در مجموعه عاشر افندي، شماره 471 مجموعه ای است از آثار شمس الدين اصفهاني، شارح محصول فخر رازي در علم اصول که حائز اهميت است و در اينجا آن را معرفی می کنيم. قبل از هر چيز بايد تذکر دهم اين شمس الدين اصفهاني با شمس الدين اصفهاني شارح تجريد متفاوت است و بر او مقدم؛ با اين وصف هر دو متخصص در علم کلام و منطق و جدل و نظر و خلاف و اصول فقه. پيش از معرفی اين نسخه مناسب است مختصری درباره اين شمس الدين اصفهاني مطالبی را تقديم کنم:
نام و نسب او چنين است: أبو عبد الله شمس الدين محمد بن محمود بن محمد بن عبّاد/ عیّاد العجلي الأصفهاني، قاضي و فقيه و متکلم و اصولی شافعي (616- 688 ق/ 1219- 1289 م) از سلاله أبو دلف عجليّ. آنچه درباره او در منابع تراجم نگاری آمده چنين است که اصلاً اهل اصفهان بود و همانجا نيز چشم به جهان گشود و آموزش اوليه ديد. بعدها به بغداد رفت و نيز به آسيای صغير. در بغداد در فقه به درس شيخ سراج الدّين الهرقلي و در علوم عقلی به درس تاج الدّين الأرموي، شاگرد فخر رازي حاضر شد. او در روم در درس اثير الدّين ابهري حاضر شد و از او حکمت آموخت و علم جدل. وی بعد از سال 650 ق نيز به شام درآمد و قاضي منبج شد و آنگاه راهی مصر گرديد و متولی قضای قوص و نيز بعداً کرک شد. در بخش پايانی عمر شمس الدين باز به قاهره درآمد و آنجا مقيم شد و تدريس می کرد و همانجا نيز در 20 رجب 688 درگذشت. ذهبي در تاريخ الاسلام درباره توليت قضاء و نيز تدريس از جانب او می نويسد: ".... ولي قضاء منبج في الأيّام النّاصريّة، ثمّ دخل ديار مصر، و ولي قضاء قوص، ثمّ ولي قضاء الكرك، ثم رجع إلى مصر و ولى تدريس المدرسة الصّاحبيّة البهائيّة بمصر، و أعاد و أفاد. ثمّ ولّي تدريس مشهد الحسين، و تدريس الشافعيّ، رحمه الله. و تخرّج به خلق، و رحل إليه الطّلبة و كتب عنه الحديث: علم الدّين البرزاليّ، و غيره."
از آثارش بايد به شرح المحصول فخر رازي اشاره کرد با عنوان الكاشف عن المحصول که در سالهای اخير به چاپ رسيده و اثر ارزشمندی است و در آن از شروح ديگر متقدم بر خود بر اين کتاب بهره برده است. عکس نسخه ای بسيار کهنه از آن در کوپريلی همينک در برابر چشم نويسنده اين سطور است. کتاب ديگری نيز داشته به نام «غاية المطلب» در منطق. ديگر تأليفی که از او نام برده اند کتابی است با عنوان القواعد/ الفوائد في العلوم الأربعة که از آن پس از اين سخن خواهد رفت. منابع به اين کتاب او مکرر اشاره کرده اند و اينکه در چهار فن بوده: اصول الفقه، و اصول الدّين، و منطق، و خلاف و گفته اند که بهترين تأليف او بوده است. او آشنايی نيکويی هم به نحو و ادب و شعر داشته است؛ اما دانش او را در فقه و حديث کم دانسته اند.
او صاحب متن عقيده اصفهانيه معروف است که می دانيم ابن تيميه بر آن شرحی معروف و انتقادی نوشته است. عبارت آغازين اين شرح بر اين قرار است: "سئل شيخ الإسلام أبو العباس تقي الدين بن تيمية قدس الله روحه ونور ضريحه وهو مقيم بالديار المصرية في شهور سنة اثني عشر وسبعمائة أن يشرح العقيدة التي ألفها الشيخ شمس الدين محمد بن الأصفهاني الإمام المتكلم المشهور الذي قيل إنه لم يدخل إلى الديار المصرية أحد رؤوس علماء الكلام مثله وأن يبين ما فيها فأجاب إلى ذلك واعتذر بأنه لا بد عند شرح ذلك الكلام من مخالفة بعض مقاصده لما توجبه قواعد الإسلام فإن الحق أحق أن يتبع والله ورسوله أحق أن يرضوه إن كانوا مؤمنين والله تعالى يقول : وما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا...وليعلم أن الشرح المطلوب الآتي ذكره اشتمل ولله الحمد مع اختصاره على غرر قواعد أصول الدين التي لم ينهض بتحقيق الحق فيها إلا الجهابذة النقاد من سادات الأولين والآخرين كما ستشهد ذلك ويشهد به وقت التأمل أهل العدل والإنصاف من المحقين المحققين والله سبحانه ولي التوفيق والهادي إلى سواء الطريق وهو حسبنا ونعم الوكيل.
