یادداشتی که سال ها پیش نوشتم و الآن در میان فایل ها پیدا کردم. درباره ساختار کتاب سير الملوک المسمی بنهاية الارب في أخبار الفرس والعرب. چاپ دانش پژوه. یک سالی در پاریس درباره ادبیات قبل از اسلام عصر ساسانی و ترجمه های عربی آن کار کردم. امیدوارم وقتی نتایج آن پژوهش ها منتشر شود

ترتيب مباحث کتاب نهاية الارب في تاريخ الفرس والعرب
۱- مقدمه کتاب شامل داستان کتاب ص ۱-۲
۲- ده برگ نخستين از نسخه اصلی کتاب: روايت ابوالبختری است از آفرينش از کتاب المبتدأ او . ص ۲ تا ۱۶
۳- پايان بخش الحاقی از کتاب المبتدأ ابوالبختري ص ۱۶
۴- آغاز روايت کتاب سير الملوک ص ۱۶: تم الجزء الملحق بسير الملوک وهذا مبتدأ کتاب السير وأخبار الملوک الذي لم يزل مخزوناً عند الخلفاء.
در دنباله روايت شعبی آغاز می شود در آغاز کتاب سير الملوک، شامل خطبه کتاب. ص ۱۶ به بعد
۵-داستان تدوين کتاب سير الملوک توسط سه تن يعنی شعبي و ابن القرية و ابن المقفع در زمان عبدالملک بن مروان در سال ۸۵ق نک: ص ۱۷. از اين مقدمه روشن می شود که بخش پادشاهان غير عرب را در اين کتاب شعبي و ابن القرية تنظيم کرده اند و بخش پادشاهان عجم را ابن المقفع.
۶- آغاز روايت ابن القرية و شعبي: ص ۱۷
۷- بازگشت سخن به ذکر ملوک عجم، ص ۸۲. شامل حکايت رستم و اسفنديار. در اينجا نقل از ابن المقفع آغاز می شود، به صورت: قال عبدالله بن المقفع: وجدت في کتب العجم...
۸- تا ص ۸۶: بازگشت سخن به ذکر ملوک يمن. از اين صفحه تا ۸۸
۹- بازگشت سخن به ذکر پادشاهان عجم در چند سطر در ص ۸۸: بهمن پسر اسفنديار
۱۰- باز در ص ۸۸ و سطر اول ص ۸۹ بازگشت سخن به ذکر ملوک يمن.
۱۱- ص ۸۹: بازگشت سخن به ياد کرد از پادشاهان عجم. تا اواخر صفحه در مورد دارا فرزند بهمن
۱۲- اواخر صفحه ۸۹ باز : بازگشت سخن به ذکر ملوک يمن، و ادامه آن تا ص ۹۸
۱۳- چند سطر اول ص ۹۹: بازگشت سخن به ذکر پادشاهان عجم و ادامه روايت ابن المقفع: درباره دارا فرزند دارا فرزند دارا
۱۴- ص ۹۹: بدون ذکری از بازگشت سخن، سخن ابن مقفع پايان گرفته و داستان سيل وادي العرم در يمن آغاز می شود. روشن است که اين تکه با وجود آنکه در ادامه روايت ابن المقفع آمده ولی ارتباطی با روايت او ندارد و مربوط است به بخش عربی کتاب نهاية الارب. ادامه آن تا ص ۱۰۵
۱۵- بازگشت سخن به ذکر ملوک يمن. روايت آن با قال الشعبي آغاز می شود، از ص ۱۰۵
۱۶-داستان اسکندر به روايت ابن مقفع از ص ۱۱۰. در اين بخش نامه های اسکندر به دارا فرزند دارا و ديگران و پاسخ نامه ها آمده است. روايت ابن مقفع از اسکندر تا ص آخر ص ۱۴۱ ادامه دارد.
۱۷- از سطر آخر ص ۱۴۱ روايت شعبی و به روايت او از عبدالله بن سلام (که در اصل يهودی بوده و بعد مسلمان شده بوده است) شروع می شود. تا اوائل ص ۱۵۵. بنابراين مؤلف دو روايت ايرانی و يهودی/سنت کتاب مقدس را از اسکندر با هم آورده است.
۱۸- ص ۱۵۵: داستان سبب ملوک الطوائف را آغاز می کند. اينجا روشن نيست روايت از چه کسی است. آيا از ابن مقفع آست و يا از الشعبي/ابن القرية. اما به هر حال در آغاز همين بخش در ص ۱۵۶ از ملوک الطوائف سخن می راند و بعد بلا فاصله از اردشير پاپکان به عنوان نابود کننده آنان ياد می کند و او را نواده مهريس بن ساسان بن بهمن الملک می داند.
