات و روات امامي توسط متأخران اضافه شود ، بي آنكه بتواند مشكلي را از مقابل محقق براي دريافت روشنتر شرايط تدوين حديث بردارد . شيوه هاي مكتب اخباري در فقه و حديث در سده هاي متأخر اين امر را بيش از پيش دامن زده است . افزون بر همه اينها ، جز در يكصد سال گذشته ، مراجعه به منابع سني براي شناسايي روايات و روات حديث امامي كمتر جريان داشته است ، كاري كه با شدت گرفتن آن از يكي دو دهه گذشته توانسته است كمكهاي خوبي به شناخت حديث امامي بكند .

اعتماد به كتابهاي حديثي براي شناخت احوال روايات و روات امامي ، در عين حال با يك خطر جدي نيز روبرواست . تحقيقات كهن ( از سوي برخي از رجاليان و دانشمندان مسلمان ) و يا جديد ( از سوي محققان عمدتا غربي ) در حوزه حديث نشان داده است ، كه تعدادی از منابع حديثي موجود و يا آنهايي كه سرچشمه منابع بعدي بوده اند ، تنها به دليل جدلهاي مذهبي و در شرايط بحث های دینی توليد و يا دست كم بازتوليد شده اند و از سوي برخي از راويان حرفه اي حديث براي حل مشكلات مذهبي تاریخی پيشنهاد و صورتبندي شده اند . گرچه به طور كلي حديث شيعي به دليل تأخير نسبت به حديث سني ، كمتر مورد اين سوء ظن قرار مي گيرد و به همين دليل گمانهايي كه درباره دو قرن نخستين از سوي اسلام شناسان غربي در اين باره وجود دارد ، كمتر دامن حديث شيعي را گرفته است، اما روشن است كه شرايط سياسي و اجتماعي شيعيان و از آن جمله شيعيان امامي ، آنان را براي دست كم بازنويسي و ويرايش متون حديثي ناچار مي كرده است و از اينرو نمي توان به سادگي به تمامي اطلاعات احاديث و اسناد اطمينان لازم را حاصل كرد ؛ بلكه صرفا از طريق اعمال آزمون و خطا مي بايست داده ها را با يكديگر و با مسلمات تاريخي مقايسه كرد و از در افتادن در خطا پيشگيري نمود . بنابراين به سادگي نمي توان تنها بر اساس اسانيد كتب حديثي ، اطلاعات خود را در مورد راويان و محدثان بهبود بخشيد . برخلاف حديث سني كه با انواع مختلف كتابهاي رجالي ،حديثي و تراجم نگاري ، از سوي دانشمندان بعدي مورد مطالعه و كاوشهاي مختلف قرار گرفته ، كتابهاي حديثي اماميه كمتر موضوع نقادي هاي سنتي بوده است . تلاش براي بهبود بخشيدن به اطلاعات حديثي و بر اساس اسناد كتابهاي حديثي اماميه ، نخستين بار توسط اردبيلي ( درگذشته 1101 ق / 1690م ) در كتاب جامع الرواة انجام پذيرفت . وي با استفاده از اسانيد احاديث كتب اربعه ، تلاش كرد ، اطلاعات درباره روات امامي را بهبود ببخشد . كار او را در دوره اخير دو تن از علماي اماميه و با دو روش متفاوت تكميل كردند : يكي آية الله سيد ابوالقاسم خويي با كتاب بزرگ معجم رجال الحديث و ديگري آية الله حاج آقا حسين بروجردي ( درگذشته 1340 ش / 1961م ) در مجموعه كتاب های تجريد يا ترتيب اسانيد. خويي در كتاب خود در ذيل نام هر يك از روات ، افزون بر اطلاعات كتابهاي عمومي رجالي ، به طور مشخص نام مشايخ و راويان هر يك از محدثان ، طبقات روايي راويان و تصحيفات و تحريفاتي كه در اسانيد حديثي كتابهاي اربعه و چند كتاب ديگر به وجود آمده است را متذكر مي شود . اقدام او كوششي مهم براي شناخت طبقات و احوال روات اماميه است . اما كار برجسته تر اقدام بروجردي بود كه در مجموعه خود ، تلاش كرد با فهرست كردن و تنظيم الفبايي اسانيد احاديث كتابهاي حديثي و در رأس همه كتابهاي اربعه حديثي كه علاوه بر كتاب الكافي ، شامل سه كتاب ديگر هم مي شود ، موارد تحريفات و تصحيفات ، ميزان فراواني احاديث تك تك روات و نيز اسناد ، طرق ، مشايخ و روات هر يك را روشن كرده و نهايتا طبقات روات را در هر يك از اين كتابها تنظيم نمايد ( مجموعه كامل اين كتاب تحت عنوان الموسوعة الرجالية در مشهد ، 1413-1414ق توسط بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس به چاپ رسيده است ؛ براي مشخصات اين كتاب ، نك : محمد رضا حسيني جلالي ، المَنهج الرجالي ، قم ، 1420 ق ). يكي از فوائد اساسي اين سه كتاب تشخيص راويان بسياري با نامهاي مشابه ( به اصطلاح راويان مشترك ) بود كه تشخيص تمايز ميان آنها در اسانيد كتابهاي حديثي به سادگي امكانپذير نيست ( براي اين مورد ، نك : كاظمي ، هداية المحدثين) . اين سه تأليف را مي بايست گامهاي مهمي براي بازشناسايي راويان و محدثان سه قرن آغازين حديث شيعي به شمار آورد (آیه الله سید موسي شُبيري زنجاني كه هم اينك در قم كار ديجيتالي كردن كتابهاي حديثي و رجالي اماميه و تسهيل در جستجوي الكترونيك در متون حديثي توسط شاگردان او نظارت مي شود ، كار استاد خود بروجردي را در مورد بيشتر كتابهاي حديثي متقدم در يك سلسله دفاتر بزرگ دنبال كرد كه هنوز هيچكدام به چاپ نرسيده اند) .
در اين رساله كوشش شده است تا با استفاده از تجارب سنتي ياد شده ، با رويكردي مبتني بر تحليل انتقادي / تاريخي ، سير كلي تدوين حديث اماميه مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد .

يكشنبه ۲۶ دي ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۱۶