دوره كليني دوره سرنوشت ساز و نقطه عطف تاريخ تشيع امامي بود . اين امر به دليل واقع شدن غيبت امام دوازدهم شيعيان بود كه حادثه ای غیر مترقبه و سنگين براي منظومه عقيدتي اماميه و ساختار منطقي آن به شمار مي آمد . شرايط پيچيده اماميه در بغداد و مناسباتشان با خليفگان عباسي بغداد ، تشتت مذهبي و اعتقادي شيعيان امامي در شهرها و مناطق مختلف ، نوع پراكندگي جغرافيايي و ضربه پذير بودن اقليت امامي در بسياري از اين مناطق همه ضرورت انواعي از چاره انديشي ها را در برابر مشكل غيبت دو چندان مي كرد . ولي به نظر مي رسد از همه مهمتر اختلافات درون مذهبي و تفرق مذهبي و فرقه اي كه دامن تشيع امامي را از صد سال گذشته گرفته بود و هريك با ادعاهاي مختلف نسبت به تداوم سلسله امامت ، مقام امام و مسئله نقش شيعيان ، "بحران غيبت" را پيچيده تر مي كردند ، ضرورت پاسخگويي و واكنش مناسب را نسبت به اوضاع فراهم آمده بيشتر مي كرد . در اين ميان و در فضايي آكنده از بحران ، اميد و واهمه از سرنوشت ، قدرت گرفتن و تظاهرات مذهبي قرمطيان و اسماعيليان در نقاط تماس با شيعيان امامي و حتي در درون اردوگاههاي اماميان و از جمله در شهر كوفه بحران را براي شيعه امامي و رهبران ايشان دو چندان كرده بود . از ديگر سو موفقيتهاي زيديان در شمال ايران و در يمن در تشكيل دولت شيعي كه ديري بود در هاله اي از اميد و انتظار مورد توجه و توقع جوامع شيعي بود ، اوضاع را براي شيعيان امامي پيچيده تر كرده بود . مطالعه بخش مربوط به اختلافات درون شيعي و امامي دوره آخرين امامان شيعه در كتاب المقالات و الفرق منسوب به سعد بن عبدالله اشعري و كتاب فرق الشيعه حسن بن موسي النوبختي، دو نويسنده برجسته امامي هم روزگار با اين دوران مي تواند ميزان تشتت مذهبي و فرقه اي را در اين دوره به خوبي بازتاب دهد . بنابراين به نظر مي رسد كه با توجه به مشكل به وجود آمده براي دكترين كلامي و مذهبي اماميه ، جامعه امامي با "بحران غيبت" در حقيقت درگير بحران مشروعيت و هويت شده بود و همين امر مي توانست مقدمات نابودي و زوال اماميه را به طور كامل و يا نسبي فراهم كند ؛ اين سرنوشتي بود كه برخي فرق مذهبي اسلامي و شيعي ديگر آن را پيشتر و يا اندكي بعد تجربه كردند .
جامعه اماميه در اين دوره بيش از هر چيز نيازمند سامان دادن سه چيز بود : يكي ايجاد زمينه هاي سياسي و اجتماعي لازم براي استقرار جامعه اماميه و يكپارچگي امامي مذهبان تحت رهبري واحد . اين كار با توجه به نفوذ برخي از شيعيان امامي در دستگاه دولت عباسي و با تداوم نظام وكالت و تأمين مالي لازم براي رهبري جامعه امامي و با رهبري وكلاي اربعه امام غائب و هماهنگي لازم و تا اندازه قابل قبول ميان شهرها و تجمعات امامي با رهبري بغداد و نيز عادي سازي روابط اين جامعه با دستگاه خلافت بغداد به سامان رسيد . دومين ضرورت ، بازسازي منظومه فكري و اعتقادي امامت متناسب با بحران غيبت بود كه اين كار به طور عمده توسط متكلمان و همچنين محدثان امامي در طول دوره غيبت صغرا و به ويژه در دوره پاياني آن و اندكي پس از آغاز غيبت كبري انجام شد و تلاش شد تا از طريق بهره گيري از استدلالات كلامي و مجموعه ميراث حديثي شيعي اين كار سامان يابد . شخصيتهايي مانند ابو سهل نوبختي و ابن قبه رازي از ميان متكلمان و كليني و علي ابن بابويه قمي از ميان محدثان و فقيهان در اين كار بيشترين مشاركت را داشتند . سومين مسئله ، ضرورت ارائه گفتمان مذهبي واحدي براي اماميه در فقه و عقايد بود كه اين كار مي توانست مهمترين عامل براي وحدت نظر بيشتر محافل مختلف امامي و همچنين براي جلوگيري از تفرقات بيشتر و مقابله با " بدعتها " و نوآوريهايي باشد كه مي توانستند هويت اماميه را دچار مشكل بيشتر كنند . اين كار ، به شكلي گسترده ، در حقيقت نخستين بار با توجه به بحران غيبت وسيله شيخ كليني در كتاب الكافي سامان گرفت و كتاب او پايه و مبناي روشني براي ساختمان فقه و عقايد شيعه امامي در چارچوب تشيع اعتدالي و رسمي گرديد و بدين وسيله به تدريج راه براي تسلط تشيع فقهي و دوره اقتدار فقيهان پس از دوره وكلاي اربعه و نظام وكالت فراهم شد . بنابراين بايد تاليف كتاب الكافي را در پيش زمينه فضاي فكري ، اجتماعي و سياسي عصر خود مورد مطالعه قرار داد .
