چندسالی است در ایران اقبالی دیده می شود به آموزشهای اخلاقی و عرفانی. اشخاصی معمولاً با دانشهای نزار و محدود در فقه و کلام و فلسفه، تعدادی از آنها درس اخلاق را مجال خوبی برای خویش یافته اند تا اگر هنری در علم و فنون دیگر ندارند باری از اخلاق و عرفان برای خود شهرت و نام و نانی دست و پا کنند. من در این نوشته کوتاه سخنم درباره آنان نیست. سخن من درباره اقبال بسیاری است که به معلمان اخلاق و عرفان که نسبشان را عموماً به نسلی از شاگردان مرحوم سید احمد کربلایی و شاگردانش سید علی قاضی و دیگران می رسانند در جامعه ما پیدا شده است. از بسیاری از بزرگان این مکتب دستور العمل های اخلاقی و عرفانی در دست است و تا اندازه ای می شود با تعالیم آنان آشنایی یافت. از تعدادی از آنها حتی همین مقدار دستور العمل های اخلاقی هم در اختیار نیست اما از آنان حکایاتی بر سر زبانها هست و آشنایان با این سنت از آن آگاهی دارند. از آن هنگام که اقبال به این دست عالمان اخلاقی در میان جامعه مذهبی در ایران فزونی یافته است ما با پدیده ای مواجهیم به عنوان ادبیات مناقب نگاری و کرامت نویسی درباره نسلی از این عالمان و شاگردانشان و حتی شگفت تر درباره شماری از منتسبان به این سنت اخلاقی و عرفانی که هنوز در قید حیاتند و طبعاً انتظار کمتری هست که درباره آنها و شرح مقامات عرفانی و کراماتشان ادبیات مکتوبی داشته باشیم. این پدیده که در آغاز بیشتر شکلی محدود داشت و درباره مقامات عرفانی شماری محدود از شخصیتهایی این گونه سنتها به کار گرفته می شد، به ویژه در بیست سال اخیر درباره شماری از شخصیتهای معاصر و نقل مقامات و کرامات آنان به کار گرفته شد و اندک اندک کار به جایی رسیده است که سالانه در ایران (و همینک با ترجمه برخی از این متون مشعشع به زبان عربی) صدها کتاب و جزوه درباره مناقب و کراماتی از این دست منتشر می شود. طبعاً همه این گونه کتابها از الگویی مشابه پیروی می کنند و داستان پردازیها هم کم و بیش مشابه است و از الگوهای شناخته شده و کهنسال ادبیات مقامات نگاری برای قدیسین و اولیاء و مشایخ در ذکر مقامات و کرامات بهره می گیرند. معمولاً هم چون قافیه به تنگ می آید قوت و مایه اصلی این کتابها را نقل حکایاتی بی اصل و عمدتاً شایعات و صد البته توهمات شکل می دهد. گاه نیز داستانهایی درباره ملاقات با امام عصر در این دست کتابها حکایت می شود که طبعاً پیامدهای خاص خود را دارد. بخشهایی هم در این کتابها به نقل اقوال قصار آنان اختصاص می یابد و دست آخر توصیه هایی اخلاقی همراه با تعالیمی درباره چگونگی انواع ذکر و چله نشینی و ... صدها سایت و وبلاگ و همینک بسیاری در صفحات اجتماعی و از آن جمله در فیسبوک دست اندرکار ترویج و تکثیر این حکایات و سرخوش از گفتن و شنیدن مکرر این دست داستان سرایی هایند. نویسنده این سطور با توجه به اینکه از نزدیک با برخی از این دست عالمان اخلاق و عرفان کم و بیش آشنایی داشته است می توانم اطمینان دهم که بسیاری از این دست سخنان و مقامات نویسی ها اصل و ریشه ای ندارند و ریشه در عوام فریبی ها و عوام زدگی های جماعتی دیگر دارد. شماری به مجرد درگذشت عالمی به عنوان شاگردان او شروع می کنند درباره ارتباطات عرفانی وی با مشایخ گذشته و مقامات و کرامات او سخن گفتن و این پدیده همینک به قصه تکراری بی مزه ای تبدیل شده است. البته پیداست عده ای هم در این میان برای خود کیسه ای می دوزند از این همه آشفتگی دینی و مذهبی که جامعه ما با آن مواجه است. حتی برای برخی گویا چنین تصوری ایجاد شده که در عصر غیبت وجود سلسله ای از علمای ربانی و صاحب مقامات عرفانی بخشی جدا ناپذیر از سنت امامیه بوده است؛ به عنوان عارفانی در کنار فقیهان رسمی. یا از دیگر سو این تصور که فقیهان و عالمان نامدار عصور مختلف شیعه باید حتماً صاحب کرامات و مقاماتی این چنینی به نحوی بوده باشند.
باید علل بروز این رویکرد را در جاهایی دیگر دید. بی تردید عوامل مختلف اجتماعی و سیاسی و آموزشی و مذهبی را باید در این میان در نظر گرفت. باید این پدیده نو ظهور در جامعه ایران را مورد مطالعه جامعه شناختی و روانشناختی قرار داد و آفتهای آن را مطالعه کرد. من البته الآن در مقام بحث از این پدیده در این سطوح نیستم و البته انجام آن را منوط به بسیاری از مطالعات آماری می دانم. هر چه هست پرسش من این است که چقدر چنین پدیده ای در رشد و بیداری وجدان اخلاقی و ارزشهای اخلاق مدار در جامعه ایران تأثیر مثبت و یا منفی داشته است؟ این نوع نگاه به موضوعات عرفانی و اخلاقی تا چه میزان بر جهانبینی دینی و عقلانیت فکری و مذهبی ما تأثیر منفی داشته است؟ علل و اسباب آن چه بوده و راه علاج در چیست؟ ریشه این همه تشنگی چیست و تأثیرات مثبت و منفی احتمالی آن چه خواهد بود؟ ...
پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۹:۳۳