برخی منابع شرح حال او از اين شمار است: الإشارة إلى وفيات الأعيان 377، و الإعلام بوفيات الأعلام 287، و العبر 5/ 359، 360، و طبقات الشافعية الكبرى 5/ 41 (8/ 100)، و طبقات الشافعية اسنوي 1/ رقم 141، و مرآة الجنان 4/ 208، و البداية و النهاية 13/ 315، و تذكرة النبيه 1/ 125، 126، و فوات الوفيات 2/ 265، و طبقات الفقهاء الشافعيين 2/ 932، 933 ش 12، و الوافي بالوفيات 5/ 12 رقم 1967، و المقفى الكبير 7/ 143، 144 رقم 3238، و السلوك ج 1 ق 3/ 750، و عيون التواريخ 23/ 37، 38، و عقد الجمان 2/ 387، و طبقات الفقهاء لابن قاضي شهبة 3/ 55- 57 ش 491، و النجوم الزاهرة 7/ 382، و حسن المحاضرة 1/ 313، و تاريخ الخلفاء 484، و بغية الوعاة 1/ 103 (در آن تاريخ وفات: سال 678 ق)، و الفوائد البهية 197، و شذرات الذهب 5/ 406، و هدية العارفين 2/ 136، و الأعلام 7/ 308، و معجم المؤلفين 12/ 6، و ديوان الإسلام 1/ 132 رقم 184؛ تاريخالإسلام،ج51،ص:348 تا 349.
نکته جالب در اين ميان اين است که نويسنده اين سطور در طی بررسيهايی که در نسخه های کلامی و فلسفی مجموعه های موجود در کتابخانه سليمانيه به عمل آورد به نسخه ای از کشف الحقائق في تحرير الدقائق تأليف اثير الدين أبهري دست يافت که در آن کاتب نسخه اطلاعات جالب و دقيقتری درباره شمس الدين اصفهاني که از شاگردان اثير الدين ابهري بوده و نيز خود ابهري ارائه داده است؛ اطلاعاتی درباره تحصيلات و استادان شمس الدين اصفهاني. برخی از اين جزييات در ترجمه احوال او ذکر نشده و يا با اين دقت نيست. سبب نقل اين اطلاعات از سوی کاتب اين است که نسخه اساس او از کشف الحقائق ابهري به کتابت شمس الدين اصفهاني بوده که خود نسخه اش را با یک واسطه بر اساس نسخه اصل استادش، نويسنده کتاب فراهم کرده بوده است. اطلاعاتی که شمس الدين اصفهاني اينجا ارائه می دهد به ويژه در زمينه ارتباط او با استادان حکمت و کلام در دورانش و از آن ميان اثير الدين ابهري و تاج الدين ارموي (تاج الدين ابو الفضائل محمد بن الحسين بن عبد الله الأرموي صاحب الحاصل من المحصول و شاگرد معروف فخر رازي؛ در متن آنچه می آيد، به اشتباه کاتب تاج الدين را محمود بن أبي بکر خوانده که بی ترديد غلط است. در اينجا کاتب دچار سبق قلم شده و ميان سراج الدين ارموي و تاج الدين ارموي خلط کرده است) حائز اهميت است. اين نسخه در کتابخانه جار الله به شماره 1436 موجود است و عنوان نسخه بر روی برگ آغازين چنين است:
کتاب کشف الحقائق في تحرير الدقائق تصنيف الإمام العلامة أثير الدين المفضل بن عمر بن المفضل الأبهري رحمه الله
در برگ 134 الف، در پايان اين کتاب حکمي اثير الدين ابهري، رقم کاتب که حاوی اطلاعات مهمی در رابطه با شمس الدين اصفهاني است چنين است: "تمّ العلم الطبيعي من کتاب کشف الحقائق وبتمامه تمّ جميع الکتاب والحمد لله ربّ العالمين ووافق الفراغ منها (فوق السطر: منه) يوم الإثنين أول يوم من شهر ربيع الآخر سنة أربع وسبعين وستمائة بالقاهرة حرسها الله تعالی من نسخة نسخها بخطّه لنفسه الإمام العلامة شمس الدين محمد بن محمود بن محمد الإصفهاني أطال الله أيامه وکان نسخه إياها من نسخة منسوخة من الأصل وکان فراغه رضي الله عنه من نسخها عشية يوم الجمعة ثاني عشر شهر رمضان المعظّم سنة ستّ وأربعين وستمائة وهو مقيم ببغداد بمدرسة الشرفية منها وقال رضي الله عنه: قرأت هذا الکتاب علی مصنّفه وصحبته مدة وسافرت في صحبته من الروم إلی الموصل وأقام المصنّف بالموصل مدّة وهو (فوق السطر: وأنا) في خدمته ملازم للتحصيل ثمّ سافر المصنّف إلی العجم وانتقلت أنا إلی بغداد واجتمعت بالشيخ الإمام العلامة تاج الدين محمود بن أبي بکر (کذا) الأرموي ثمّ انتقلت أيضاً إلی حلب ومنها إلی قلعة جعبر قاضياً ومنها إلی ديار مصر وتولّيت الحکم بقوص ثمّ نقلني سلطان الوقت إلی الکرک حاکماً. وجدت هذه الحکاية مکتوبة بخطّ الإمام شمس الدين المذکور آخر نسخته کتبها بالکرک بتاريخ جمادي الأولی سنة إحدی وسبعين وستمائة. قال الناسخ لهذا الکتاب: اجتمعت بالشيخ الإمام العلامة شمس الدين المذکور في أول شهر صفر من عام أربع وسبعين وستمائة بمصر ولازمت مجلسه للتحصيل وقال لي توفي مصنّف هذا الکتاب بششتر وکان مرضه نسيج (؟) في ذراعه أعقبه إسهالاً ولم يذکر لي تاريخ موته".
