شاید نزدیک بیست و هفت و هشت سال پیش بود به مناسبتی دنبال کتاب فصل الخطاب حاجی نوری بودم، خیلی طول کشید تا اینکه نسخه ای از چاپ سنگی آن به دستم رسید. در بیشتر کتابخانه ها این کتاب در دسترس نبود. امروز گرچه هنوز نسخه ای با تصحیح انتقادی از آن به دست داده نشده اما کپی دیجیتال چاپ سنگی آن همه جا بر روی سایت ها هست و قابل دانلود. من از این کتاب طبعاً خوشم نمی آید، نه صرفاً به خاطر موضوع آن بلکه به خاطر رویکرد مؤلف آن در گردآوری احادیث و نوع استدلالات غیر قابل قبول آن. بحث گردآوری قرآن و تدوین مصحف امروزه تبدیل شده به یک بحث علمی که در حول و حوش آن می توان تحقیق کرد. بحث من این نیست که روایت سنت درباره گردآوری و کیفیت تدوین قرآن و موضوع تمامیت قرآن را باید لزوماً بپذیریم یا نپذیریم اما آنچه در بحث های آکادمیک مطرح می شود جنبه علمی و انتقادی دارد و تفاوت دارد با رویکردی که حاجی نوری در این کتاب اتخاذ کرده که در واقع رویکری است اخباری و حدیث گرا بی آنکه ذره ای در آن روحیه انتقادی و نقادی حاکم باشد. در میان علمای شیعه به ویژه در چند سده نخستین کسانی که تصریح به تحریف قرآن حال چه به معنای تغییر و تبدیل و چه به معنای نوعی نقص در قرآن کرده اند، دست کم بر اساس منابع موجود زیاد نبوده اند. تعدادی از محدثان البته روایاتی را در کتاب های خود نقل کرده اند که بعضاً به تصریح و بعضاً به تأویل چیزی مانند تحریف قرآن از آنها قابل استنباط است اما آن احادیث بیشتر ناظر به تفسیر و تأویل آیات قرآنند و نه موضوع اضافه و کم در متن مصحف و تازه باید آنها را در چارچوب ادبیات جدلی میان اهل سنت و شیعیان فهمید و نه لزوماً به معنی تصریح بر تحریف قرآن. آنجا که پای تصریح به میان آمده علمای شیعه معمولاً ادعای تحریف را یا با بحثی کلامی رد کرده اند و یا وقوع آن را نپذیرفته اند. تعدادی حدیث هم هست که غالیان شیعی نقل کرده اند و بعضاً در آثار غیر معتبر نقل شده. اصولاً ادعای تحریف قرآن درباره مبحث امامت متعلق به دوره ای است که در آن هنوز بحث امکان تأویل باطنی آیات قرآن کمتر محل توجه بود. آنگاه که این بحث مطرح شد لزومی نداشت بر تحریف قرآن ادعا شود تا بحث های مرتبط با امامت توجیه شود بلکه به سادگی می شد با رویکرد تأویلی به آیات قرآن بحث امامت را به قرآن کشید.
علمای اخباری در طول تاریخ خود بیشتر از اصولیان در نقل روایات تحریف کوشا بوده اند. البته ما اصولیان معتقد به تحریف قرآن هم داشته ایم. حاجی نوری البته اخباری به شکل متعارف آن نیست. او متعلق به دورانی است که بر اثر سنت تحصیلی نمی توانسته در فقه جنبه اخباری او ظهور و بروز کند اما کتاب مستدرک الوسائل او و نیز خاتمه آن با رویکردی کم و بیش اخباری است. خود متن کتاب مستدرک البته هیچ گاه از دیدگاه فقها کتاب معتبر و مرجعی قلمداد نشد. خاتمه مستدرک به دلیل اشتمال بر اطلاعات رجالی و نقل اجازات بسی مفیدتر از کتاب مستدرک است. عمده منابع مستدرک منابعی است یا غیر معتبر و یا روایاتی است که برای بحث های فقیهان مفید نبوده است. آثار دیگر حاجی نوری هم کم و بیش همین وضعیت را دارد. عمدتاً گردآوری احادیث و حکایات و روایات است بدون تأملات نظری و نقادانه. با این وصف چنانکه گفتم مهمترین خدمت حاجی نوری حفظ شماری از نسخه های خطی به ویژه در دانش حدیث و همچنین مطالب مفیدی است که در حوزه تراجم نگاری و نقل اسناد و اجازات در خاتمه مستدرک دارد که البته عمدتاً هم متکی است بر ریاض العلماء. مرحوم آقای عسکری یک جلد کتاب در رد بر فصل الخطاب نوشته که می تواند رویکرد یک دانشمند سنت گرا را به کتاب حاجی نوری نشان دهد. توجیهات بسیار باردی برای تألیف این کتاب بعدها البته اظهار شد که هیچ کدام قابل مفاهمه و گفتگو نیست. حاجی نوری در فصل الخطاب گاه بر کتاب هایی در ادعای تحریف تکیه کرده که نه تنها قابل اعتماد نیستند بلکه جعلی بودن آنها جای بحث و چند و چون ندارد.
شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۴۸