۱۹- ص ۱۵۸: اخبار ملوک الطوائف پس از اسکندر است. قسمت آغازين اين بخش معلوم نيست که از چه کسی است. اما پس از گذشت حدود يک صفحه روايت را با ابن مقفع دنبال می کند. احتمال دارد که از آغاز ص ۱۵۵ به بعد همه روايت از ابن مقفع باشد، چرا که مضامين آن بيشتر مربوط به ايران است. در ص ۱۵۸ در آغاز سخن از ملوک الطوائف بدون اينکه نامی از ابن مقفع آمده باشد، می نويسد که کتابهای ادب عجم که هم اينک در اختيار است، در دوره ملوک الطوائف نوشته شده است مانند کتابهای: کتاب لهراسب کليله و دمنه (؟ به صورت عنوان واحد)، کتاب مروک و سندباد، و کتاب شيماس ، و کتاب يوسفا اسف، و کتاب بلوهر (ص ۱۵۸).
۲۰- از ص ۱۵۹ داستان فرّخان فرزند آفرين فرزند اشنه فرزند سابور فرزند اذروان پادشاه را می آورد به روايت ابن المقفع که می نويسد: قرأت في کتب سير الملوک من العجم. در اينجا به ذکر اشکانيان و پادشاهی آنان می پردازد. اين روايت تا ص ۱۷۱ ادامه دارد.
۲۱- از ص ۱۷۱: اخبار ملوک الطوائف عرب را می آورد (طبعا در مقايسه با ملوک الطوائف عجم). به روايت از دغفل شيباني به روايت از عبيد بن شرية (این روایت متکی است بر سير الملوک حميريان). در ادامه نيز روايت شعبی ص ۱۷۶ -۱۷۷.
۲۲- قصه اردشير بن بابک به عنوان قاتل ملوک الطوائف عجم و داستان او با اذروان بن بوذاسف. در دنباله داستان ابرسام وزير اردشير (ص ۱۸۳) . در دنباله داستان عيسی مسيح با اردشير (ص ۱۸۵). در تمام اين قسمت نامی از ابن المقفع نيامده است.
۲۳- درباره سياست اردشير، از ص ۱۸۶ تا ص ۱۸۸ باز در اينجا نامی از ابن المقفع نيست.

۲۴- تدبير اردشير در ارسال جنگ آوران و مرزهای جنگی به روايت از شعبي ، از ص ۱۸۸ تا ص ۱۹۰. در دنباله هم عناوين مختلفی درباره اردشير آمده ولی نامی از ابن المقفع و يا شعبی در آن نيست. از ص ۱۹۰ به بعد. در اين قسمتها از خطبه های اردشير نيز نقل می کند. و در دنباله عهد اردشير را به فرزندش شاپور می آورد: از ص ۱۹۶ تا ص ۲۰۰ که به مرگ اردشير پايان می گيرد.
۲۵- بازگشت سخن به ملوک عرب در يمن، به روايت شعبی از ابن شرية: از ص ۲۰۰ تا ص ۲۰۳
۲۶- بازگشت سخن به ملوک عجم: پادشاهی شاپور از ص ۲۰۳ تا اول ص ۲۰۶ به روايت از ابن المقفع.
۲۷- بازگشت سخن به ذکر ملوک عرب در يمن: منبع اين قسمت دانسته نيست. از ص ۲۰۶ . در دنباله البته در ذکر داستانهای ديگر اين بخش نام شعبی ديگر بار می آيد، ص ۲۰۷ تا ص ۲۰۸
۲۸- اخبار هرمز به روايت ابن المقفع از ص ۲۰۸ تا ص ۲۱۱
۲۹- آغاز روايات عربی باز از ص ۲۱۱ به روايت ابن شرية و شعبي تا ص ۲۱۲.
۳۰- روايت ابن المقفع از پادشاهی بهرام از ص ۲۱۲ تا ص ۲۱۳. در دنباله نيز باز روايت ابن مقفع است درباره مقبره بهرام بن بهرام، تا ص ۲۱۴.
۳۱- عنوان پادشاهی تبّع بن ملکيکرب، از ص ۲۱۴ بدون ذکر منبع آن. گرچه اين بخش در دنباله روايت ابن المقفع آمده، اما به احتمال قوی ارتباطی به روايت منسوب به او ندارد و مربوط است به روايات منابع عربی اين متن، تا ص ۲۱۶. در همين قسمت البته در يک مورد نام شعبی آمده است: ص ۲۱۶
۳۲- پادشاهی نرسی فرزند بهرام به روايت ابن المقفع، از ص ۲۱۶ . و در دنباله پادشاهی هرمز فرزند نرسی در ص ۲۱۷
۳۳- در دنباله باز به پادشاهی تبع پرداخته و در دنباله باز بخش عربی نهاية آمده است با روايات شعبي. تا ص ۲۲۱
۳۴- از دو سطر آخر ص ۲۲۱ روايت پادشاهی ايران شروع می شود . در دنباله آن خطبه شاپور ذوالأکتاف و تاريخ پادشاهی او تا ص ۲۲۷. در اين بخش نامی از ابن المقفع و يا منبه ديگری نمی آيد.
