این یک بحث بسیار قدیمی در سابقه علوم تفسیری و قرآنی است که آیا در قرآن آیاتی هست که تأویل آن را جز خداوند و یا به روایت شیعه (و برخی دیگر) جز خدا و پیامبر (و امامان) ندانند یا خیر؟ و دقیقاً منظور از متشابهات چیست و مراد از تأویل آن آیات چیست و چه کسانی معانی آن آیات را درک می کنند و چه کسانی باید علم آن آیات را از خداوند بخواهند؟ این بحث خلاصه وار چنانکه می دانیم به آیه ای از قرآن باز می گردد که در این باره اشاره ای دارد. برخی مانند معتزله به وجود آیات متشابه تأکید داشته اند و آن را راهی برای تأکید بر ضرورت تأویل آیاتی می دانستند که ظاهرش نوعی تشبیه را شاید تأیید کند و برخی دیگر دایره متشابه را بسیار محدود می دانسته اند. در سده بیستم، هم در ایران و هم در کشورهای عربی باز این بحث جدی شد و نظرات متفاوتی در این زمینه ابراز گردید. در تاریخ ادبیات اسلامی آثار زیادی داریم تحت عنوان متشابه القرآن. در اینجا نمونه ای که به تازگی چاپ شده را معرفی می کنیم:
کتاب متشابه القرآن از دانشمندی معتزلی به نام رکن الدن ابو طاهر الطریثیثی را سالها پیش در مقاله ای معرفی کردم. همینک این کتاب بر اساس چندین نسخه خطی به کوشش عبد الرحمن بن سلیمان السالمی در قاهره و به کوشش معهد المخطوطات العربیه به چاپ رسیده است. گویا کهنترین نسخه کتاب در کتابخانه آمبروزیانا موجود است که با وجود آنکه آن را من پیشتر در سایت کاتبان معرفی کرده بودم و نیز وجود آن را به مصحح کتاب نیز گوشزد کرده بودم اما متأسفانه در تصحیح کتاب به کار گرفته نشده است (نسخه ای است به شماره اچ ۱۹؛ نسخه ای بسيار کهنه از کتاب ولی ناقص الأول و البته آخرش کامل است. در عين حال متأسفانه برگ آخر نسخه نو نويس است و نمی توان تاريخ آنرا دقيقاً بيان کرد. نسخه زيدی و يمنی است و شايد و بل گويا قطعاً از همه نسخه های ديگر اين کتاب و حتی نسخه ۶۵۵ ق آن که در آن مقاله معرفی شد نيز کهنه تر است. نسخه ۶۵۵ ق شامل مجموعه ای است دارای سه کتاب و این کتاب اولین متن آن مجموعه و تاریخ آخر صفر سال ۶۵۵ ق ، تاریخ کتابت آخرین کتاب این مجموعه است؛ با کتابت منصور بن أسعد اليونسي الحرازي. برای او نک: سيرة المهدي احمد بن الحسين که اين کاتب از علمای دوره او بوده و نيز کتابت نسخه ای از الحدائق الوردية به وسيله او موجود است در کتابخانه وين. اين نسخه به شكل ناقصی در مقدمه تصحيح كتاب معرفي شده). تصحیح کتاب به طرز شایسته ای به چاپ رسیده گرچه در آن اغلاطی تصحیحی دیده می شود که باید وقتی دیگر بدان پرداخت. از نویسنده این کتاب هیچ نمی دانیم و هیچ منبعی مستقل بدو اشاره ای نکرده است. تنها یاد او بسیار محدود در منابع زیدی یمن آمده که آنها هم تنها بر اساس نسخه های این کتاب در این باره آگاهی های اندکی ارائه می دهند. زمان او و تحصیلاتش و هیچ چیز دیگر درباره او روشن نیست تنها از کتاب بر می آید که نویسنده آن عالمی معتزلی بوده است. من در آن مقاله که سالها پیش منتشر شد درباره او مطالبی را بر اساس نسخه های کتاب به دست دادم. مصحح به آن مقاله گویا دسترسی نداشته است و بنابراین به برخی از نتایج آن بحث در مقدمه اش که عیناً به صورت مقاله ای هم قبل از انتشار کتاب در مجله معهد به چاپ رسید اشاره ای نمی کند. بنابراین برای کسانی که همینک این چاپ را در اختیار دارند شاید بد نباشد برخی مطالب را بر اساس مقاله خودم و نیز یکی دو نکته تازه اینجا مطرح کنم:
۱- نویسنده کتاب معلوم نیست از چه دوره ای است اما مسلماً کتابش از ایران به یمن رفته است. البته هیچ مستندی در این باره وجود ندارد و در لیست آثاری که زیدیان از کتابخانه های ری و خراسان و شمال ایران به یمن در طول سده های پنجم به بعد قمری برده اند یادی از این کتاب نمی شود؛ با این وصف هم از نسبت مؤلف معلوم است او دانشمندی ایرانی بوده و هم اینکه منبعی دیگر طبیعتاً نمی توان برای مبدأ هجرت نسخه های این کتاب به یمن فرض کرد. اولین اشاره ای که به این کتاب دیده ام و آن را مصحح مورد توجه قرار نداده یادی است از این کتاب در ضمن کتابهای که در مشیخه المهدی احمد بن الحسین در اوائل سده هفتم قمری از آنها یاد شده و گفته شده که آن را فرا گرفته بوده است. با این وصف به احتمال زیاد این کتاب هم همانند آثاری دیگر در دوران المنصور بالله عبد الله بن حمزه (د. ۶۱۴ ق) سر از یمن پیدا کرده است. این در واقع اولین اشاره ای است به این کتاب در میان منابع موجود. مصحح کتاب در مقدمه اظهار کرده است که در یکی از نسخه های یمنی کتاب اشاره ای است به اینکه کتاب در زمان منصور بالله به یمن آمده اما من چنان اشاره ای رادر آن نسخه که عکسش را دارم به خاطر نمی آورم.