در حاشيه بالای اين برگ پايانی کتاب نيز چنين ديده می شود که توضيحی است درباره سرنوشت برگ انجامين نسخه در دست: "جميع ما في هذا الوجه من هذه الورقة وجدته في الورقة المقطوعة الذي المکتوب علی الباقي منها هذه العلامة 222 بخطّ الناسخ فنقلته هنا بتاريخ يوم الثلاثاء الثاني والعشرين من شهر جمادي الآخرة سنة ثمان وسبعين وستمائة بالقاهرة وقطعت تلک الورقة لآفة حدث بها".
حال به معرفی مجموعه محل سخن اين يادداشت می پردازيم:
کتاب نخست اين مجموعه، القواعد الکلية في جملة من الفنون العلمية تأليف شمس الدين اصفهاني است. اين کتاب که در منابع شرح حال نگاری او بهترين کتابش توصيف شده همانطور که پيشتر گفتيم در چهار فنّ منطق، جدل/خلاف، اصول فقه و علم کلام بر مبنای تفکر کلام اشعري است و البته ناظر به تحولات علم کلام در دوران پس از فخر رازي است و متأثر از اوست و گاه به سخنان فلاسفه نظر دارد و بر آنها انتقاد می کند. بر روی برگ آغازين نسخه در فراز برگ چنين گواهی را می بينيم: "قراءة من أوله إلی آخره علی المصنّف وفي آخر النسخة خطّ المؤلف الإصفهاني وإجازته". پس اين نسخه بر خود مؤلف خوانده شده و در آخر نسخه هم خط و اجازه همو ديده می شود؛ به شرحی که خواهد آمد. عنوان کتاب اول در نسخه چنين آمده است:
کتاب القواعد الکلية في جملة من الفنون العلمية
تصنيف مولانا وسيدنا وشيخنا القاضي الإمام العالم العامل المحقق الزاهد العابد الوارث الراسخ القدوة العلّامة الکامل شمس الدين حجة الإسلام قاضي القضاة سيد العلماء والحکّام مفتي الفرق سيف النظر ناصر الحقّ شيخ المذاهب قدوة الأئمة أبي عبد الله محمد بن محمود الإصبهاني متّع الله المسلمين بدوام حياته ورضي عنه
رقم کاتب در پايان کتاب اول چنين است:
96 الف: علّقه لنفسه الفقير إلی الله تعالی أحمد بن يحيی بن محمد بن علي بن محمد القرشي نفعه الله بالعلم في الدارين وعفا عنه وکمل يوم الثلثاء رابع عشر صفر سنة خمس وسبعين وستمئة أحسن الله خاتمها ...
در همين برگ اجازه ای از شمس الدين اصفهاني ديده می شود: "قرأ عليّ هذا الکتاب المسمّی بالقواعد الکلية من أوله إلی آخره المولی السيد الصدر الأجلّ الأوحد الإمام العالم الفاضل الکامل المتقن المحقق الحسيب النسيب علاء الملة والدين شرف الإسلام والمسلمين أحمد بن سيدنا قاضي القضاة محي الملة والدين ابن سيدنا قاضي القضاة رکن الدين أدام الله علوه ورحم سلفه قراءة بحث وإمعان وتحقيق وإتقان مع التفطن في (؟) معانيه الرموزة والتقط (؟) فائقه وصافيه (؟؟؟) والله يرزقه وإيانا صالح القول والعمل ويصونه وإيانا عن الخطأ والخطل بمنه وکرمه کتبه مؤلفه الفقير إلی الله تعالی محمد بن محمود بن محمد بن عباد الاصفهاني بتاريخ المحرم سنة ستّ وسبعين وستمائة بمصر المحروسة حامداً لله ومصلّياً علی سيدنا ونبينا محمد وآله وعترته الطيبين الطاهرين وحسبنا الله ونعم الوکيل"
در کنارش بلاغی است از شخصی که نسخه را مقابله کرده بر نسخه ای که بر مؤلف خوانده شده بوده
بعد از آن در اين مجموعه متنی است در جدليات و خلافيات که در واقع بخشی مهم از اهتمامات شمس الدين اصفهاني را به خود اختصاص می داده و اين متن هم مانند ديگر متنهای اين مجموعه، از هموست: 96 ب: فصل في الإرشاد إلی الصحيح من النکت والفاسد منها. پايان آن در برگ 110ب: علّقه لنفسه الفقير إلی الله تعالی المستغفر من ذنبه أحمد بن يحيی بن محمد بن علي بن محمد القرشي ...
در برگ 111 الف، اشعاری به فارسی با خط کهن ديده می شود که بسيار جالب توجه است؛ به ويژه که اين مجموعه در مصر کتابت شده.