با توجه به نيازهاي پيشگفته ، الكافي در راستاي اهداف رهبران جامعه اماميه تنظيم نهايي و ارائه شد . طبعا با توجه به بحران عميق غيبت نياز به تاليف يك كتاب جامع در اصول مذهبي و حقوقي شيعيان كه متناسب با نياز ايشان باشد ، در اين دوره ضروري بود. درست است كه در همين دوره و پيش از آن تلاشهايي براي تدوين كتابهاي حديثي از سوي برخي از محدثان امامي صورت پذيرفته بود ؛ ولي بي ترديد كتاب الكافي و چنانكه از مقدمه كتاب هم برمي آيد ، بر اساس يك منظومه فكري متناسب با اقتضائات زمان تدوين شده بود . از مهمترين اين مسئله ها ، چنانكه گفتيم ، ضرورتي بود كه جامعه شيعه امامي براي ارائه نظامنامه فكري و حقوقي خود به عنوان يك مذهب داشت . بنابراين با دلمشغولي مشروعيت بخشي به خود و نقش مقدس مذهب ، الكليني كتابها و ابواب مجموعه الكافي را تنظيم كرده است . بدين ترتيب تلاش اصلي در حقيقت براي پر كردن خلا حاصل از واقعه غيبت امام و بحران حاصل از آن در ميان شيعيان بود . همچنين الكليني در اين كتاب كوشيد تا يك شيوه تلفيقي و معتدل را در ارائه احاديث پي گيري كند . شيوه كلي مؤلف در اين كتاب پذيرش طريقه گروههاي معتدل امامي و با رويكردي فقهي است . وي از يك سو از گرايشات كلامي / اصولی و عقل گرايانه كه هنوز در جامعه اماميه بسياري پذيراي آن نبودند ، اجتناب مي نمايد و در چارچوب حديث گرايي حركت مي كند ؛ و از ديگر سو با حذف بخش قابل توجهي از احاديثي كه مورد استناد گروههاي غلات قرار مي گرفت و در دوره كليني برخي از غلات مخمِّسي و نُصيري و يا محدثان مُفوِّضي آنها را روايت و انتشار مي دادند و يا حذف حداکثری احاديث مورد استناد گروههاي تشبيهي و جبري گراي شيعي در اين دوره ، عملا كوشيد به گرايش اعتدالي اماميه نزديك شود. در حقيقت كليني با بهره گيري از ميراث محافل مختلف امامي و تنظيم و تهذيب آنها گامي اساسي براي يكپارچگي دكترين شيعي در فقه و عقايد برداشت و تا اندازه قابل توجهي نماينده جريان غالب تفكر امامي براي دوره هاي بعدي گرديد ؛ به طوري كه هم گرايش متكلمان و هم گرايش اخباريان و اصحاب حديث به اين كتاب اعتماد داشتند و مرجعيت آن را به اندازه هاي متفاوت پذيرفته بودند . با اين وصف مرده ريگ برخي جريانهاي پيراموني همچنان در ميان شيعيان امامي باقي ماند و راه خود را باز كرد و خود را در دوره هاي بعد به صورتهاي مختلف نشان داد ؛ اما با همه اين احوال بايد نقشي قابل توجه براي مركزيت گرايي و ارائه قرائت رسمي از تشيع امامي به واسطه كتاب الكافي قائل شد . به همين دليل احتمال اينكه تدوين كتاب الكافي برنامه اي منظم از سوي مركزيت شيعه در بغداد و در پاسخ به بحران غيبت بوده باشد كم نيست . اين گرايش بيشتر متمايل به ارائه تشيع امامي در ساختار يك منظومه حقوقي – فقهي بود . ترميم مرجعيت ديني و مشروع براي مومنان شيعي امامي از طريق ارائه مباني قرآني و حديثي فقه و كلام مي توانست خلاء كلامي ناشي از غيبت امام را در جامعه نوپاي امامي كه با مشكلات سياسي و اجتماعي بسياري روبرو بود ، پر كند . به ويژه كه ، چنانكه گفتيم ، چندي بود راه براي نفوذ و قدرت گرفتن شيعيان در دستگاه خلافت باز شده بود . نياز به نظام فقهي براي دوران جديد كاملا محسوس بود و كليني ، گرچه خود بعدها كمتر به عنوان يك فقيه شناخته مي شد ، ولي كتاب او مجموعه اي از احاديث فقهي بود كه وي از ميراث امامان و سنتهاي شيعي گردآورده بود .
زمينه هاي تدوين كتاب الكافي را مي توان از نقطه نظرهاي مختلفي مورد مطالعه قرار داد . در زمان تأليف كتاب الكافي ، جامعه اماميه در فقه و كلام / عقايد گرايشهاي مختلفي را تجربه كرده بود و مكاتب گوناگون امامي منابع مختلفي را ارائه كرده بودند . زمينه هاي تدوين اين كتاب را مي توان در مقايسه با دانشهاي فقه ، كلام و عقايد و همچنين دانش حديث مورد مطالعه قرار داد . بي ترديد كتاب الكافي كه دايره مطالب آن فقه ، حديث ، عقايد و تفسير را شامل مي شود ، در پيش زمينه همين دانشها تدوين شده و تنظيم ابواب كتابهاي مختلف الكافي و نظام تبويب و موضوع بندي احاديث آن , با توجه به مباحث شناخته شده فقه و عقايد صورت پذيرفته است . بدين ترتيب كليني به نيازها و مباحث جامعه خود واكنش نشان داده است .
از ديگر سو نحوه تنظيم و عناوين کتابها و ابواب کتاب الکافی و مباحثي كه گاه كليني در تفسير احاديث و در ذيل آن و يا در آغاز برخي ابواب اين کتاب مطرح كرده ، راهگشاي خوبي براي آشنايي با باورها و نگرشهاي كليني به مسائل مختلف و درك شرايط كلي تأليف كتاب الكافي است .
يكشنبه ۲۶ دي ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۱۲