۲- در کتاب اشاره ای به نام قاضی عبدالجبار نیست. می دانیم که قاضی عبدالجبار هم کتابی دارد با عنوان متشابه القرآن. آخرین نسلی که از آنان در کتاب طریثیثی یادی شده است، نسل استادان قاضی عبد الجبار است (نک: ص ۷۶۹). با این وصف به ظن متآخم به یقین این کتاب تألیفی است بعد از دوران قاضی عبدالجبار. علاوه بر بخشهای مشابهی که میان این کتاب و کتاب قاضی عبدالجبار دیده می شود و طبعاً باید به سبب نقل طریثیثی از کتاب قاضی باشد و نه بالعکس و یا به دلیل نقل از منبع سوم؛ اصولاً همینکه نام او در آثار حاکم جشمی هم نیامده خود دلیل آن است که او مقدم بر قاضی عبدالجبار نبوده است. احتمالاً او از معتزلیانی بوده که ارتباط مستقیمی با مکتب شاگردان قاضی عبدالجبار در ری و خراسان نداشته است. از دیگر سو باید این نکته را که مصحح کتاب از آن غفلت کرده مورد توجه قرار داد که در یکجا (ص ۸۲۷) نویسنده به شاعری به نام أبو طاهر محمد بن علی بن الحسين الخوارزمي الخزوري و شعر معروفی از او استناد می کند که گفته شده مرگش بعد از سال ۴۰۰ ق بوده و این باز قرینه ای است که نشان می دهد او از قاضی عبد الجبار متأخرتر بوده است (برای او نک: الوافي بالوفيات، ٤|١٠١ تا ١٠٢؛ نیز: تبصیر المنتبه ابن حجر، ذیل الحروری).
۳- گرایش نویسنده کتاب نوعی اعتزال بصری و بهشمی است با این وصف در طول کتاب تنها در موارد محدودی این نوع گرایش در تمایز با گرایش بغدادی و یا غیر بهشمی به ظهور پیوسته است. از آنجا که بر شیئیت معدوم تکیه می کند (ص ۱۰۲۵) معلوم است که تحت تأثیر مکتب ابوالحسین بصری نبوده است. اما از دیگر سو در کتاب چنانکه در مقاله پیشگفته نشان داده ام از ابو زید بلخی نقل می کند و او را شیخ خود می خواند (نک: ص ۱۰۴۶) . از آنجا که ابو زید بلخی یک متکلم معتزلی نبوده این امر نشان می دهد که ابو طاهر به سنتی از معتزلیان خراسان دلبسته بوده که شاید ابو زید بلخی را از خود می دانسته و بدو و گرایشات او تعلق خاطر داشته اند.
۴- مصحح کتاب احتمال داده که نویسنده کتاب زیدی بوده است. این احتمال بی تردید نادرست است. ابو طاهر در کتاب و در بخش امامت عقایدی مخالف زیدیان درباره امامت دارد. از آنجا که نویسنده در کتاب با وجود اشاره به امامیه و رد عقاید آنان، از زیدیان نامی نمی برد شاید بتوان پی برد که چندان در محیط او زیدیان اهمیتی نداشته اند. با توجه به اينكه نويسنده ما هيچگاه به عقايد باطنيان و اسماعيليان اشاره ای مستقیم ندارد، و حتی در مواردی كه به طور كلاسيك نويسندگان غير اسماعيلی نام آنان را در كنار نام كسانی مانند فلاسفه و يا ديگر بدعتگرايان مي گزارند، از آنان نامی نمی برد ، شايد بتوان استنباط كرد كه وی كه بی ترديد تمايلی به اسماعيليان نداشته ، از آنان به اين دليل نامی نمی برد كه از ايشان به دليل سيطره شان بر ناحيه سكونت وی (احتمالاً طریثیث که آن زمان محل نفوذ اسماعیلیان بوده، نک مقاله پیشگفته ما) هراس داشته است و لذا ترجيح داده كه از آنان نامی نبرد.
۵- اين نکته را هم بگويم که طريثيثی يک جا در کتاب متشابه القرآن به تفسير خود بر قرآن که پيشتر آنرا نوشته بوده برای تفصيل مطلب ارجاع می دهد (نک: ص ۹۴۳؛ نیز: برگ ۱۳۴ الف در نسخه آمبروزيانا). پس او دست کم دو تأليف قرآنی داشته است.
چهارشنبه ۹ دي ۱۳۹۴ ساعت ۷:۱۷