رساله بعدی هم در منطق جدلی است که از 111 ب آغاز می شود و با اين شروع: "قال سيدنا وشيخنا وإمامنا قاضي القضاة علّامة العلماء مفتي الفرق شيخ المذاهب بقية السلف الصالح شمس الدين أبو عبد الله محمد بن محمود الإصبهاني أمتع الله بحياته ورضي عنه وأثابه الجنّة".
اين متن سوم تا 118 ب ادامه می يابد. بعد از آن از برگ 119 ب، متن عقيده معروف شمس الدين اصفهاني که ابن تيميه آن را شرح کرده می آيد تا 120 الف ؛ آغاز آن: "وقال أيضاً مولانا الإمام العالم الفاضل السيد القاضي القدوة العلامة قاضي القضاة علامة العلماء مفتي الفرق سيد العلماء والمتکلمين أبو عبد الله محمد بن محمود الأصبهاني رضي الله عنه وأثابه الجنّة"
رساله بعدی متنی است با عنوان کيفية المناظرة وترتيب البحث؛ باز در جدل و آداب البحث از 122 ب تا 123 الف. رساله بعد از آن هم که از 123ب تا 128 الف ادامه می يابد باز هم رساله ای در خلافيات و جدليات است. در برگ انجامين نسخه در 128 الف رقم کاتب که در همه متون مجموعه ظاهراً عيناً يک تن نيست، چنين است (128 الف): نجز في العشر الأول من جمادي الآخرة سنة أربع وسبعين وستمئة؛ وقوبل بالأصل المنقول منه حسب الطاقة.
چنانکه می بينيم شمس الدين اصفهاني دانشمندی متخصص در علم کلام اشعري، و در منطق و جدل و خلاف و آداب البحث بوده است. وی در نسلی از دانشمندان سنی قرار می گيرد که به ويژه پس از سقوط بغداد و در پی تحولات فرهنگی عصر ايلخانيان سعی کرد در بخشهای تحت نفوذ مماليک فعاليت خود را ادامه دهد؛ گرچه خود تحت تأثير روند علوم عقلی در ايران و بغداد عصر ايلخانی بود. اين شمار از دانشمندان سنی که به ويژه تحت تأثير کلام فخر رازي و گرايشات فلسفی او بودند، آشنايی خوبی با حکمت سينوی و به ويژه تحصص در منطق ارسطويی داشتند و در نشر منطق در میان درس آموختگان و در نهادهای آموزشی مصر و شام بعداً بسيار مؤثر افتادند. شمس الدين اصفهاني نمونه ای است از همين دامنه تأثير فضای فرهنگی عصر ايلخانان در خارج از آن محيط يعنی در مصر و شام مملوکی. يکی از مهمترين دلمشغولی های اين دانشمندان مباحث مربوط به علوم جدل و خلاف و آداب البحث بود که در آن از آگاهيهای خود از منطق ارسطويی بهره می بردند. کلام و گرايشات کلامی آنان متأثر از مباحث فيلسوفان اسلامی بود و به ويژه از طريق آثار فخر رازي و شاگردانش با حکمت بوعلی آشنا بودند؛ گرچه برخی از آنها بيشتر گرايش انتقادی تعدیل شده ای را نسبت به فلسفه دنبال می کردند. در اين دوران تدوين آثاری در منطق، کلام فلسفی و فلسفه (در قالب تدوين شروح بر آثار ابن سينا و به ويژه اشارات و يا تدوين آثاری در سه گانه منطق، طبيعی، الهی) همراه بود با توجه به علم اصول فقه (بيشتر در حول و حوش کتابهای المحصول فخر رازي و يا مختصر ابن حاجب) و از همان رهگذر توجه به علوم جدل و خلاف و آداب البحث. در واقع مجموعه اين علوم، ارائه ساختاری آموزشی را در قالب علوم عقلی در نهادهای آموزشی دنبال می کرد و فی المثل تدوين آثاری در جدل و آداب البحث به همان اندازه برای کسی مانند اثير الدين ابهري اهميت داشت که تدوين آثاری در منطق و فلسفه. اينها تماماً نشان از تلاشها برای بومی سازی علوم حکمی و سازگار کردن آن با فقه و اصول فقه و منظومه های اعتقادی اهل سنت و به ويژه در ميان اشعريان داشت؛ به نحوی که از نيمه های سده هفتم به بعد و به ويژه در سده هشتم در ميان سنيان ايران و عراق و حتی مصر و شام آموزش فلسفه و به ويژه علوم منطقی همراه بود با آموزش اصول فقه و جدل و آداب البحث. در اين مورد در نوشته های بعدی توضيحات بيشتری را ارائه خواهم داد. نکته جالب در اين ميان اين است که شمس الدين اصفهاني که آثارش بيشتر در جدل و آداب البحث و علم خلاف است و اهتمام اصلی او خود را در شرح مفيدش بر المحصول فخر رازي نشان می دهد، در عين حال شاگرد اثير الدين ابهري در حکمت بوده که می دانيم خود از عالمان فلسفه و از مؤثران در اين فضای فلسفی در دوره ما بعد فخر رازي و در فضای علوم عقلی دوران پيش و پس از عصر ايلخانان مغول است. شمس الدین علاوه بر اينکه در منطق کتاب های مستقل و يا فصول قابل اعتنا داشته، بنابر يک روايت کتاب شفاء ابن سينا را هم می خوانده و تدريس و مذاکره می کرده است ( نک: الدرر الکامنة، 5/ 13؛ گويا مقصود همين شمس الدين اصفهاني است و نه آن ديگری)؛ امری که با توجه به شناختمان نسبت به کسانی همانند او چون سراج الدين ارموي و کمی بعدتر بدر الدين تستري در دورانش کاملاً گواهی شده است.