۳۵- اخبار ملوک عرب شام، از ص ۲۲۷ به نقل از دغفل شيباني و شعبي و ديگران که همگی سازندگان بخش عربی کتابند. تا ص ۲۴۷.
۳۶- پادشاهی شاپور فرزند شاپور و بهرام فرزند شاپور از ص ۲۴۷ تا ۲۴۸. بدون ذکر مرجع.
۳۷- آغاز بخش عربی تا ص ۲۵۲.
۳۸- پادشاهی يزدگرد فرزند شاپور و تولد بهرام گور از ص ۲۵۲ تا ص ۲۵۶ بدون ذکر مرجع
۳۹- داستان کشته شدن يزدگرد و پادشاهی فرزندش بهرام گور، به روايت ابن المقفع از ص ۲۵۶. دنباله آن تا مرگ وی تا ص ۲۶۶ .
۴۰- داستان آل منذر از اواخر ص ۲۶۶ و در دنباله روايت داستان پادشاهان عرب، و نيز پادشاهی ذی نواس در يمن با ذکر مراجع عربی مانند شعبي و ابن شرية تا ص ۲۷۰
۴۱- بازگشت به پادشاهی يزدگرد فرزند بهرام ص ۲۷۰ بدون نامی از منبع داستان.
۴۲- پادشاهی قصي قرزند کلاب از ص ۲۷۰ و در دنباله داستان غلبه حبشيان بر يمن تا ص ۲۷۷ به روايت منابع عربی پيشين.
۴۳- پادشاهی پيروز فرزند يزدگرد فرزند بهرام گور از ص ۲۷۷ تا ص ۲۸۰ به روايت ابن المقفع.
۴۴- قصه بلاش و داستان دختر پادشاه هند، از ص ۲۸۰ تا ص ۲۹۴ بدون ذکر منبع آن.
۴۵- پادشاهی قباد از ص ۲۹۴ بدون ذکر منبع آن . در دنباله عهد قباد به انوشروان. از ص ۳۰۰ تا ص ۳۰۱ بدون ذکر منبع
۴۶- آغاز پادشاهی انوشروان و ذکر سياستهای او از ص ۳۰۱ تا ص ۳۰۴ بدون ذکر منبع
۴۷- روايت عربی مرتبط با عبد مناف و سيف بن ذي يزن و اصحاب فيل به روايت شعبي از ص ۳۰۵ تا ۳۲۴
۴۸- روايت ابن مقفع از پيکار انوشروان در شام و داستان انوشزاد، از ص ۳۲۴ تا –۳۲۸
۴۹- روايت ابن مقفع از اقدامات انوشروان در رابطه با خراج و حساب اراضی از ص ۳۲۸. در دنباله سياست او در مورد سپاهيان از ص ۳۳۰. قسمت اخير بدون ذکر منبع است، تا ص ۳۳۴ سطر ۱۰.
۵۰- در دنباله داستان باذان در يمن است که روشن است با قسمت قبل متفاوت است و از قسمت عربی کتاب نهاية است. از ص ۳۳۴ سطر ۱۰ تا ۳۳۶.
۵۱- بازگشت سخن به انوشروان، و آداب و مجالس او و بزرجمهر از ص ۳۳۶ به روايت از ابن مقفع. تا ص ۳۴۶
۵۲- پادشاهی هرمزد فرزند انوشروان از ص ۳۴۶ تا ص ۳۵۰ بدون ذکر منبع
۵۳- اخبار بهرام چوبين از ص ۳۵۰ و در دنباله اخبار خسرو پرويز بدون ذکر منبع تا ص ۳۹۸
۵۴- اخبار آل منذر و مناسبات آنان با ساسانيان از ص ۳۹۸ تا ص ۴۲۳، بر اساس روايات عربی
۵۵- اخبار ايرانيان و روميان و مناسبات ميان آنان از ص ۴۲۴ تا ۴۲۵ بدون ذکر منبع
۵۶- علت مقتل خسرو پرويز و اخبار شيرويه بدون ذکر منبع از ص ۴۲۵ تا ص ۴۴۰
۵۷- در دنباله، روايت فتوح و مقدمات آن از ص ۴۴۰ (سطر آخر) تا ص ۴۴۹
۵۸- پادشاهی يزدگرد و دوره فتوحات ايران بدون ذکر سند از ص ۴۵۰ تا ص ۴۷۲. مرگ يزدگرد در ص ۴۷۲ تا ۴۷۳.
۵۹- پايان کتاب: تمّ کتاب سير الملوک المسمی بنهاية الارب في أخبار الفرس والعرب. ص ۴۷۳.
پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۷:۴۴