نام و نسب او چنين است: أبو عبد الله شمس الدين محمد بن محمود بن محمد بن عبّاد/ عیّاد العجلي الأصفهاني، قاضي و فقيه و متکلم و اصولی شافعي (616- 688 ق/ 1219- 1289 م) از سلاله أبو دلف عجليّ. آنچه درباره او در منابع تراجم نگاری آمده چنين است که اصلاً اهل اصفهان بود و همانجا نيز چشم به جهان گشود و آموزش اوليه ديد. بعدها به بغداد رفت و نيز به آسيای صغير. در بغداد در فقه به درس شيخ سراج الدّين الهرقلي و در علوم عقلی به درس تاج الدّين الأرموي، شاگرد فخر رازي حاضر شد. او در روم در درس اثير الدّين ابهري حاضر شد و از او حکمت آموخت و علم جدل. وی بعد از سال 650 ق نيز به شام درآمد و قاضي منبج شد و آنگاه راهی مصر گرديد و متولی قضای قوص و نيز بعداً کرک شد. در بخش پايانی عمر شمس الدين باز به قاهره درآمد و آنجا مقيم شد و تدريس می کرد و همانجا نيز در 20 رجب 688 درگذشت. ذهبي در تاريخ الاسلام درباره توليت قضاء و نيز تدريس از جانب او می نويسد: ".... ولي قضاء منبج في الأيّام النّاصريّة، ثمّ دخل ديار مصر، و ولي قضاء قوص، ثمّ ولي قضاء الكرك، ثم رجع إلى مصر و ولى تدريس المدرسة الصّاحبيّة البهائيّة بمصر، و أعاد و أفاد. ثمّ ولّي تدريس مشهد الحسين، و تدريس الشافعيّ، رحمه الله. و تخرّج به خلق، و رحل إليه الطّلبة و كتب عنه الحديث: علم الدّين البرزاليّ، و غيره."
از آثارش بايد به شرح المحصول فخر رازي اشاره کرد با عنوان الكاشف عن المحصول که در سالهای اخير به چاپ رسيده و اثر ارزشمندی است و در آن از شروح ديگر متقدم بر خود بر اين کتاب بهره برده است. عکس نسخه ای بسيار کهنه از آن در کوپريلی همينک در برابر چشم نويسنده اين سطور است. کتاب ديگری نيز داشته به نام «غاية المطلب» در منطق. ديگر تأليفی که از او نام برده اند کتابی است با عنوان القواعد/ الفوائد في العلوم الأربعة که از آن پس از اين سخن خواهد رفت. منابع به اين کتاب او مکرر اشاره کرده اند و اينکه در چهار فن بوده: اصول الفقه، و اصول الدّين، و منطق، و خلاف و گفته اند که بهترين تأليف او بوده است. او آشنايی نيکويی هم به نحو و ادب و شعر داشته است؛ اما دانش او را در فقه و حديث کم دانسته اند.
او صاحب متن عقيده اصفهانيه معروف است که می دانيم ابن تيميه بر آن شرحی معروف و انتقادی نوشته است. عبارت آغازين اين شرح بر اين قرار است: "سئل شيخ الإسلام أبو العباس تقي الدين بن تيمية قدس الله روحه ونور ضريحه وهو مقيم بالديار المصرية في شهور سنة اثني عشر وسبعمائة أن يشرح العقيدة التي ألفها الشيخ شمس الدين محمد بن الأصفهاني الإمام المتكلم المشهور الذي قيل إنه لم يدخل إلى الديار المصرية أحد رؤوس علماء الكلام مثله وأن يبين ما فيها فأجاب إلى ذلك واعتذر بأنه لا بد عند شرح ذلك الكلام من مخالفة بعض مقاصده لما توجبه قواعد الإسلام فإن الحق أحق أن يتبع والله ورسوله أحق أن يرضوه إن كانوا مؤمنين والله تعالى يقول : وما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا...وليعلم أن الشرح المطلوب الآتي ذكره اشتمل ولله الحمد مع اختصاره على غرر قواعد أصول الدين التي لم ينهض بتحقيق الحق فيها إلا الجهابذة النقاد من سادات الأولين والآخرين كما ستشهد ذلك ويشهد به وقت التأمل أهل العدل والإنصاف من المحقين المحققين والله سبحانه ولي التوفيق والهادي إلى سواء الطريق وهو حسبنا ونعم الوكيل.
برخی منابع شرح حال او از اين شمار است: الإشارة إلى وفيات الأعيان 377، و الإعلام بوفيات الأعلام 287، و العبر 5/ 359، 360، و طبقات الشافعية الكبرى 5/ 41 (8/ 100)، و طبقات الشافعية اسنوي 1/ رقم 141، و مرآة الجنان 4/ 208، و البداية و النهاية 13/ 315، و تذكرة النبيه 1/ 125، 126، و فوات الوفيات 2/ 265، و طبقات الفقهاء الشافعيين 2/ 932، 933 ش 12، و الوافي بالوفيات 5/ 12 رقم 1967، و المقفى الكبير 7/ 143، 144 رقم 3238، و السلوك ج 1 ق 3/ 750، و عيون التواريخ 23/ 37، 38، و عقد الجمان 2/ 387، و طبقات الفقهاء لابن قاضي شهبة 3/ 55- 57 ش 491، و النجوم الزاهرة 7/ 382، و حسن المحاضرة 1/ 313، و تاريخ الخلفاء 484، و بغية الوعاة 1/ 103 (در آن تاريخ وفات: سال 678 ق)، و الفوائد البهية 197، و شذرات الذهب 5/ 406، و هدية العارفين 2/ 136، و الأعلام 7/ 308، و معجم المؤلفين 12/ 6، و ديوان الإسلام 1/ 132 رقم 184؛ تاريخالإسلام،ج51،ص:348 تا 349.
نکته جالب در اين ميان اين است که نويسنده اين سطور در طی بررسيهايی که در نسخه های کلامی و فلسفی مجموعه های موجود در کتابخانه سليمانيه به عمل آورد به نسخه ای از کشف الحقائق في تحرير الدقائق تأليف اثير الدين أبهري دست يافت که در آن کاتب نسخه اطلاعات جالب و دقيقتری درباره شمس الدين اصفهاني که از شاگردان اثير الدين ابهري بوده و نيز خود ابهري ارائه داده است؛ اطلاعاتی درباره تحصيلات و استادان شمس الدين اصفهاني. برخی از اين جزييات در ترجمه احوال او ذکر نشده و يا با اين دقت نيست. سبب نقل اين اطلاعات از سوی کاتب اين است که نسخه اساس او از کشف الحقائق ابهري به کتابت شمس الدين اصفهاني بوده که خود نسخه اش را با یک واسطه بر اساس نسخه اصل استادش، نويسنده کتاب فراهم کرده بوده است. اطلاعاتی که شمس الدين اصفهاني اينجا ارائه می دهد به ويژه در زمينه ارتباط او با استادان حکمت و کلام در دورانش و از آن ميان اثير الدين ابهري و تاج الدين ارموي (تاج الدين ابو الفضائل محمد بن الحسين بن عبد الله الأرموي صاحب الحاصل من المحصول و شاگرد معروف فخر رازي؛ در متن آنچه می آيد، به اشتباه کاتب تاج الدين را محمود بن أبي بکر خوانده که بی ترديد غلط است. در اينجا کاتب دچار سبق قلم شده و ميان سراج الدين ارموي و تاج الدين ارموي خلط کرده است) حائز اهميت است. اين نسخه در کتابخانه جار الله به شماره 1436 موجود است و عنوان نسخه بر روی برگ آغازين چنين است:
کتاب کشف الحقائق في تحرير الدقائق تصنيف الإمام العلامة أثير الدين المفضل بن عمر بن المفضل الأبهري رحمه الله
در برگ 134 الف، در پايان اين کتاب حکمي اثير الدين ابهري، رقم کاتب که حاوی اطلاعات مهمی در رابطه با شمس الدين اصفهاني است چنين است: "تمّ العلم الطبيعي من کتاب کشف الحقائق وبتمامه تمّ جميع الکتاب والحمد لله ربّ العالمين ووافق الفراغ منها (فوق السطر: منه) يوم الإثنين أول يوم من شهر ربيع الآخر سنة أربع وسبعين وستمائة بالقاهرة حرسها الله تعالی من نسخة نسخها بخطّه لنفسه الإمام العلامة شمس الدين محمد بن محمود بن محمد الإصفهاني أطال الله أيامه وکان نسخه إياها من نسخة منسوخة من الأصل وکان فراغه رضي الله عنه من نسخها عشية يوم الجمعة ثاني عشر شهر رمضان المعظّم سنة ستّ وأربعين وستمائة وهو مقيم ببغداد بمدرسة الشرفية منها وقال رضي الله عنه: قرأت هذا الکتاب علی مصنّفه وصحبته مدة وسافرت في صحبته من الروم إلی الموصل وأقام المصنّف بالموصل مدّة وهو (فوق السطر: وأنا) في خدمته ملازم للتحصيل ثمّ سافر المصنّف إلی العجم وانتقلت أنا إلی بغداد واجتمعت بالشيخ الإمام العلامة تاج الدين محمود بن أبي بکر (کذا) الأرموي ثمّ انتقلت أيضاً إلی حلب ومنها إلی قلعة جعبر قاضياً ومنها إلی ديار مصر وتولّيت الحکم بقوص ثمّ نقلني سلطان الوقت إلی الکرک حاکماً. وجدت هذه الحکاية مکتوبة بخطّ الإمام شمس الدين المذکور آخر نسخته کتبها بالکرک بتاريخ جمادي الأولی سنة إحدی وسبعين وستمائة. قال الناسخ لهذا الکتاب: اجتمعت بالشيخ الإمام العلامة شمس الدين المذکور في أول شهر صفر من عام أربع وسبعين وستمائة بمصر ولازمت مجلسه للتحصيل وقال لي توفي مصنّف هذا الکتاب بششتر وکان مرضه نسيج (؟) في ذراعه أعقبه إسهالاً ولم يذکر لي تاريخ موته".
در حاشيه بالای اين برگ پايانی کتاب نيز چنين ديده می شود که توضيحی است درباره سرنوشت برگ انجامين نسخه در دست: "جميع ما في هذا الوجه من هذه الورقة وجدته في الورقة المقطوعة الذي المکتوب علی الباقي منها هذه العلامة 222 بخطّ الناسخ فنقلته هنا بتاريخ يوم الثلاثاء الثاني والعشرين من شهر جمادي الآخرة سنة ثمان وسبعين وستمائة بالقاهرة وقطعت تلک الورقة لآفة حدث بها".
حال به معرفی مجموعه محل سخن اين يادداشت می پردازيم:
کتاب نخست اين مجموعه، القواعد الکلية في جملة من الفنون العلمية تأليف شمس الدين اصفهاني است. اين کتاب که در منابع شرح حال نگاری او بهترين کتابش توصيف شده همانطور که پيشتر گفتيم در چهار فنّ منطق، جدل/خلاف، اصول فقه و علم کلام بر مبنای تفکر کلام اشعري است و البته ناظر به تحولات علم کلام در دوران پس از فخر رازي است و متأثر از اوست و گاه به سخنان فلاسفه نظر دارد و بر آنها انتقاد می کند. بر روی برگ آغازين نسخه در فراز برگ چنين گواهی را می بينيم: "قراءة من أوله إلی آخره علی المصنّف وفي آخر النسخة خطّ المؤلف الإصفهاني وإجازته". پس اين نسخه بر خود مؤلف خوانده شده و در آخر نسخه هم خط و اجازه همو ديده می شود؛ به شرحی که خواهد آمد. عنوان کتاب اول در نسخه چنين آمده است:
کتاب القواعد الکلية في جملة من الفنون العلمية
تصنيف مولانا وسيدنا وشيخنا القاضي الإمام العالم العامل المحقق الزاهد العابد الوارث الراسخ القدوة العلّامة الکامل شمس الدين حجة الإسلام قاضي القضاة سيد العلماء والحکّام مفتي الفرق سيف النظر ناصر الحقّ شيخ المذاهب قدوة الأئمة أبي عبد الله محمد بن محمود الإصبهاني متّع الله المسلمين بدوام حياته ورضي عنه
رقم کاتب در پايان کتاب اول چنين است:
96 الف: علّقه لنفسه الفقير إلی الله تعالی أحمد بن يحيی بن محمد بن علي بن محمد القرشي نفعه الله بالعلم في الدارين وعفا عنه وکمل يوم الثلثاء رابع عشر صفر سنة خمس وسبعين وستمئة أحسن الله خاتمها ...
در همين برگ اجازه ای از شمس الدين اصفهاني ديده می شود: "قرأ عليّ هذا الکتاب المسمّی بالقواعد الکلية من أوله إلی آخره المولی السيد الصدر الأجلّ الأوحد الإمام العالم الفاضل الکامل المتقن المحقق الحسيب النسيب علاء الملة والدين شرف الإسلام والمسلمين أحمد بن سيدنا قاضي القضاة محي الملة والدين ابن سيدنا قاضي القضاة رکن الدين أدام الله علوه ورحم سلفه قراءة بحث وإمعان وتحقيق وإتقان مع التفطن في (؟) معانيه الرموزة والتقط (؟) فائقه وصافيه (؟؟؟) والله يرزقه وإيانا صالح القول والعمل ويصونه وإيانا عن الخطأ والخطل بمنه وکرمه کتبه مؤلفه الفقير إلی الله تعالی محمد بن محمود بن محمد بن عباد الاصفهاني بتاريخ المحرم سنة ستّ وسبعين وستمائة بمصر المحروسة حامداً لله ومصلّياً علی سيدنا ونبينا محمد وآله وعترته الطيبين الطاهرين وحسبنا الله ونعم الوکيل"
در کنارش بلاغی است از شخصی که نسخه را مقابله کرده بر نسخه ای که بر مؤلف خوانده شده بوده
بعد از آن در اين مجموعه متنی است در جدليات و خلافيات که در واقع بخشی مهم از اهتمامات شمس الدين اصفهاني را به خود اختصاص می داده و اين متن هم مانند ديگر متنهای اين مجموعه، از هموست: 96 ب: فصل في الإرشاد إلی الصحيح من النکت والفاسد منها. پايان آن در برگ 110ب: علّقه لنفسه الفقير إلی الله تعالی المستغفر من ذنبه أحمد بن يحيی بن محمد بن علي بن محمد القرشي ...
در برگ 111 الف، اشعاری به فارسی با خط کهن ديده می شود که بسيار جالب توجه است؛ به ويژه که اين مجموعه در مصر کتابت شده.
رساله بعدی هم در منطق جدلی است که از 111 ب آغاز می شود و با اين شروع: "قال سيدنا وشيخنا وإمامنا قاضي القضاة علّامة العلماء مفتي الفرق شيخ المذاهب بقية السلف الصالح شمس الدين أبو عبد الله محمد بن محمود الإصبهاني أمتع الله بحياته ورضي عنه وأثابه الجنّة".
اين متن سوم تا 118 ب ادامه می يابد. بعد از آن از برگ 119 ب، متن عقيده معروف شمس الدين اصفهاني که ابن تيميه آن را شرح کرده می آيد تا 120 الف ؛ آغاز آن: "وقال أيضاً مولانا الإمام العالم الفاضل السيد القاضي القدوة العلامة قاضي القضاة علامة العلماء مفتي الفرق سيد العلماء والمتکلمين أبو عبد الله محمد بن محمود الأصبهاني رضي الله عنه وأثابه الجنّة"
رساله بعدی متنی است با عنوان کيفية المناظرة وترتيب البحث؛ باز در جدل و آداب البحث از 122 ب تا 123 الف. رساله بعد از آن هم که از 123ب تا 128 الف ادامه می يابد باز هم رساله ای در خلافيات و جدليات است. در برگ انجامين نسخه در 128 الف رقم کاتب که در همه متون مجموعه ظاهراً عيناً يک تن نيست، چنين است (128 الف): نجز في العشر الأول من جمادي الآخرة سنة أربع وسبعين وستمئة؛ وقوبل بالأصل المنقول منه حسب الطاقة.
چنانکه می بينيم شمس الدين اصفهاني دانشمندی متخصص در علم کلام اشعري، و در منطق و جدل و خلاف و آداب البحث بوده است. وی در نسلی از دانشمندان سنی قرار می گيرد که به ويژه پس از سقوط بغداد و در پی تحولات فرهنگی عصر ايلخانيان سعی کرد در بخشهای تحت نفوذ مماليک فعاليت خود را ادامه دهد؛ گرچه خود تحت تأثير روند علوم عقلی در ايران و بغداد عصر ايلخانی بود. اين شمار از دانشمندان سنی که به ويژه تحت تأثير کلام فخر رازي و گرايشات فلسفی او بودند، آشنايی خوبی با حکمت سينوی و به ويژه تحصص در منطق ارسطويی داشتند و در نشر منطق در میان درس آموختگان و در نهادهای آموزشی مصر و شام بعداً بسيار مؤثر افتادند. شمس الدين اصفهاني نمونه ای است از همين دامنه تأثير فضای فرهنگی عصر ايلخانان در خارج از آن محيط يعنی در مصر و شام مملوکی. يکی از مهمترين دلمشغولی های اين دانشمندان مباحث مربوط به علوم جدل و خلاف و آداب البحث بود که در آن از آگاهيهای خود از منطق ارسطويی بهره می بردند. کلام و گرايشات کلامی آنان متأثر از مباحث فيلسوفان اسلامی بود و به ويژه از طريق آثار فخر رازي و شاگردانش با حکمت بوعلی آشنا بودند؛ گرچه برخی از آنها بيشتر گرايش انتقادی تعدیل شده ای را نسبت به فلسفه دنبال می کردند. در اين دوران تدوين آثاری در منطق، کلام فلسفی و فلسفه (در قالب تدوين شروح بر آثار ابن سينا و به ويژه اشارات و يا تدوين آثاری در سه گانه منطق، طبيعی، الهی) همراه بود با توجه به علم اصول فقه (بيشتر در حول و حوش کتابهای المحصول فخر رازي و يا مختصر ابن حاجب) و از همان رهگذر توجه به علوم جدل و خلاف و آداب البحث. در واقع مجموعه اين علوم، ارائه ساختاری آموزشی را در قالب علوم عقلی در نهادهای آموزشی دنبال می کرد و فی المثل تدوين آثاری در جدل و آداب البحث به همان اندازه برای کسی مانند اثير الدين ابهري اهميت داشت که تدوين آثاری در منطق و فلسفه. اينها تماماً نشان از تلاشها برای بومی سازی علوم حکمی و سازگار کردن آن با فقه و اصول فقه و منظومه های اعتقادی اهل سنت و به ويژه در ميان اشعريان داشت؛ به نحوی که از نيمه های سده هفتم به بعد و به ويژه در سده هشتم در ميان سنيان ايران و عراق و حتی مصر و شام آموزش فلسفه و به ويژه علوم منطقی همراه بود با آموزش اصول فقه و جدل و آداب البحث. در اين مورد در نوشته های بعدی توضيحات بيشتری را ارائه خواهم داد. نکته جالب در اين ميان اين است که شمس الدين اصفهاني که آثارش بيشتر در جدل و آداب البحث و علم خلاف است و اهتمام اصلی او خود را در شرح مفيدش بر المحصول فخر رازي نشان می دهد، در عين حال شاگرد اثير الدين ابهري در حکمت بوده که می دانيم خود از عالمان فلسفه و از مؤثران در اين فضای فلسفی در دوره ما بعد فخر رازي و در فضای علوم عقلی دوران پيش و پس از عصر ايلخانان مغول است. شمس الدین علاوه بر اينکه در منطق کتاب های مستقل و يا فصول قابل اعتنا داشته، بنابر يک روايت کتاب شفاء ابن سينا را هم می خوانده و تدريس و مذاکره می کرده است ( نک: الدرر الکامنة، 5/ 13؛ گويا مقصود همين شمس الدين اصفهاني است و نه آن ديگری)؛ امری که با توجه به شناختمان نسبت به کسانی همانند او چون سراج الدين ارموي و کمی بعدتر بدر الدين تستري در دورانش کاملاً گواهی شده است.
شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۵۸